نگاهي به دوره‌ی ناصري تکاپوهای فراماسونری در عهد قاجار

برای شناخت بستر فعالیت‌های اجتماعی - سیاسی صهیونی و ماسونی توجه به برخی نکات ضروری است. نخست آن که پدیده‌ای که به استعمار اروپایی یا غربی می‌شناسیم که به اقتضای نظام سرمایه‌داری ظهور یافت، در برخی موارد مستقل از دولت‌های متبوع عمل کرده و می‌کنند؛ چنان که فعالیت‌های دولتی را نیز می‌توان در خدمت این کانون‌های مالی و سیاسی خصوصی تلقی کرد.

 

الف) ناصرالدین شاه و روچیلدها:

 

وی در نخستین سفر خود به اروپا در فرانسه با یکی از برادران روچیلد که از بزرگ‌ترین بانک‌داران و زمینداران جهان بودند ملاقات کرد که در آن جلسات به برخی خواسته‌های یهودیان ایران از جمله « حمایت و آسایش آنان » اشاره کرد. برای روشن شدن این درخواست باید به گوشه‌ای از پیشینه‌ی تلاش آنان توجه نمود.

 

 

در دوران سلطنت لوئی بناپارت سلطه ی یهودیان بر اقتصاد و سیاست فرانسه تداوم یافت. روچیلدها به دلیل پیوند با دولت بریتانیا که به عنوان سلاطین زرسالار شناخته می‌شدند در میان توده‌ی مردم منفور بودند. در این بین « بارون جیمز » روچیلد علاوه بر این که از جایگاه ویژه‌ای داشت مشهور به شاه یهود و دارای 4 پسر بود.

 

 

ناصرالدین شاه در سومین سفرش به اروپا با پسر دوم و سوم بارون جیمز ملاقات می‌کند و از آنان با قلمی گزنده یاد کرده است.
بر اساس شواهد ناصرالدین شاه، اعضای این خاندان را جدای از یکدیگر نمی‌دیده است و تلاش‌های صهیونیستی ادموند جیمز روچیلد از نگاه ایشان دور نبوده است و یکی از انتظارات ناصرالدین شاه بحث از حمایت از یهودیان جهان بوده است.

 

ب) تلاش روچیلدها برای تأسیس اسرائیل:

 

دوران 43 ساله‌ی حکومت محمد علی پاشا در مصر  1848 – 1805 م سر آغاز نفوذ جدی اروپا و یهود در مصر است. وی با حذف اقتدار علماء، جایگاه سیاسی خود را بر 4 گروه غیر مسلمان استوار ساخت: ارامنه، قبطیان، تجار یونانی و یهودیان. پاشا دو بار در سال‌های 1832 و 1839 دست به شورش علیه عثمانی زد.

 

 

شورش دوم اندکی پس از سفر سر مؤسس مونت فیوره انجام شد که هدف از این سفر خرید اراضی فلسطین از محمد علی بود ولی به علت کوتاه شدن دست محمد علی از فلسطین، انجام نپذیرفت. نکته دیگر آن که در تحقق حکمرانی یهودیان در اراضی فلسطین به صورت شفاهی ومکتوب، تمام تلاش خود را به کار گرفت که البته مسأله فقط به خرید اراضی فلسطین منتهی نمی شود بلکه بحث استقلال سوریه که فلسطین جزء این ایالت عثمانی بود مطرح شد.

 

ج) تکاپوی صهیونی ـ صلیبی جیمز ملکم:

 

جیمز هاراطون ملکم 1868م. یک ارمنی بوشهری بودکه خانواده‌ی بازرگان او از چند نسل پیش در خدمت کمپانی هند شرقی در خلیج فارس بودند. وی در سال 1886 به کمک سر آلبرت عبد الله ساسون به تابعیت انگلیس درآمد و نماینده ی کمیته ی بین‌المللی رامنه در لندن بود که از طریق سر دبیر نشریه‌ی « جیوویش کرانیکل » با محافل یهودی انگلیس زوابط نزدیکی برقرار کرد.

 

 

ملکم برای در میان گذاردن اهداف ارامنه و یهودیان با دولت فرانسه با پاریس سفر کرد و نقش پیغام رسانی صهیونیست‌ها به فرانسویان را ایفاء کرد. در سال 1917 مارک سایکس را با رهبران صهیونیسم در بریتانیا و از جمله دکتر حییم وایزمن آشنا و مرتبط کرد. وایزمن به درخواست سایکس یادداشتی تهیه کرد و تأکید داشت: « فلسطین به عنوان وطن اصلی قوم یهود به رسمیت شناخته شود ». بدین‌سان یک ایرانی ارمنی و تحصیل کرده‌ی انگلیس، در صدور اعلامیه‌ی سر نوشت ساز بالفور در دوم نوامیر 1917 نقش ایفاء کرد.

 

 

یهود، فراماسونری و ناصرالدین شاه:

 

سابقه فراماسونری را از جهات گوناگون می‌توان مورد بررسی قرار داد:

 

الف) دوره‌ی توسعه ی فراماسونری در شرق و غرب:

هنگامی که به بررسی نفوذ کانون‌های ماسونی در کشورهایی مانند ایران می‌پردازیم، یکی از زمینه‌های رشد و توسعه این کانون‌ها و بومی شدن چنین نهادهای استعماری، برنامه‌ریزی در جهت بهره‌مندی از اقلیت‌ها و به ویژه یهودیانی است که از نفوذ چشمگیری در جامعه برخوردار بودند. جدید الاسلام بودن بسیاری از آنان، زمینه عضویت پربار آنان را در این گونه کانون‌ها تسهیل و اراده معطوف به قدرت این اقلیت‌ها را پشتیبانی می‌کرد.

 

با گذری به توسعه تکاپوهای ماسونی در نیمه سده هجدهم و اشاره به تاریخ تشکیل لژهای فراماسونری در کشورهای مختلف جهان، می‌توان حدس زد که تکاپوی منسجمی که پس از تاسیس گراندلژ لندن در 1717میلادی شکل گرفت، دایره خود را نیز در همان سال‌ها یا دست‌کم 3 - 2 دهه بعد از آن، به ایران کشانده باشد.

 

هندوستان: بین سال‌های 1728 تا 1730
ترکیه: در سال 1736
روسیه: در سال 1740
آمریکا: در سال 1730
کانادا: در سال 1721
ایرلند و بلژیک: در سال 1721
اسپانیا و پرتغال: بین سال‌های 1728 تا 1732
هلند: در سال 1734
ایتالیا، سوئیس و سوئد: در این کشورها از سال 1742 تا 1747
و در قاره آفریقا: در اواخر قرن هجدهم در مصر

 

ب) فراماسونری و نفوذ نشان‌دار یهودی - ارمنی در ساختار حکومتی ایران:

 

با آن که عسکرخان ارومی افشار، میرزا ابوالحسن خان شیرازی، میرزا محمد صالح شیرازی و میرزا جعفرخان فراهانی (مشیرالدوله آینده)، نخستین فراماسون‌های شناخته شده ایرانی‌اند اما آشنایی با جریان فراماسونری در ایران، به پیش از آن بازمی‌گردد.

 

شاهد بر این مطلب این است که در تحفهًْ العالم، سفرنامه عبدالطیف شوشتری، پرسابقه‌ترین اثر مکتوب در این رابطه است و همچنین دنیس رایت سفیر پیشین انگلیس در ایران در کتاب ایرانیان در میان انگلیسی‌ها تحت عنوان « ذکر خانه فرمیسن و اوضاع آن ملت »، گزارشی از فراماسونری ارائه داده همانند عبدالطیف شوشتری از مفهوم « فراموشی » برای معرفی آن بهره برده و متذکر می‌شود که مردم بیگانه آن را « فرامشان » می‌خوانند که نشان می‌دهد اصطلاح « فراموشخانه »، ابتکار میرزا ملکم‌خان نبوده و سابقه‌ای طولانی دارد.

 

به هر روی، رجالی که سابقه ماسونی آن‌ها در دست است از اوایل سده نوزدهم به این جرگه وارد شده‌اند.
عسکرخان افشار ارومی، در سال 1807 یا 1808 وارد لژ « فیلوزوفیک یا لژ فلسفی » فرانسه شد.
یکی از نکات مهم در این رابطه این است که رینیودو سن ژان دانژلی یکی از وزیران ناپلئون در مراسم پذیرش عسکرخان نطق مفصلی ایراد کرده است که گذشته از اهمیت شخص عسکرخان، نشان دهنده استقلال این لژ فرانسوی از انگلستان و اسکاتلند است.

 

وی پس از بازگشت به ایران، از سوی عباس میرزا نایب السلطنه به حکومت زادگاهش ارومیه منصوب شد.
با توجه به قرائنی می‌توان از ارتباط وی پس از این دوره با تشکیلات فراماسونری حدس زد. یکی از آن‌ها تعامل با دولت عثمانی بود. مورد دیگر ورود ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﺧﺎﻥ ﺍﻳﻠﭽﻲ (خواهرزاده میرزا ابراهیم خان کلانتر ) ملقب به ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﺍﻟﺪﻭﻟﻪ (یهودی الاصل جدید الاسلام) به جرگه فراماسونری است.

 

 

7  ماه پس از ورود به انگلیس در 14 یا 15 ژوئن 1810، با تشریفات با شکوهی به جرگه فراماسونری پیوست و به او مقام شامخ استاد اعظم پیشین گراندلژ انگلستان و استاد اعظم منطقه‌ای ایران اعطاء شد. وی در قراردادهای گلستان و ترکمان‌چای در تامین منافع انگلستان کوشش وافری به خرج داد. در سال 1239 قمری / 1823 میلادی، از جانب فتحعلی شاه به مدت 10 سال، تا مرگ فتحعلی شاه وزیر خارجه ایران شد.

 

یکی از نقاط شروع خوب برای بررسی نفوذ یهود در ساختار حکومتی ایران که با فراماسونری نیز بی‌پیوند نبوده است، ماجرای مهاجرت بخشی از یهودیان بغداد به ایران و هند است.

 

در این میان، ساسون‌ها (روچیلدهای شرق)، در کنار خاندان‌هایی همچون کدوری (خدوری)، ازقل، عزرا گبای، نسیم، و حییم از جمله یهودیانی هستند که شبکه گسترده‌ای را در سده‌های نوزدهم و بیستم میلادی، به عنوان « یهودیان بغدادی » تشکیل دادند و شاخه‌های گسترده آن، در عراق، ایران، هند و جنوب شرقی آسیا از نفوذ فراوانی برخوردار بودند؛ شبکه‌ای که در سده نوزدهم، نقش اصلی را در تجارت جهانی تریاک داشت و امروز نیز حضور بین‌المللی دارد.

 

چند نکته:

 

تبار خاندان ساسون به شیخ ساسون بن صالح می‌رسد که رئیس یهودیان بغداد بود. در آخرین سال‌های سلطنت فتحعلی شاه، کمی پس از انعقاد معاهده ترکمان‌چای و در زمانی که سرجان ملکم حکومت بمبئی را به دست داشت، ساسون‌ها و گروه کثیری از یهودیان بغداد به طور دسته جمعی به بندر بوشهر مهاجرت کردند.

 

گروهی از یهودیان بغدادی مزبور نیز به شهرهای مختلف ایران، به ویژه شیراز و اصفهان، مهاجرت کردند. بعضی جدیدالاسلام شدند. در همین زمان خاندان جدیدالاسلام قوام شیرازی، از تبار یهودیانی که در نیمه اول سده هجدهم به ایران مهاجرت کرده بودند، در دولت مرکزی از اقتدار سیاسی فراوان برخوردار بود و شهر شیراز پایگاه بومی قدرت ایشان به شمار می‌رفت.

 

 

یکی از اعضای یهودی خاندان قوام شیرازی به نام ملاآقا بابا نیز ریاست یهودیان ایران را به دست داشت. میرزا ابراهیم خان کلانتر (قوام شیرازی) نیز با کودتای خود علیه زندیه و کمک به استقرار حکومت قاجاریه، نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت اجتماعی و سیاسی ایران ایفاء کرد.

 

خاندان فروغی نیز از زمره همین جدیدالاسلام‌هایی بود که از بغداد به ایران کوچیده بودند. ابوالحسن فروغی از اعضای اصلی و اولیه لژ بیداری ایرانیان بود که به همراه برخی دیگر، برای نخستین بار، قانون اساسی فراماسونری را ترجمه کرد.

 

جالب آن که، پیدایش فرقه بابیه کمی بعد از مهاجرت فوق رخ داد و خاستگاه اصلی آن بندر بوشهر بود. در منابع بابی - بهایی اشارات مکرر به ارتباطات علی‌محمد باب با یهودیان بوشهر وجود دارد.

 

ماجرای فراموش‌خانه میرزا ملکم خان ارمنی و تعامل او با دستگاه ناصرالدین‌شاه

 

بیشترین اعضای اصلی فراموشخانه میرزا ملکم‌خان، دانشجویان سابق دارالفنون بودند. وی هدف خود را از تشکیل مجمع آدمیتبه این شرح بیان می‌کند: « من به اروپا رفته و نظام‌های دینی، اجتماعی و سیاسی آنان را مطالعه کردم. من روحیه فرقه‌های مختلف مسیحیت و سازمان جوامع مخفی و فراماسونری را آموختم و به برنامه‌ای رسیدم که باید عقل سیاسی اروپا را با عقل دینی آسیایی با هم به کار گیرد.

 

من می‌دانستم که بی‌فایده است ایران را به الگوی اروپایی تغییر شکل دهیم و تصمیم گرفتم محتوای اصلاحات خود را به لباسی بپوشانم که مردم من بتوانند آن را بفهمند. آن لباس مذهب بود ».

 

پس از شروع انجمن ملکم در 1274 ق، این انجمن در تاریخ 12 ربیع‌الثانی 1278 (19 اکتبر 1861) توسط ناصرالدین‌ شاه تعطیل شد. درباره علت تعطیلی فراموشخانه، یک نگاه این است که ناصرالدین‌ شاه، به لحاظ اقتدارگرایی و احساس خطری که از ناحیه چنین نهادهای تازه تأسیسی داشت، دست به این اقدام زد. از سوی دیگر توسعه جهان‌گستر شبکه فراماسونری، از دوره خاصی در جهان و از جمله در کشورهای همسایه مانند هند، عثمانی و روسیه ریشه دوانید و استحکام یافت.

 

 

این امر، یکی از اموری است که می‌تواند احتمال توجه جدی ناصرالدین‌ شاه به این مسأله را پررنگ‌تر بنمایاند. در مجموع، چنان که بسیاری تصریح می‌کنند، بی‌توجهی یا نگاه منفی جدید شاه به خاطر ممانعت از واردات اندیشه‌های نوگرایانه بود به‌ ویژه آن که رواج آن‌ها را با جریان منورالفکری نهان‌روش، در پیوند می‌دیده است.

 

اصلاحات ناصری در ساختار سیاسی

 

یکی از جذاب‌ترین بخش‌های پرعیب و پرقوت، و در عین حال نسبتاً ناخوانده یا تحریف شده کارنامه رفتار سیاسی ناصرالدین‌ شاه، اقدامات ساختارگرایانه اوست.

 

وی برای تقویت نظام سلطنت خود در پی اصلاح ساختار و سازمان سیاسی دولت خود برآمد و به اندازه‌ای که اقتدار مرکزی و‌ شأن سلطنت از میان نرود، به نوگرایی در نظام سیاسی و ساختار سیاسی تمایل شدید نشان داد و  3 - 2 دهه آن را به صورت جدی پی‌گیری کرد. از این رو، نمی‌توان ساختار سیاسی سلطنت وی را به صورت تمام‌ عیار استبدادی دانست.

 

وی از سال 1271 قمری با مشاهده ناکارآمدی ساختار فردگرایانه صدارت اعظم، شروع به تجزیه مسؤولیت‌های او کرد و در سال 1275 قمری با عزل میرزا آقاخان نوری و خانواده‌اش که به تصریح ناصرالدین‌ شاه در نامه برکناری‌اش، منش استبدادی و پرهیز از جمع‌گرایی داشت، شیوه شورایی و در عین حال، با مسؤلیت فردی تک‌ تک وزراء در قبال شاه را اتخاذ کرد و اندک‌ اندک، تعداد وزرای « شورای دولت » را افزایش داد و مسؤلیت تصویب نهایی امور را به مشیرالدوله، رئیس دارالشورای کبرا بخشید ودر سال 1276 قمری، افزون بر « شورای دولت » که به « دارالشورای کبرا » تغییر نام داد مجلسی به نام « مصلحت‌خانه » را نیز تأسیس کرد.

 

پیش از سفر دوم به فرنگ در سال 1295 ق، فرمان تأسیس « مجلس تحقیق دولتی » را صادر کرد که به گونه‌ای می‌توان آن را دارای‌ شأن نظارتی قوه مقننه با مایه‌ای از‌ شأن قوه قضائیه در دولت‌های مدرن دانست به هدف آن را تامین « مصالح دولت و منافع ملت ».

 

معمولاً اصلاحات دوره ناصری، به القای برخی دیوان‌سالاران و زمامداران روشنفکر معرفی می‌شود. یکی از موارد جالب در کارنامه اقتصاد سیاسی ناصرالدین‌ شاه این است که گاه می‌بینیم پیشنهادات کسانی مانند میرزا ملکم‌خان را بدون بررسی و تأمل و بدون مشورت به کار نمی‌بسته است.

 

 

از نوشته ملکم می‌توان نتیجه گرفت که غایت رهنمودهای وی جز به انحلال‌طلبی اقتصادی مملکت ما منتهی نمی‌شد. وی در نقد اندیشه استقلال‌طلبانه بسیاری از ایرانیان بر آن است عقلای ایران هنوز هم بر این عقیده هستند که کمپانی‌های خارجه ایران را خواهند گرفت.

 

سخن آخر

 

در یک ارزیابی کلان می‌توان دوران حکومت 50 ساله ناصرالدین‌ شاه را دورانی از اقتدار نسبی دانست که جریان‌های انحرافی مانند فرقه بابیت، جریان روشن‌فکری و گروه‌های معارض سلسله قاجار، توان چندانی برای جولان سیاسی نداشتند.

 

 

به کوشش علی وطن خواه، با استفاده از دروس و مقالات حجه الاسلام دکتر ذبیح الله نعیمیان
 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی