نامهای برای بیداری جهان؛ ماجرای نامه امام به گورباچف به قلم آیت الله جوادی آملی
حضرت آیت الله جوادی آملی طی یادداشتی پس از سفر به مسکو به بیان خاطرات خود از ماجرای ارسال نامه تاریخی امام خمینی(ره)خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رییس جمهور شوروی پرداخت.
به گزارش خبرگزاری رسا، در اولین روز سال 1989 میلادی ـ 11 دی 1367 ـ نامه معروف و تاریخی امام خمینی خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رییس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکاء به غرب انتشار یافت.
امام خمینی در شرایطی از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه و یکی از قدرت های برتر جهان برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدائی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مقدرات مردم در جمهوری های این کشور، هنوز برقرار بود.
نامه تاریخی امام خمینی(ره) توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدهچی دباغ، 13دی 1367در مسکو به گورباچف تحویل داده شد.
پس از این سفر حضرت آیت الله جوادی آملی طی یادداشتی به شرح سفر و اتفاقات پیرامون آن پرداخت که متن آن به شرح زیر است:
گزارش اجمالی پیرامون سفر هیأت اعزامی
وظایف هیأت اعزامی از طرف امام راحل (قدس سره) به شوروی عبارت بود از:
۱ ـ محتوای پیام کاملاً مکتوم باشد و احدی تا حین ابلاغ، پی به محتوای آن نبرد. لذا علی رغم اینکه دستگاههای آنها برای کشف این اسرار بسیار قوی است، موفق نشدند که بفهمندمضمون نامه چیست؟ آنها همهٴ مسایل، از قبیل قطعنامهٴ ۵۹۸، جنگ و صلح و حالت نه جنگ، نه صلح را احتمال داده بودند، به استثنای آنچه که مضمون اصلی و اصیل این پیام، یعنی «دعوت به اسلام» بود.
۲ ـ رعایت «ادب» که جزء برنامه های بین المللی اسلام است، چر اکه اسلام دستور داده که در برخوردها مؤدب باشید، حتی اگر طرف شما یهودی باشد. در آن روز که بدترین دشمن اسلام «یهود» بود، وجود مبارک معصوم (علیهالسلام) فرمود: حتی با یهودی نیز ظرافت در گفتار، رفتار و نوشتار را که «ادب» نام دارد، رعایت کنید.
۳ ـ مبادا حضور در کاخ کرملین و دیدار با رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، کسی را مرعوب کند؛ چون مضمون این پیام بسیار بلند و فرستندهٴ آن نیز شخصیتی بسیار بزرگ است، لذا باید با صلابت و فولادین برخورد کرد، مبادا کمترین احساس حقارت در اعضای هیأت پیدا شود، زیرا نمیتوان این قول ثقیل و گفتار جدی را به شوخی گرفت.
۴ ـ پیام به آقای گورباچف تسلیم نشود، بلکه جمله به جمله برای او خوانده و ترجمه شود و بعد از پایان قرائت و ترجمه، تسلیم او گردد، تا نگوید در فرصت بعد پیام را مطالعه میکنم، و اگر احتیاج به توضیح یا استدلال داشت، همانجا توضیح داده شود.
۵ ـ از آنجا که باید پیام کاملاً به اتحاد جماهیر شوروی ابلاغ شده باشد، گذشته از متن فارسی که مرقوم شریف حضرت امام (قدس سره) بود، ترجمهٴ انگلیسی، که زبان رایج دنیاست، در کنار آن تعبیه شد.
چون این پیام گرچه برای رهبر شوروی بود، ولی پیام «جهانی» بود؛ زیرا مضمون آن این بود که ما همهٴ مسلمانان جهان را همانند خود دانسته، خود را در سرنوشت آنها سهیم و شریک میدانیم، لذا چون پیام جهان شمول بود و دنیا زبان انگلیسی را به خوبی میفهمد، در کنار متن فارسی ترجمهٴ انگلیسی نیز در صفحات جداگانه تنظیم و در آن پوشه گذاشته شد، که بعد از قرائت پیام به ایشان تسلیم شود.
هیأت اعزامی در ساعت۱۱روز چهارشنبه ۱۴دی ۱۳۶۷ـ هـ.ش ـ در کاخ کرملین با رهبری شوروی دیدار داشت.
آنها قبلاً سؤال کردند: شما چند نفر هستید؟ (میخـواستند یک یا دو نفر را بپذیرند) هیأت گفت: ۳نفر از طرف حضرت امام (قدس سره) آمـدهاند که به هیچ وجه کم نمیشود، به علاوه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو نیز حتماً باید حضور داشته باشد، بنابراین ۴نفر هستیم.
آنها نیز ۴نفر بودند؛ گورباچـف، رییس و رابط سیاسی حـزب آنها، معاون وزیـر خارجه، مترجـم و خبـرنگاری نیز دور از جلسه می نشست که بـرای حـزب گزارش تهیه کند.
وقتی هیأت وارد شد، آنها در کمال ادب و احترام استقبال کردند، این دیدار در حدود ۲ساعت و چند دقیقه طول کشید، چند دقیقه اول به تعارفات معمولی گذشت. از جمله مطالبی که آقای گورباچف ابتدائاً مطرح کردند این بود که: ما با داشتن تفکرات گوناگون میتوانیم زندگی مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر داشته باشیم و چون شما برای ابلاغ پیام مهمی آمده اید، من وقت شما را نمیگیرم.
پس از سخن ایشان، هیأت ایرانی شروع به انجام مأموریت رسمی خود نمود. اولین سخنی که هیأت مطرح نمود، این بود که: سال نو را که میلاد یکی از بزرگترین پیامبران الهی است، تبریک میگوییم و به همین مناسبت پیام یکی از رهبران الهی را برای شما قرائت میکنیم.
چون مضمون این نامه بسیار بلند بود، چاره ای نبود جز اینکه با تأنی و جمله به جمله برای آنها خوانده شود، تا آنها خوب تلقی و منتقل کنند. در بعضی موارد، مترجم میگفت که تکرار کنیم تا خود بفهمد و تکرار کند. در تمام این مدت (که بیش از ۳ربع بود و با ترجمه به یک ساعت بالغ شد، آقای گورباچف با کمال ادب گوش میداد. ایشان در طول مدت قرائت پیام، بعضی مطالب را شخصاً یادداشت میکرد و برخی را معاونین و دستیاران او.
دو جا گورباچف رنگ چهره اش تغییر کرد
کارقرائت پیام و ترجمهٴ آن، یک ساعت به طول انجامید و در این مدت، گورباچف در کمال ادب گوش میداد و تنها در دو جای پیام، رنگ چهرهاش تغییر کرد و صورتش سرخ شد؛ یک مورد آن در قسمتی از پیام بود که امام میفرماید: دیگر کمونیست را باید دردموزههای تاریخی جهان بنگریم و…. ایشان در خلال قرائت پیام نیز بعضی از مطالب را یادداشت میکرد و برخی از مطالب را نیز معاونان و دستیارانش یادداشت میکردند.
پیام حضرت امام(قدس سره) دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سیاسی چون قطع نامه یا آتش بس یا… سخنی به میان نیامده بود و فقط در جملهای با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسید، دیگر در مورد افغانستان اینگونه نمیاندیشید و تجدید نظر میکنید. این مطلب نیز به نوعی به همان عینیت سیاست و دیانت اشاره داشت که امام(قدس سره) به خوبی به آن وفادار بودند.
در پایان پیام نیز امام راحل، ضمن تأکید بر قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پایگاه جهانی اسلام فرمودند: ما همچنان بر زندگی مسالمتآمیز و روابط متقابل معتقدیم و آن را محترم میشماریم.
کل پیام دعوت به اسلام بود، این همان سیاستی بود که عین دیانت است و دیانتی که عین سیاست است. مسایل سیاسی مصطلح اصلاً در این پیام نبود، یعنی یک کلمه درباره قطعنامهٴ ۵۹۸ و حالت نه جنگ، نه صلح و مانند آن نبود، فقط در پایان پیام، حضرت امام (قدس سره) درباره افغانستان اشاره فرمودند که اگر شما اسلام را به درستی بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این چنین نیاندیشیده و تجدید نظر میکنید. اگر چه پیام امام راحل (قدس سره) سراسر «سیاست» بود، لکن «سیاست مصطلح» در آن اعمال نشد. در پایان نامه نیز حضرت امام (قدس سره) فرمود: ما همچنان به زندگی مسالمت آمیز و حسن همجواری معتقدیم.
واکنش گورباچف به نامه
عصارهٴ مطالبی که جناب گورباچف گفتند و مترجم صحنه ملاقات آن را به فارسی برگرداند، عبارت از این بود:
اولاً: از فرستادن نامهٴ حضرت امام خمینی (قدس سره) تشکر میکنیم.
ثانیاً: آمادگی خود را برای جواب اعلام کردند.
ثالثاً: گفتند که برخی اشتباهات گذشته را ترمیم میکنیم تا دوباره مبتلا نشویم.
رابعاً: گفتند ما اکنون قانون آزادی ایمان را در دست تصویب داریم.
خامساً: گفتند که من هم در طلیعهٴ سخن گفتم که ما با داشتن افکار و مکاتب گوناگون میتوانیم زندگی مسالمت آمیز و حسن همجواری داشته باشیم، و این را نیز افزودند که ما نیز دارای مکتب، فلسفه و ایدهای هستیم.
شوخی گورباچف
آنگاه مطلبی را با لبخند گفتند و سپس دو بار گفتند که این مطلب را به عنوان شوخی میگویم و آن عبارت از این بود که: معلوم میشود حضرت امام از ایدئولوژی ما خوشش نمیآید، آیا میشود ما نیز ایشان را به مکتب خود دعوت کنیم؟ و فوراً گفتند که این فقط شوخی بود. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! یکی «دعوت به اسلام» میکند و یکی میگوید: من «شوخی» کردم.
آنچه ذکر شد، عصارهٴ سخنان رهبر شوروی در بخش مکتبی پیام بود. جناب گورباچف در بخش دوم سخنان خود که مربوط به مسایل سیاسی پیام بود، این چنین گفت: اما بخش سیاسی پیام را باید توجه داشت و آن اینکه اینگونه نامه ها احیاناً دخالت در شئون داخلی کشور دیگر است. این سخن را به عنوان مهمترین مطلبی که گورباچف گفت، میتوان ذکر کرد.
پاسخ هیأت اعزامی به گورباچف
وقتی که سخنان وی تمام شد، نوبت به هیأت رسید. جوابی که ما دادیم این بود که از همه حرفهای ایشان تشکر کردیم.
اولاً: از اینکه حدود یک ساعت و اندی با کمال ادب و حوصله، این پیام و ترجمهٴ آن را گوش داد، تقدیر شد.
ثانیاً: از اینکه آمادگی خود را برای جواب اعلام کرد، تقدیر شد.
ثالثاً: از اینکه خوشحال شد رابطهٴ دو کشور با مکتب و ایدئولوژی و فکر شروع شده، تقدیر شد.
رابعاً: از اینکه تصمیم دارند اشتباهات گذشته را ترمیم کنند، تقدیر شد.
خامساً: از اینکه قانون آزادی ایمان را در دست تصویب دارند، تقدیر شد. این مطالب جزء اصول کلی سخنان ایشان بود.
اما مهمترین سخن ایشان را (که این پیام دخالت در شئون داخلی کشور ماست) این چنین پاسخ دادیم: جناب گورباچف! شما از اعماق خاک روسیه، تا اوج کهکشان این مرز و بوم، آزاد هستید هر کاری بکنید، چون در کشور خودتان هستید. اما این رهبر الهی نه به عمق خاک شما کار دارد و نه به آسمان روسیه، بلکه به «جان» شما کار دارد.
جناب گورباچف! وقتی شما میمیرید، آیا مثل یک «درخت» هستید که بعد از ۶۰ یا ۱۰۰سال میخشکد؟ یا مانند «طایری» هستید که بعد از چندی در قفس را باز میکنند و برای همیشه آزاد میشود؟ این دو طرز فکر کاملاً باهم متفاوت است.
این رهبر الهی به شما میگوید: شما مثل یک درخت نیستید، او میگوید: شما هستید و ابدیت اندیشه، اوصاف و افعال شما. این مشکل اساسی شماست که خیال میکنید مرگ «نابودی» است، در حالی که رهبران الهی میگویند: مرگ «حیات جدید» است.
این سخنی بود که از طرف هیأت جمهوری اسلامی ایران گفته شد و مدت زمان جلسه نیز از دو ساعت گذشت، برخاستیم، و در هنگام تودیع گفتیم: خداحافظ و خدا توفیق بدهد. او گفت مردم ما میگویند: «کار» گفتیم مردم ما گفته اند: خدایا به امید تو قیام میکنیم، قیام کردند و ابرقدرتها را سر جای خود نشاندند.
یکی از اعضای هیأت، خواهر محترمه ای بود که سابقهٴ مبارزات سیاسی داشت و دیپلمات عزیز ما نیز ایشان را معرفی کردند (این خانم سابقهٴ مبارزاتی داشته، به زندان رفته و اکنون نمایندهٴ مجلس شورای اسلامی است) تا نگویند نظام اسلامی نیمی از مردم را از مزایای اجتماعی محروم کرده است، و «زن» در اسلام سمتی ندارد.
وقتی رهبر شوروی این صحنه را دید، با تعجب تلقی کرد و در هنگام خداحافظی در همان کاخ کرملین دست دراز کرد تا با این خانم مصافحه کند، اما دید این خانم در کاخ کرملین (که عدهای به خود میبالند تا در آنجا حضور پیدا کنند) حاضر نشد با او مصافحه کند، این یک «اسلام ممثل» است و صدور انقلاب، که زن میتواند در مبارزات سیاسی با حجاب شرکت کند و با عفت و حجاب بهترین سمتها را در نظام جمهوری اسلامی داشته باشد و با حجاب، پیام رهبر الهی را به رهبر الحاد برساند و حرفها را بیان کند، ولی در هنگام معصیت خود را حفظ کند و این شدنی است که کاخ کرملین کسی را تحت تأثیر قرار ندهد.
مطالب جنبی سفر
این سفر تقریباً کمتر از ۲۴ساعت طول کشید، یعنی از ساعت ۱۱ صبح روز ۱۳/۱۰/۱۳۶۷هـش. تا ساعت ۲ بعد از ظهر روز ۱۴/۱۰/۱۳۶۷ که از مسکو برگشتیم و مدت طی فاصلهٴ راه نیز چهار ساعت بود.
در این سفر نه تنها دیدار با آقای گورباچف خیلی محترمانه بود، بلکه استقبال و بدرقه نیز این چنین بود و هیچ فرقی بین استقبال و بدرقه نبود. وقتی هواپیمای جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه مسکو (که پوشیده از برف بود و تا شهر چهل کیلومتر فاصله داشت) به زمین نشست، نمایندهٴ آقای گورباچف، معاون وزیـر امور خارجه و امام جمعهٴ مسکو (منتها «امام حزبی»، یک وقت حضرت امام (قدس سره) میفرماید «اسلام آمریکایی» و گاهی نیز سخن از «اسلام شوروی» است، «امام حزبی»، یک امامی است که حزب او را بپذیرد) به استقبال آمدند.
از پای هواپیما تا پاویون که فاصله کمی نبود، نماینده مستقیم آقای گورباچف ما را همراهی میکرد، از پاویون تا شهر نیز معاون وزارت امور خارجه ما را همراهی کرد. بنای هیأت بر این بود که جز در مورد مکتب سخن نگوید، نه اینکه سؤال کند: مسکو چند درجه زیر صفر است؟ و یا چه موقع برف میآمد؟ و مانند آن. (آنها تلاش کرده و میگفتند: فردا ملاقات بسیار مهمی دارید، رهبر ما کارها را کنار گذاشته و فردا کار حساسی دارید، خیلی استراحت کنید و خود را خسته نکنید) کار هیأت این بود که «رسالت» و «سفارت» خود را به گوش همه برساند.
زلزله ارمنستان نیز در آن فاصله مطرح شد و ما اظهار تأسف و همدردی کردیم. آنها نیز از جمهوری اسلامی ایران تقدیر کردند، که آنان را در این سانحهٴ سنگین یاری کرده است. آنگاه سؤال کردند: آیا در ایران نیز زلزله میآید؟ گفتیم: گاهی، اما نه با این شدت، ولی ما زلزلهٴ جنگ تحمیلی هشت ساله را تحمل کردیم. مترجم گفت: ایشان میگوند: هشت سال قبل در ایران زلزله آمد، مجدداً برای ایشان توضیح داده شد و ترجمه کردند.
مناظره کوتاه توحیدی با نماینده مستقیم گورباچف
گفتند که ۲۴روز بعد از این حادثه عدهای از خردسالان و افراد غیر خردسال زنده از زیر آوار بیرون آمدهاند. و برای اینکه مبادا مسئله ماورای طبیعت و جهان غیب مطرح شود، بلافاصله گفتند: سیلوی گندم در کنار آنان بوده که خراب شد و این مصدومین از آنها تغذیه میکردند و برفها هم که آب میشد، آنها را سیراب میکرد. گفتیم: اگر سیلو ویران شود، خاک آن به گندم مهلت نمیدهد که آماده شود. همچنین برفهایی که آب میشود، خاک را گل میکند و بالاخره اینها به خدایی معتقد بودند. چون در رفتن و برگشتن فراغت و فرصتی بود، نوع این مسایل مطرح میشد، گاهی مسایل فلسفی و گاهی نیز مسایل فطری.
گفتیم: آیا این جهانی که پر از نظم است، یک ناظمی دارد یا خیر؟ گفت: ماده ازلی بوده و برای همیشه نیز هست. گفتیم: آیا این نظم از ماده بیشعور برمیخیزد؟ آیا ماده شعور دارد؟ گفت: ماده در انسان، هم روح دارد و هم شعور. اما سخن این بود که مادهٴ آغازین چه کاره است، دیدیم مسایل فلسفی در آن حد برای آنها قابل درک نیست، لذا از آن راههایی که ائمهٴ معصومین (علیهمالسلام) در روایات استفاده میکردند، یعنی از راه فطرت و اضطرار شروع کردیم.
در روایات از حضرت امام حسن عسگری (علیهالسلام) نقل شده است که آن حضرت از وجود مبارک امام صادق (علیهالسلام) چنین نقل میکند که وقتی از ایشان دربارهٴ خدا سؤال میکردند، حضرت میفرمود: آیا هرگز سوار کشتی شده و مسافرت دریایی کرده اید؟ عرض کرد: آری. فرمود: آیا وقتی سوار کشتی شدید، این اتفاق افتاده است که کشتی شکسته و دریا طوفانی شود و هیچ عامل نجاتی نباشد؟ گفت: آری. فرمود: در حال غرق شدن به چه کسی تکیه میکردی؟ آیا دل تو تعلق گرفت به اینکه چیزی هست که قادر بر خلاص تو باشد؟ میگفت: آری، به قدرت ازلی که بتواند دریا مهار کند، فرمود: این همان خدای توست: «فذلک الشىء هو الله القادر علی الإنجاء حیث لا منجى و علی الإغاثة حیث لا مغیث …» انسان مضطر محض، قادر مطلق را مشاهده نموده و به او میگرود.
ما با این شخص، مشابه همین بیان را در فاصلهٴ فرودگاه و مسکو مطرح کردیم، گفتیم: اگر شما نیازمند باشید به کجا تکیه میکنید؟ او گفت: به سازمان حزبی. گفتیم: اگر بین آسمان و زمین باشید و دستتان به احدی نرسد، آنگاه چطور؟ او مقداری فکر کرد و گفت: مردم این منطقه مذهب ندارند. وقتی انسان اینها را میبیند، کاملاً احساس میکند که: ﴿صم بکْمٌ عمْیٌ فهم لا یعقلون﴾آنها کر و لال و نابینای باطنی هستند و لذا از عقل سهمی ندارند. در طی این هفتاد سال همه مجاری ادراک آنها بسته شده و در واقع فطرت در اینها دفن شده است.
مترجم از خود اختیاری نداشت
ما در این سفر کوتاه با مردم برخورد نکردیم، زیرا نه مأموریت ما این بود و نه فرصت و امکان آن را داشتیم، اما یک مترجم داشتیم که بین ما و معاون وزیر خارجه در اتومبیل حاضر بود، ولی در کاخ، مترجم دیگری بود، ببینید اینها در چه حد از فشار هستند! این شخص حرفهایی را که بین ما و معاون وزیر خارجه رد و بدل میشد، ترجمه میکرد، وقتی که حرفها تمام شد، من از او سؤال کردم: چند روز است که برف میآید؟ او نیز همین مطلب را از معاون وزیر خارجه سؤال کرد. در برگشت نیز از او سؤال کردم: شما فارسی را در کجا یاد گرفته اید؟ این را نیز از او سؤال کرد. اینها در این حد از فشار هستند.
اینکه حضرت امام (قدس سره) میفرمود: اگر امر دایر شود که ما نعمت «آزادی» را از دست بدهیم و «امکانات رفاهی» را بگیریم، ملت ما هرگز راه اصلی را فراموش نخواهد کرد، بر اساس همین معیار است. اینکه ما خاک قبور علی و اولاد علی (علیهمالسلام) را میبوسیم، برای این است که آنها ما را هدایت کردند. این کشورها با داشتن همه صنایع که ابرقدرت شدهاند، چون «مذهب» نداشته اند، به روز سیاه مبتلا شدهاند.
ما که از نظر مذهب، وارث مراسم گبری نیاکانمان در این سرزمین هستیم و از نظر صنعت نیز جلوی ترقی ما را گرفتند و فقط در معارف اسلامی به بلندای «توحید» رسیدهایم، به برکت اهل بیت (علیهمالسلام) است، اگر این بزرگواران نبودند ما چه میشدیم؟ اگر این فکر نبود، ما به کجا سقوط میکردیم؟. همه برکاتی که از امام امت (قدس سره) به یاد داریم، در پرتو عنایات اولیای معصوم (علیهمالسلام) بود؛ لذا امام راحل (قدس سره) درباره آن ذوات مقدسه بدون تعارف میفرمود: «روحى و أرواح العالمین لمضجعه الشریف الفداء» یا «لتراب مقْدمه الفداء»؛ زیرا آنکه «بیمنه رزق الوریٰ و بوجوده ثبتت الأرض و السماء»حساب دیگری دارد که نمونهای از آن در امام راحل (قدس سره) ظهور کرده است، او آینه دار جمال اهل بیت عصمت (علیهمالسلام) است.
ایشان این مطلب را باور کرده و به آن معتقد بود که اگر انسان خاک پای اهل بیت (علیهمالسلام) شد، به جایی میرسد و دیگر هیچ، و آن بزرگواران نیز ایشان را به خوبی پذیرفتند. انسان تا این مسافرتها را از نزدیک نگذراند، به عزت، عظمت، شکوه، سیادت و سعادت نظام جمهوری اسلامی پی نمیبرد.
متن نـامـه امـام به گـورباچف
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
جناب آقای گورباچف صدر هیئت رییسه اتّحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی.
از آنجا که پس از روی کارآمدن شما چنین احساس میشود که جناب عالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفتهاید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب بههم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم، هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما، تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آنْ حل پارهای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان سالْ فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فکر میکنید، اولین مسئلهای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر خدازدایی و دینزدایی از جامعه که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را به پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدیدنظر نمایید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان، جز از این طریق میسر نیست.
البته ممکن است از شیوههای ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع، تنها گرههای کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایهداری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکردهاید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بنبست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل البته به شکلِ دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.
جناب آقای گورباچف! باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست؛ همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
جناب آقای گورباچف! برای همه روشن است که از این پس، کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جست وجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقای گورباچف! ممکن است شما اثباتاً در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبهها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولی خود میدانید که ثبوتاً اینگونه نیست. رهبر چین، اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علیالظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم، ولی از شما جداً میخواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایههای پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدائید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان میطپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این، منابع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوانهایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.
آقای گورباچف! وقتی از گلدستههای مساجد بعضی از جمهوریهای شما پس از هفتاد سال بانگ الله اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت(صلّی الله علیه وآله وسلّم)به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمّدی(صلّی الله علیه وآله وسلّم)را از شوق به گریه انداخت؛ لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را حس دانسته و چیزی را که محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون میدانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمیدانند؛ قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه میدانند؛ درحالی که معیار شناخت در جهانبینی الهی، اعم از حس و عقل میباشد و چیزی که معقول باشد، داخل در قلمرو علم میباشد؛ گرچه محسوس نباشد؛ لذا هستی، اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد، میتواند موجود باشد و همانطور که موجود مادی به مجرد استناد دارد، شناخت حسّی نیز به شناخت عقلی متکی است.
قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد میکند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست، وگرنه دیده میشد؛ ﴿لن نؤمن لک حتّی نری الله جهرةً﴾میفرماید: ﴿لاتدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللّطیف الخبیر﴾ . از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم؛ که از نظر شما اول بحث است. اصولاً میل نداشتم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه، به خصوص فلاسفه اسلامی بیندازم. فقط به یکی دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم میتوانند از آن بهرهای ببرند، بسنده میکنم.
این از بدیهیات است که ماده و جسم، هر چه باشد، از خود بیخبر است؛ یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان، هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است؛ در صورتی که به عیان میبینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است؛ میداند کجاست، در محیطش چه میگذرد، در جهان چه غوغایی است؛ پس در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جداست و با مردن ماده نمیمیرد و باقی است.
انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق میخواهد و شما خوب میدانید که انسان میخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است، دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد؛ پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد؛ تا آدمی دل به آن ببندد؛ آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهایم؛ گرچه خود ندانیم. انسان میخواهد به «حق مطلق» برسد؛ تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است.
اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینهها تحقیق کنید، میتوانید دستور دهید که صاحبان اینگونه علوم، علاوه بر کتب فلاسفه غرب، در این زمینه به نوشتههای فارابی و بوعلی سینا رحمة الله علیهما در حکمت مشاء مراجعه کنند؛ تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هرگونه شناختی بر آن استوار است، معقول است؛ نه محسوس و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است؛ نه محسوس و نیز به کتابهای سهروردی در حکمت اشراق مراجعه نموده و برای جنابعالی شرح کنند که جسم و هر موجود مادی دیگر به نور صرف که منزّه از حس میباشد، نیازمند است و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش، مبرّا از پدیده حسی است و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألّهین رضوان الله تعالی علیه وحَشَرَهُ الله مع النبیین و الصالحین مراجعه نمایند؛ تا معلوم گردد که حقیقت علم، همانا وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از مادّه منزّه است و به احکام مادّه محکوم نخواهد شد.
اادیگر شما را خسته نمیکنم و از کتب عرفاء به خصوص محییالدین ابن عربی نام نمیبرم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در اینگونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید؛ تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر زموی منازل معرفت آگاه گردند؛ که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد.
جنای آقای گورباچف! اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدّمات، از شما میخواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول است که میتواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدّی به اسلام، ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک میدانیم.
با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر اینگونه فکر نمیکنید که مذهب مخدّر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است، مخدّر جامعه است؟! آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است، مخدّر جامعه است؟! آری مذهبی که وسیله شود تا سرمایههای مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جداست، مخدّر جامعه است، ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب آمریکایی» مینامند.
در خاتمه صریحاً اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام، به راحتی میتواند خلأ اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم میشمارد.
والسلام علی من اتبع الهدی
روح اللّه الموسوی الخمینی
1367/10/11
پاسخ گورباچف به پیام امامخمینی(ره)
گورباچف نیز هشت هفته بعد پاسخ رسمی خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی، در تهران تسلیم امامخمینی کرد. گورباچف در این پاسخ، برای نامه امام ارج فراوان قائل شده بود ولی از متن جوابیه وی پیدا بود که ابعاد معنوی پیام امام را درک نکرده است. زیرا صرفاً تلاش کرده بود تا از یکسو اقدامات خود در جهت ترویج آزادیهای سیاسی در شوروی را تشریح کند و از سوی دیگر دستاوردهای اقتصادی کمونیسم را از ۱۹۱۷ به بعد توصیف نماید.
«ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی روز هفتم اسفند ۱۳۶۷ پاسخ گورباچف را در حسینیه جماران به اطلاع امامخمینی رساند. در این دیدار که آقایان علیاکبر ولایتی وزیر امورخارجه، محمدجواد لاریجانی، و علیرضا نوبری حیرانی سفیر وقت ایران در مسکو حضور داشتند، وزیر خارجه شوروی ابتدا پیام کتبی میخائیل گورباچف را به امامخمینی تسلیم کرد و سپس اظهار داشت:
از حضرت امام بسیار متشکرم از این فرصتی که برای ملاقات با شما به دست آوردم. مأموریت دارم پیام جوابیة میخائیل سرگئی گورباچف را تسلیم حضرت امام کنم. سعی خواهم کرد به طور خیلی مختصر محتوای این پیام را برای شما عنوان نمایم. ابتدا میخواستم عرض کنم که خود واقعیات تبادل پیامها بین رهبران کشور ما یک پدیده منحصر به فرد در روابط فیمابین است. اعتقاد ما بر این است که شرایطی پیش آمده است تا روابط فیمابین دو کشور ما وارد یک مرحله کیفی جدیدی شود برای همکاریها در تمامی زمینهها.
آقای گورباچف در پیام خود اشاره میکنند که پیام جنابعالی خطاب به دبیرکل کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی از مفاهیم فراوان سرشار است. تمامی اعضای هیأت رهبری شوروی متن پیام جنابعالی را مطالعه کردند. شکی نیست که ما در موارد عمدهای اتفاق نظرداریم اما مواردی هست که ما اختلاف نظر داریم، اما این مهم نیست.
پیام شما ملاحظات عمیق راجع به سرنوشت بشریت دارد. آقای گورباچف عقیده دارند که ما در مهمترین مورد اتفاق نظر داریم یعنی انسانها باید یاور یکدیگر باشند تا بشریت فناپذیری به خود بگیرد. چنانچه انسانها متحد نشوند خطر فاجعه برای بشریت وجود دارد، چون امکانات بالقوه برای به وجود آوردن چنین فاجعه توسط خود انسانها ایجاد شده است.
آقای گورباچف معتقد است که مبارزه در راه نیل به یک دنیای عاری از سلاح هستهای و آزاد از زور وظیفه تمامی ملتهاست. و اما راجع به سیاست خارجی اتحاد شوروی، هدف ما تعمیم رجحان ارزشهای مشترک برای تمامی ملتها و برتری این ارزشها بر تمامی منافع دیگر چه طبقهای و چه ملی است.
آقای گورباچف به شما مینویسد که حرفهای امام راجع به حسن نیت رهبری ایران جهت داشتن روابط حسنه و حسن همجواری با اتحاد شوروی با واکنش خوب از طرف رهبران شوروی مواجه شده است. ما دارای یک مرز بسیار طولانی هستیم همچنین دارای سنن دیرینة مناسبات و روابط فرهنگی بین دو ملت هستیم. ما اساس خوبی داریم برای استمرار مناسبات بر پایه جدید. یعنی بر پایه اصول احترام متقابل، تساوی حقوق و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر.
آقای گورباچف مینویسد که در سیاست بینالمللی، ما پیرو یک اصل اساسی هستیم یعنی اصل احترام به آزادی انتخاب برای هر انسان و هر ملت. نتیجتاً کشور ما و تمامی ملت ما از انقلاب بزرگ شما حسن استقبال کرده است. استبداد شاهنشاهی در ایران مردم خود را استثمار کرده و از روش های واقعاً بربریت استفاده میکرده و شرافت و آبروی ملت خود را پایمال کرده برای جلب رضایت نیروهای خارجی. انقلاب شما انتخاب ملت شما بوده است و ما از این همیشه پشتیبانی کرده و میکنیم.
ْآقای گورباچف در پیام خود مینویسند که ملت ما نیز انتخاب خود را به عمل آورده و این در سال ۱۹۱۷ بود. در رهگذر ما، هم مشکلات بزرگی بود و هم موفقیتهای چشمگیری بوده. هم اشتباهات وخیمی بوده است و هم نقض حقوق بشر بوده که ما با این اشتباهات خود را اصلاح میکنیم و آن را محکوم میکنیم. علیرغم تمامی مشکلات، ما از دستاوردهای خود توانستیم دفاع کنیم چون انتخاب مردم راست بوده است. میخواستم به استحضارتان برسانم که مسئلة آزادی انتخاب در دستور روز زندگی بینالمللی کنونی نیز هست. ما برای خود سئوالی داریم چرا که باید راه برای ادامة رهگذر پیدا کنیم: آیا این راه ما راه کهنه و دگماتیک است یا راه جدید و انقلابی؟ انتخاب ما به نفع راه دوم است، ما در کشورمان انقلاب داریم؟ اما یک انقلاب مسالمتآمیز بدون سنگرها و بدون توسل به زور، ما میخواستیم که حضرت امام بدانند که در کشور ما روند تجدید و بازسازی ادامه دارد. بازسازی اقتصادی و سیاسی، تجدید ارزیابیهای ما و طرز تفکر ما و تجدید نظریاتی که ما قبلاً داشتیم.
آقای گورباچف اشاره میکند که تحولات عظیمی در جهان، اخیراً پدید آمده و فکر میکنیم میشود گفت که ما در آستانة یک نظام جدید اقتصادی و سیاسی قرار داریم. توافقهای بسیار مهم به امضا رسیده است یک کلاس از سلاحهای هستهای از بین میرود.
دورنمای خوبی برای از بین بردن سلاح شیمیایی باز شده است و همینطور دورنمای خوبی برای جلوگیری از تقابل نظامی دولتها، اما این هدیة امپریالیستها نیست، این ارادة ملتهاست و ارادة زمان است. چارة دیگری وجود ندارد، مسابقة تسلیحاتی و آوردن آن به فضا منجر به فاجعة بشریت خواهد بود. در مناطق مختلف دنیا مناقشات خونین دارند به پایان میرسند.
ما از خاتمه جنگ ایران و عراق با صراحت حسن استقبال میکنیم، برای همکاری با شما جهت استحکام صلح در خاورمیانه و نزدیک و تمامی جهان آمادگی داریم. حضور وسیع نظامی در خلیجفارس مورد نگرانی ما است. منظورم حضور نظامی کشورهای خارج از منطقه است. این پدیده بسیار خطرناک است و باید آن را به اتمام رساند.
ما میخواهیم با موفقیت در امر حل و فصل عادلانة مناقشه افغانستان نیز با شما همکاری خوبی داشته باشیم، بگذاریم که مردم افغانستان سرنوشت خود را خودشان بدون دخالت از خارج تعیین نمایند.
شواردنادزه افزود: یک نکتة دیگر از پیام آقای گورباچف اینکه: ایشان اظهار آمادگی میکنند برای گسترش همکاریهای اقتصادی و همکاری در زمینههایی که ما قبلاً همکاریهای خوبی داشته بودیم. ما برای برقراری و ادامة تماسها بین انسانها، نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیون نیز آمادگی داریم. آنها از این دعوت جنابعالی استفاده خواهند کرد.
در پایان، فرستادة ویژة رهبر شوروی گفت: این بود محتوای اصلی پیام آقای گوباچف. ایشان بهترین آرزوها و سلام خود را به جنابعالی میرسانند و خواهان طول عمر جنابعالی به نفع و سعادت ایران هستند.
بخشی از نظرات گورباچف پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
در سالگرد رحلت امام خمینی(ره) گورباچف طی مصاحبهای برای اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیاعتنائی کرده بود، اظهار تأسف نمود. وی در این مصاحبه اظهار داشت. «مخاطب پیام آیتالله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود». وی افزود «زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم».
گورباچف سپس با تشریح نابسامانی های اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح کرد «اگر ما پیشگویی های آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم».
ارسال کردن دیدگاه جدید