بررسي نقش خانواده در كاهش انحرافات اجتماعي
1. اهميت زندگي اجتماعي
انسان براي رسيدن به سعادت و دستيابيبه آرامش چارهاي جز انتخاب زندگي گروهي ندارد.
زندگي در جامعه اي مفيد و مناسب است كه در آن كجروي نبوده و رفيق بد نباشد تا بر جان و جهان زند.
2. كجروي چرا؟
آنچه كه مورد توجه كاوش گران اجتماعي قرار گرفته، سه عامل زيستي، رواني و اجتماعي است: برخي با تأكيد بر ويژگيهاي زيستي و تيپ شناسي و تقسيمات جسماني، درصدد علت يابي انحراف برآمدند، عدهاي نیزتلاش نمودند با تكيه بر سنجه هاي رواني و تقسيمبندي شخصيت افراد، به تبيين كجروي بپردازند تا مسئله را با تبييني علّي حل نمايند. البته گروهي از جامعهشناسان جامعه را مقصر دانسته و با تبيين ساختاري تلاش موفق تري نسبت به دو گروه ديگر داشتهاند. اما اين گروه نيز اراده و اختيار خدادادي افراد را، كه نقش كليدي در تكوين و رشد آدمي دارد، ناديده گرفتهاند.
1ـ2. ريشه ناهنجاريها، جهل و ناداني
از منظر ديني، براي يافتن علت اصلي انحراف و رفتار انحرافي، بايد به سراغ خود انسان و اختيار او رفت. اين حقيقت را ميتوان در قرآن كريم به خوبي ملاحظه نمود؛ آنجا كه مجرمان در روز جزا و در پيشگاه الهي، به هنگام محاسبه اعمال انحرافي خود، جامعه آلوده را عامل ارتكاب جرم خود دانستهاند، در پاسخ به اين مجرمان گفته ميشود «ارض الله واسعه» (نساء: 97) يعني آلودگي جامعه و جمع، بدان حد نيست كه اراده و اختيار آدمي را از او سلب كند.
2ـ2. عدم آگاهي؛ مشكل اميد
اگر گفته شود يكي از علتهاي مبتلا شدن به رفتار انحرافي، ناآشنايي و عدم آگاهي است، سخن گزافي نيست. بيترديد، اگر فرد منحرف بداند كه ارزشهاي حاكم در جامعه، به ويژه ارزشهاي الهي و معنوي، ميتوانند خواست هاي مادي و معنوي اش كمك كنند، احتمال رويگرداني وي از آن چراغ هدايت بسيار اندك خواهد بود.
يكي از عوامليكه نقش اساسي در بروز انحراف دارد، عدم شناخت است.
3. فرهنگپذيري
موثرترين شيوه در حل معضل ناداني و جهل، آگاهي بخشي است. اين امر به اعتقاد جامعه شناسان، به دو صورت ممكن است: فرهنگپذيري و جامعه پذيري.
جامعهپذيري، فرايندي است كه به انسان راه هاي زندگيكردن در جامعه را ميآموزد.
اما فرهنگ پذيري، جرياني است كه فرد را عميقاً و از جهات فراوان با فرهنگ جامعه همانند مي كند.
1ـ3. تفاوت فرهنگ پذيري و جامعه پذيري
آنچه كه فرهنگپذيري را از جامعهپذيري متمايز ميسازد، اين است كه در فرهنگ پذيري همانندي فرد با هنجارهاي اجتماعي است به آساني از ميان نخواهد رفت. به خلاف جامعهپذيري، كه هماهنگي با هنجارها توسط فرد جامعهپذير زود از ميان ميرود.
جامعهپذيري، نه تنها دوام و استمرار ندارد، بلكه نميتواند، امنيت اجتماعي و رواني را نيز ضمانت كند ولی فرهنگپذيري بهدنبال خود امنيت رواني و آرامش اجتماعي را تضمين میكند.
2ـ3. فرهنگپذيري مورد تأكيد ديني
بيشك هدف از خلقت انسان، رشد و تكاملش بوده است. از اين رو، خداوند براي محقق شدن اين مهم، انبيارا مبعوث نموده.
انبياي الهي در روش تعليم خود، كدام يك از دو شيوة فرهنگ پذيري و جامعهپذيري را به كار گرفتهاندو رسالت خود را به اتمام رساندند؟
آنچه كه در مورد پيامبر اكرم ميتوان گفت: اين است كه آن حضرت، هر دو شيوه را به خوبي اجرا كردند.
در فرهنگپذيري فرد نيازي به كنترلهاي بيروني ندارد. چنين فردي حتي فكر گناه هم نخواهد كرد. اين روشي است كه ميتواند امنيت اجتماعي را به ارمغان آورد.
3ـ3. نقش خانواده در فرهنگ پذيري
علت اساسي ارتكاب جرم و رفتار انحرافي، عدم آگاهي بشر است. براي حل اين معضل، شيوة مؤثري است به نام فرهنگ پذيري كه باآن، ميتوان جامعه امن داشت.
هيچيك از عوامل اجتماعي در جامعه به اندازه خانواده در اين زمينه مؤثر نيستند؛ زيرا كودك نخستين دوران زندگي ومهم ترين دوراني است كه شخصيت او شكل ميگيرد، را در محيط خانواده ميگذراند. به علاوه، كودك بيش از هر كس ديگري به خانواده خود اطمينان و اعتماد دارد.
خانواده اگررسالت خويش كامل نكنند، مورد مؤاخذه و سرزنش قرار خواهند گرفت.
خانواده، براي آنكه بتواند در فرايند فرهنگپذير كردن فرزندان موفق باشد، بايد مراحل ذيل را رعايت كند:
انس ديني
مهم ترين مرحله تربيت، ايجاد نگرش مثبت است. والدين بايد براي گرايش فرزندان به سوی ارزش هاي الهي در محيط خانه و خانواده برنامهاي ويژه تدارك ببينند و آنان را در دنياي امروزي كه با انواع تبليغات رنگارنگ مواجه و در معرض هزاران آسيب قرار دارند، واكسينه نمايند؟
اين امر زماني محقق ميشود كه براي فرزند، ارزش لازم قائل شده و با موقعيت شناسي، او را در ايجاد نشاط سهيم كنيم. پس از گرايش، راه تعليم و آموزش لطايف ارزش¬هاي الهي را براي او هموار سازيم، كودك خود را براي مرحله بعدي، كه عادت به انجام تكاليف و وظايف ديني است، مهيا كنيم.
عادت ديني
اساساً دوران قبل از بلوغ، يعني دورانيكه فرزندان از دو ويژگي آرامش و تأثيرپذيري برخوردارند، دوران مهمي است؛ زيرا عادت¬ها در اين دوران به وجود مي آيند. اما غالباً خانواده ها توجه لازم و كافي به اين دوره نداشته.
اما وادار كردن فرزندان به انجام برخي رفتارها، كه آن را باور دارند، اما در انجام آن تنبلي به خود راه داده نه تنها موجب تحميل نخواهد بود، بلكه از سستي و كاهلي آنان جلوگيري ميكند.
معرفت ديني
دوران معرفت ديني، كه تقريباً هم زمان با دوران بلوغ است، دوران جستجو و كاوش وسؤالات گوناگون است. در اين دوران، والدين بايد ابتدا زمينه پرسش هاي ديني را براي فرزندان فراهم نموده و سپس، به آنها پاسخ دهند.
در حالي كه، اين مرحله بسيار حساس و دقيق است؛ زيرا در مرحله معرفت ديني است كه بايد تلفيق دين و دانش براي فرزندان صورت گيرد تا تصور نكنند كه راه دين و دانش از هم جداست.
البته بايد توجه داشت در مرحله معرفت ديني حالت الگوپذيري بيش از هر چيزي حكمفرماست. از اين رو، بايد براي فرزندان الگوهاي مثبت و دين دار معرفي كرد.
شاكله ديني
شاكلة ديني اين است كه اگر كسي معرفت ديني پيدا كند، دين وارد زندگي او شده وهمه تلاش او اين خواهد بود كه رفتاري مطابق با ارزش هاي الهي داشته باشد. در اين مرحله، فرد هرگزخواسته هاي نفساني خود را بر ارزش هاي ديني مقدم نخواهد كرد.
اگر پدران و مادران دين را با رفتار و كردار خود به فرزندان خود بياموزند، شاهد جامعه اي خواهيم بود كه افراد آن به راحتي از ارزش هاي الهي چشم نمي پوشانند.
خودجوشي ديني
اين مرحله زماني است كه فرد بر اثر آموزش و تربيت ديني، هرگز حاضر نيست لحظه اي از وقت خود را بيهوده سپري كند و يا فرصتسوزي كند.وي در هر زمان و مكاني رسالت و وظيفه ديني خود را به خوبي انجام ميدهد. خواه مورد تمسخر ديگران قرار گيرد.
اين مرحله، مرحلة تكامل ديني است.
4. شيوه هاي والدين در فرهنگ پذيري
بيشك والدين نسبت به همه فرزندان خود بالسويه تلاش دارند و همه همت خود را براي بهتر زيستن فرزندان خود صرف مي كنند.خانوادههاي متدين گمان مي كنند كه وظيفه ديني خود را در اين زمينه به احسن وجه انجام مي¬دهند. اما واقعيت چنين شهادت نمي دهد. به طور كلي، سه نوع روش و شيوه در ميان خانواده ها رواج دارد:
1ـ4ـ شيوه سختگيرانه خانواده ها
در خانواده هاي سخت گير بر قدرت والدين بيش از اندازه تأكيد ميشود. اين نوع خانواده، تابع اصول ديكتاتوري است؛ بدين معنا كه يك نفر، حاكم بر رفتار ديگران استو همه بايد به دل خواه و مطابق ميل او رفتار كنند.
هرچند ممكن است فرزندان در خانوادههاي سختگير، در ظاهر مطيع و فرمانبردار باشند، ولي در اكثر موارد رفتار آنان توأم با پرخاشگري است.
2ـ4ـ شيوه سهلگرايانه خانواده
در خانواده سهل گير، فرزندان اجازه دارند كه به خواسته هاي خود، آن طوريكه خود ميخواهند، دست يابند و آرزوهاي خود را بر آورده سازند.
از آنجاييكه والدين در اين شيوه تربيتي، همواره در تلاش براي تأمين همه خواسته هاي فرزندان خود هستند، فرزندان تلاش و سختي كار را درك نكرده و در نتيجه، از پس كارهاي شخصي خود برنخواهند آمد. از سوي ديگر، به سبب استفاده نكردن از استعدادهاي بالقوه خود، معمولاً سستعنصر و بياراده و حداقل كماراده بوده.
3ـ4ـ شیوه مقتدرانه خانواده
در چنين خانوادهاي فرزند به آزادي فكري تشويق ميشود. در حاليكه، نوعي كنترل بر آنها اعمال مي گردد. در اين خانواده، اظهار نظر، صحبت با كودك و ارتباط كلامي وسيعي در تبادل كودك ـ والدين وجود دارد.
براي اجراي انضباط در خانه و اجتماع، خودكنترلي، جانشين ديگركنترلي ميشود روش زندگي اين خانواده، بر اساس مشورت و پيروي از مبناي عقلي و مصلحتانديشي انتخاب مي شود.
تنها شيوه پسنديده شيوه مقتدرانه است. از نظر اسلام و در منطق روايات نيز خانواه، نه حق دارد روش استبداد و سخت¬گيرانه را پيشه كند و نه اجازه سهل انگاري در امور و شئون زندگي خود و فرزندان را دارد.
براي ديدن متن كامل مقاله به شماره 8 فصل نامه علمي پژوهشي معرفت فرهنگي اجتماعي مراجعه نماييد.
ارسال کردن دیدگاه جدید