مشايي بر کرسي افتاء!

يکي از اشکالات اساسي که بر اسفنديار رحيم مشايي وارد است دخالت در حوزه‌اي است که در تخصص وي نيست. در حالي که اين اصل در همه دنيا پذيرفته شده است که دخالت تخصصي در حوزه‌اي که در تخصص شخصي نيست جايز نيست؛ هر چند اطلاعات عمومي نيز در اين رابطه داشته باشد. به‌عنوان نمونه، فردي که اطلاعات عمومي در باره پزشکي دارد حق اظهار نظر در باره پزشکي را ندارد؛ حتي پزشک عمومي نيز حق ندارد در حوزه تخصصي قلب يا مغز و اعصاب وارد شود و براي بيمار نسخه بنويسد. چنان چه در اين باره اظهار نظر بنمايد يا بيماري را ويزيت کند و براي او نسخه بنويسد مجرم تلقي شده حق شکايت براي بيمار و حتي مدعي العموم محفوظ است. ولي مع الاسف اين موضوع در حوزه دين چندان جدي گرفته نمي‌شود؛ از گذشته دور تا کنون همواره برخي افراد با داشتن اطلاعات عمومي اندکي به خود حق مي‌دهند که در اين حوزه دخالت تخصصي کنند! انحراف نهضت آزادي از همين نقطه آغاز شد امام ره در باره انحراف اين گروه در پاسخ به نامه آقاي محتشمي پور وزير وقت کشور فرمودند " نهضت به اصطلاح آزادى صلاحيت براى هيچ امرى از امور دولتى يا قانونگذارى يا قضايى را ندارند؛ و ضرر آن ها، به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بي مورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تأويل هاى جاهلانه موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهك هاى ديگر، حتى منافقين اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان، بيش‌تر و بالاتر است.

«نهضت آزادى» و افراد آن از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلامى آشنا نيستند. از اين جهت، گفتارها و نوشتارهاى آن‌ها كه منتشر كرده‏اند مستلزم آن است كه دستورات حضرت مولى الموالى اميرالمؤمنين را در نصب ولات و اجراى تعزيرات حكومتى كه گاهى بر خلاف احكام اوليه و ثانويه اسلام است، بر خلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را -نعوذ باللَّه- تخطئه، بلكه مرتد بدانند! و يا آن كه همه اين امور را از وحى الهى بدانند كه آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتيجه آن كه نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسيارى از كسانى كه بى‏اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، بايد با آن‌ها برخورد قاطعانه شود، و نبايد رسميت داشته باشند."( صحيفه نور، ج‏20، ص‌482) دکتر شريعتي نيز از همين جا به انحراف کشيده شد زيرا در عرصه‌اي وارد شد که تخصص نداشت مهم ترين اشتباهات و انحرافات وي در کتاب‌هاي اسلام شناسي است که وي خواسته است بر کرسي اسلام شناسي بنشيند و در اين موضوع حتي بر علما و دانشمنداني مثل علامه مجلسي نيز خرده بگيرد. برخي روشنفکران امروزي نيز مثل اعضاي حلقه کيان که برخي از آن‌ها مثل دکتر سروش و کديور و گنجي و مهاجراني و... به آغوش غرب پناهنده شده اند، نيز از همين مبدا راهشان را کج کرده اند. در نتيجه هم خود منحرف شده و هم ديگران را به انحراف کشانده اند. پس از پيروزي دکتر احمدي نژاد و غلبه گفتمان امام و انقلاب بر گفتمان‌هاي سکولاريستي و امانيستي انتظار مي‌رفت انقلاب در مسير درست خودش قرار گيرد و بر اساس گفتمان عدالت، غير متخصصان در حوزه تخصصي از جمله حوزه تخصصي دين دخالت نکنند. در دولت نهم همواره از سوي مخالفان دولت اين گونه وانمود مي‌شد که آيت ا... مصباح يزدي تئوريسين دولت نهم است و دولت انديشه خود را از ايشان مي‌گيرد و البته متدينان و دلسوزان نظام از اين بابت خوشحال بودند و مي‌گفتند اگر چنين چيزي باشد مايه افتخار است، چرا که يک مجتهد و اسلام شناس با تقوي پشتوانه فکري دولت است و اين درست همان چيزي است که مقام معظم رهبري مي‌خواستند. متاسفانه در اين دوره طلايي که اميد آن مي‌رفت انقلاب اسلامي پس از عبور از گردنه‌هاي سخت و صعب العبور دوران اصلاحات در مسير اصلي قرار گرفته و با شتاب بيش‌تري به جبران گذشته پرداخته و فرهنگ اصيل اسلام را در کشور به ويژه در آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها نهادينه نمايد؛ باز هم دچار يک نوع رکود شده و بدتر از آن باز هم نظريه پردازاني عقبه تئوريک دولت را به عهده گرفته اند که در عرصه دين هيچ گونه تخصصي ندارند. اسفنديار رحيم مشايي که خود به اين امر معترف است که اطلاعات وي از مطالب پاي منبر و مطالعه چند کتاب ديني فراتر نرفته است، مدتي است بر کرسي نظريه پردازي نشسته، در حوزه تخصصي مسايل اعتقادي و فقهي اظهار نظر مي‌نمايد و با اشتباهات فاحش خود مستمرّا دل علما و مومنان را به درد مي‌آورد. آقاي مشايي در جمع جامعه وعاظ، عملکرد خود را اين گونه توجيه مي‌کند که بايد مطالب فرا گرفته از پاي منبر را به ديگران برساند و از اين بابت مسؤوليت دارد! ولي از اين نکته تغافل مي‌کند که اين حوزه حوزه تخصصي است و او فقط حق دارد آن چه را علما و مجتهدين فرموده اند نقل کند و از اظهار نظر در آن باره خود داري نمايد. نظر دادن در چنين موردي مثل نظريه بيمار در برابر پزشک متخصص است. بگذريم از اين نکته که افل منبر نيز در واقع خود متخصص نيستند بلکه از متخصص و کارشناس ديني نقل کلام مي‌کنند. مع الاسف آقاي مشايي هم در مسايل اصول دين اظهار نظر مي‌کند و هم در حوزه فروع دين و احکام فقهي!به عبارت ديگر هم فقيه است و هم فيلسوف و متکلم و هم مفسر قرآن کريم. به‌عنوان نمونه وي اخيرا در باره موسيقي نظريه داده و گفته است کساني که مي‌گويند موسيقي حرام است درست آن را نشناخته اند موسيقي انحرافي دربرابر آن قطره‌اي در برابر دريا‌ست (‌سايت مشرق) اين در حالي است که مساله موسيقي از مهم ترين و تخصصي‌ترين مسائل فقهي است که فقهايي که سال‌ها در فقه کار کرده اند هنوز نتوانسته اند فتواي روشن و صريح در باره آن بدهند لذا سعي مي‌کنند به جاي فتوي از احتياط واجب استفاده کنند. معلوم نيست آقاي مشايي چگونه به خود اجازه مي‌دهد به‌راحتي در اين مسأله ورود کند و نظر بدهد و فقها را به عدم درک معناي درست موسيقي متهم سازد. از اين زشت تر اين که وقتي مراجع تقليد و فقهاي محترم از سر دلسوزي به او مي‌گويند واجب است در اين موضوعات تخصصي وارد نشود و سخني نگويد رسماً اعلام مي‌کند که من سخن گفتن در اين گونه مسايل را اوجب مي‌دانم! ژست مشايي در چنين مواردي درست همانند فقيهي در برابر فقيه ديگري است که در برابر فتواي او مي‌گويد من آن را اوجب مي‌دانم! و حتي بالاتر خود را در رده‌اي قرار مي‌دهد که گويا حکم او بر ساير فقها نافذ است! البته ورود غير کارشناسانه وي در مسايل مربوط به اصول دين و ديگر عرصه‌هاي آن جاي نقد مفصل تري دارد که در شماره‌هاي آتي در باره آن بحث خواهيم کرد.

منبع: وبلاگ " نوشتارهای قاسم روانبخش"

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی