چرخش در سیاست خارجی امریکا/ گفتگوی اوباما با ایران
آنچه که رئیس جمهور امریکا، به زعم برخی از تحلیلگران، در دورۀ نخست میخواست انجام دهد اما نتوانست، در این دوره میخواهد با انتخاب سناتور جان کری در وزارت امور خارجه و چاک هگل در وزارت دفاع از پس آن برآید.
جام سیاسی؛ انتخاب چهره ای به ظاهر میانه رو از جانب رئیس جمهور امریکا برای تصدی پست وزارت دفاع، واکنش های گوناگونی را برانگیخته و گمانه زنی های بسیاری را موجب شده است.
در همین راستا، "جهانداد معماریان" عضو گروه پژوهشی سازمان بین المللی خشونتپرهیزی، در یادداشتی برای وب سایت بی بی سی فارسی (BBCPersian) نوشته است:
« انتشار جنجالی خبر نامزدی "چاک هگل" برای پست وزارت دفاع از سوی باراک اوباما را میتوان نویدبخش آغاز فصلی نو درچرخش چشم انداز سیاست خارجی ایالات متحده امریکا به شمار آورد و مصداق بارزی از سخنان آبراهام لینکلن دانست که «آیا من وقتی که دشمنانم را به دوست تبدیل میکنم، در واقع آنها را نابود نساختهام؟»
آنچه که رئیس جمهور امریکا، به زعم برخی از تحلیلگران، در دورۀ نخست میخواست انجام دهد اما نتوانست، در این دوره میخواهد با انتخاب سناتور جان کری در وزارت امور خارجه و چاک هگل در وزارت دفاع از پس آن برآید.
چاک هگل نخستین جمهوری خواهی است که در بیست و چهار سال گذشته توانست کرسی سنای ایالت نبراسکا را از آن خود کند و در سال ۲۰۰۲ برای دومین بار توانست با ۸۳ درصد آرا، بزرگترین پیروزی طول تاریخ ایالت نبراسکا را به دست آورد.
او دوبار در جنگ مجروح شده و مانند سناتور جان کری چندین مدال جنگی به پاس زحماتش در ارتش امریکا دریافت کرده است. اگرچه او در آغاز موافق جنگ عراق به شمارمی رفت، بعدها آن را به عنوان "یکی از پنج اشتباه بزرگ در تاریخ ایالات متحده" برشمرد.
وی که به راه حل مذاکره برای برنامه هستهای ایران تمایل دارد، مخالفت خود را با تصویب برخی تحریمها علیه ایران به صورتهای مختلف بیان کرده است و اقدام نظامی را پاسخ نامناسب و گزینهای «غیرمسؤولانه» برای حل مناقشه هستهای ایران میداند.
او گفتگوی رودررو و بدون پیش شرط میان امریکا و ایران را یک "انتخاب راهبردی" میداند و تلاش برای انزوای ایران را سیاستی مفید و کارآمد تلقی نمیکند، و معتقد است که ایالات متحده بدون به رسمیت شناختن نقش کنونی و آینده ایران در منطقه، در پیشبرد سیاستهایش با مشکل مواجه میشود.
او صراحتا مخالفت خود را با لابی اسرائیل نشان داده است؛ برای نمونه، در مصاحبهای با "آرون دیوید میلر" [نماینده سابق امریکا در گفتگوهای صلح اعراب و اسرائیل] میگوید: «واقعیت سیاسی این است که لابی یهودی افراد زیادی را در امریکا با ترس و تهدید خاموش کرده است و در واشنگتن هرگونه اظهارنظری درباره اسرائیل، گونهای توهین به مقدسات به شمار میآید.»
امتناع وی از امضای نامهای که در آن از اسرائیل طی انتفاضه دوم فلسطینیان حمایت شده بود، مخالف با ادامه شهرک سازی، امتناع از امضای نامهای از سوی اتحادیه اروپا با مفاد اینکه حزب الله لبنان یک سازمان تروریستی است، نامه وی به اوباما برای گفتوگو با حماس و اظهاراتی از این دست که «من یک سناتور امریکایی هستم، نه یک سناتور اسرائیلی... اولویت نخست من همان است که به خاطرش در سنا به قانون اساسی ایالات متحده سوگند یاد کردم، به قانون اساسی ایالات متحده، نه به یک رئیس جمهور، نه به یک حزب، نه به اسرائیل» سبب شده که از سوی نومحافظه کاران و برخی لابیهای اسرائیل متهم شود که "ضداسرائیلی" و حتی "ضدیهودی" است.
هگل معتقد است تا زمانی که اسرائیل گامی برای نشان دادن التزام خود به صلح مانند توقف شهرک سازی برنداشته است، روند صلح میان فلسطین و اسرائیل تحقق نخواهد یافت. او خواستار مذاکره مستقیم امریکا با حماس است. سنت مذاکرهای که در سیاست ایالات متحده مسبوق به سابقه است؛ مانند مذاکرات فرانکلین روزولت با استالین، ریچارد نیکسون با مائو تسه تونگ و رونالد ریگان با میخائیل گورباچف.
ویژگیهایی از این دست سبب شد که مخالفان او هسته اصلی سیاست خارجی هگل را "تحقیر اسرائیل" و تمایل وافر وی به مذاکره با تروریستها بدانند. از این رو او را مخالف جنگ، منتقد لابی اسرائیل، طرفدار پروپاقرص مذاکره با تروریسم و طرفدار کاهش بودجه نظامی بدانند.
جان کری و چاک هگل را میتوان راه برونرفت اوباما از تنگناهای چندسویه متصور برای ایالات متحده دانست:
نخست: نجات از پرتگاه مالی، مستلزم یک راهبرد هوشمندانه برای کاهش بودجه دفاعی کشور است. امریکا با ورود به خاورمیانه، هزینههای سنگین مالی را متحمل شده است که تدوام آن فاقد هر توجیه اقتصادی است. بنابراین ضرورت بازنگری بودجه نظامی، واجد اولویت نخست است.
دوم: ظرفیتهای دیپلماسی که اوباما ایجاد کرد، نشان داد که اتخاذ سیاست های وی در قبال ایران، این کشور را به سوی وضعیتی شکننده سوق میدهد. افرون بر آن، موفقیت وی در اجماع جهانی علیه ایران، وی را در تداوم سیاستهایی از این دست راسختر کرده است.
از سوی دیگر، اوباما به خوبی میداند که بدون پایان دادن به جنگ سرد میان امریکا و ایران نمیتواند تضمینی برای منافع کشور خود در افعانستان، عراق، سوریه و بحرین بیابد. از این رو در پی استفاده از تمام ظرفیتهای دیپلماسی برای حل درگیری میان تهران و واشنگتن است. غفلت از تنش میان ایران و امریکا میتواند به یک جنگ بینجامد.
سوم: صلح میان اعراب و اسرائیل در گرو مشارکت گروه هایی است مانند حماس که گروه بزرگی از فلسطینیان آنها را نمایندگان واقعی خود میدانند. بدون تردید هیچ نقشهای برای آینده کشور مستقل فلسطین قابل ترسیم نیست اگر حماس در آن جایگاهی نداشته باشد؛ به ویژه پس از نزدیک شدن حماس به گروه فتح.
وقتی اسرائیل برای مبادله اسرای جنگی خود با حماس مذاکره و گفتوگو میکند، آیا این خنده آور نیست که ایالات متحده از گفتوگو با سران حماس سرباز زند؟!
هزینههایی که به سبب دوستی با اسرائیل به گزاف بر گرده ایالات متحده سنگینی میکند، با منافع ملی این کشور سازگاری ندارد.
چهارم: تجربه جنگ افغانستان و عراق از یک طرف و تحولات اخیر خاورمیانه به ویژه بهار عربی از سوی دیگر -که با درهم ریختن نظامهای سیاسی همسوی ایالات متحده همراه بود و روز به روز دامنهدارتر و شتابناکتر میگردد- نگرشی تازه را در مورد تقابل با اسرائیل به روی جهان عرب گشود که امریکا را ناگزیر میکند راهبرد «تعامل و همگرایی» را جایگزین راهبرد کلان «هدایت و راهنمایی» کند؛ درغیر این صورت درهم رفتن کلاه دولت اوباما با کشورهای خاورمیانه بعید نخواهد بود.
سه کشور مصر، لیبی و تونس در عین حفظ منافع ملی و مواضع گاه غیرغربی، همگرایی با قدرتهای جهانی را در دستور کار خود قراردادهاند، اما هنوز با اسرائیل در کشاکش و تنش هستند؛ از این رو اوباما نمیخواهد تمامی منافع امریکا را در پیوند با اسرائیل تعریف کند. وجود اسرائیل در نقشه جدید خاورمیانه باید امتیاز باشد نه ضرر.
پنجم: هگل و جان کری هردو معتقدند که براندازی و سرنگونی حکومتهای مستقر مانند ایران به سود امریکا نخواهد بود و اگر ایالات متحده در جهت براندازی اقدام کند، خود را با آیندهای آشوبناک و غیرقابل مهار در منطقه مواجه میکند.
انتخاب چهره هایی چون سناتور کری و هگل که به چشم انداز قدرت نرم و هوشمند باور دارند، راهی است که اوباما در پیش گرفته تا از راهی کم هزینه، مطمئن و با اجماعی فراگیر به سوی بیرون رفتن از وضعیت بحرانی در خاورمیانه گام بردارد. »»
بر پایه گزارش تکمیلی جام سیاسی، "شهلا آراسته" گزارشگر تلویزیون فارسی صدای امریکا (VOA) نیز با حضور در استودیوی پخش اخبار این شبکه، در خصوص تصمیم جنجالی باراک اوباما در اعلام نام چاک هگل به عنوان وزیر دفاع ایالات متحده گفت: «تصمیم رئیس جمهور امریکا به نامزد کردن آقای چاک هگل برای پست وزارت دفاع، و "جان برنان" برای ریاست سیا، راه را برای گشودن جبهه تازه ای از چالش با جمهوری خواهان در کنگره هموار خواهد کرد.»
وی ادامه داد: «آقای اوباما پس از عقب نشینی در مجادله بر سر جانشینی خانم کلینتون با سوزان رایس -که از آن صرف نظر کرد- دوشنبه ضمن معرفی چاک هگل (سناتور پیشین جمهوری خواه از ایالت نبراسکا) او را یک قهرمان جنگ توصیف و از وی تقدیر کرد و گفت که وی نخستین سرباز داوطلب و کهنه سربازی است که با سوابق افتخاربرانگیز در این جایگاه قرار می گیرد.»
آراسته خاطرنشان کرد: «گزینش چاک هگل از جانب جمهوری خواهان -و برخی از دموکرات ها- مورد حمله قرار گرفته بود، زیرا او در گذشته با تحریم های یکجانبه بر علیه جمهوری اسلامی مخالفت کرده و همینطور جمهوری خواهان او را متهم می کنند که از یک حمایت استوار از اسرائیل برخوردار نیست.»
ه عنوان نمونه، "لیندزی گراهام" (سناتور جمهوری خواه) در این باره می گوید: «در صورت کسب تأیید از جانب سنا به سمت وزیر دفاع، هگل "متخاصم ترین وزیر دفاع امریکا در برابر اسرائیل" در تاریخ کشور ما خواهد بود.»
از سوی دیگر، "جی کارنی" سخنگوی کاخ سفید، در برابر انتقادها از چاک هگل حمایت کرد و گفت: «سناتور هگل در طول خدمتش حامی وفادار اسرائیل و امنیت آن و پشتیبان روابط اسرائیل-امریکا بوده است.»
گزارشگر صدای امریکا در خصوص انتخاب رئیس جدید سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) نیز اظهار داشت: «جان برنان مشاور ضدتروریسم کاخ سفید است که از طرف آقای اوباما برای جایگزینی ژنرال پترائوس کاندیدا شده است. او شاید راه هموارتری را برای کسب تأیید از جانب سنا پیش رو داشته باشد. برنان 25 سال در سیا سابقه خدمت دارد و برای نقش مؤثر در کشتن بن لادن در پاکستان و حذف این رهبر القاعده، همینطور حمایت از شیوه های سخت بازجویی در مبارزه با تروریسم [بخوانید شکنجه] مشهور است. او همکاری نزدیکی هم با رئیس جمهور امریکا داشته است.»
ارسال کردن دیدگاه جدید