رسانه، سبك زندگي و سكولاريسم

رسانه‌های جمعی همواره به عنوان یکی از کنش‌گران فعال فرهنگی اجتماعی و یکی از کارگزاران مهم آموزش و پرورش عمومی شمرده شده‌اند. سبک زندگی نیز به عنوان جلوه مشهود و محسوس فرهنگ، تجلی و تبلور عینی باورها، ارزش‌ها، گرایش‌ها و ترجیحات فرهنگی در قالب مظاهر رفتاری و نمودهای مشاهدتی؛‌ الگوها و شیوه‌های زیستی و منطق نظری و عملی افراد و گروه‌ها در تعاملات اجتماعی و...؛ از جمله عرصه‌هایی است که در سپهر عام مأموریت‌ها و کنش‌های رسانه جای دارد.

 

‌شواهد عینی گویای آن است که رسانه‌های جمعی مدرن در خلق، ترویج، تقویت، تثبیت، تعمیق، تغییر، پالایش و ویرایش عناصر و منظومه‌های فرهنگی از جمله  سبک‌های زیستی،  نقش محوری و بعضاً بی‌بدیلی را ایفاء کرده و می‌کنند.

 

رسم معهود بر این قرار گرفته  که هر رسانه جمعی اعم از رسانه دارای گستره فعالیت ملی و منطقه‌ای و رسانه دارای گستره و پوشش جهانی، به ویژه در برخی محصولات، همواره با یک بستر فرهنگی اجتماعی خاص تعامل کرده و از ظرفیت‌ها در نمایه‌های عینی و ذهنی آن فرهنگ، جهت تولید برنامه‌های متنوع خویش بهره می‌گیرد.

 

برنامه‌های رسانه‌ای حتی خلاقانه‌ترین آن‌ها نیز معمولاً به یک نظام یا گفتمان فرهنگی غالب و مرجح، بستر اجتماعی خاص و حوزه مفهومی و معنایی معین ارجاع دارد كه رسانه ملی و مشخصاً سیمای ملی که در موضوع فرهنگ و سبک،‌ نقش برجسته‌تر و محوری‌تری دارد، نیز از این قاعده مستثناء نیست.

 

از این رو، رسانه ملی حتی اگر آیینه تمام‌نمای منشور فرهنگی جامعه معاصر ایران تلقی  شود – که البته به هیچ وجه این گونه نیست - تنها به انعکاس واقعیات موجود قادر خواهد بود.

 

بر این اساس، انعکاس و ترویج سبک اسلامی در رسانه یا سیما، تابع میزان تحقق و عینيت آن در جهان واقعی است. پرواضح است که سبک‌های زیستی غالب و رایج در عینیت جاری جامعه ما و دنیای روزمره مؤمنان، از نصاب لازم اسلامیت متناسب با نظام ارزشی و هنجاری اسلام برخوردار نیست.

 

منظومه فرهنگی غالب در ایران چه در سطح کلان و چه در سطوح خرد، متضمن درجاتی آشکار از اختلاط و التقاط و بعضاً عناصر ناهمگون است. این اختلاط  و آمیزش در عصر و زمان حاضر به دلیل کثرت ارتباطات میان فرهنگی و ورود آسان فرهنگ‌ها به حوزه‌های استحفاظی یکدیگر، شدت و حدت بیشتری یافته و روزمره نیز برغلظت آن افزوده می‌شود.

 

توقع مشارکت جدی رسانه و سیمای ملی در شناسایی، استنباط، الگوسازی و به طور کلی خلق و ارائه  سبک‌های بایسته با مرجعیت منابع و ذخایر فرهنگ دینی نیز با توجه به محدودیت‌های مختلف رسانه، توقعی برنیاوردنی است، علاوه بر آن، رسانه ملی برای تأمین بخشی از نیازهای محتوایی شبکه‌های متعدد و روزافزون خود،

 

اقدام به پخش محصولات رسانه‌ای تولید یافته در سایر فضاهای اجتماعی فرهنگی بعضاً ناهمخوان با اقتضائات فرهنگ غالب ایران کرده که خود، به آشفته سازی هر چه بیشتر اوضاع فرهنگی موجود و فاصله دادن جامعه با اقتضائات الگویی مطلوب، کمک بسیار کرده است، كه البته اگر مصرف بی‌رویه اقلام فرهنگی ارائه شده توسط فناورهای ارتباطی جهان‌گستر همچون ماهواره‌ها و اینترنت را نیز به این فهرست اضافه کنیم، آشفتگی و التقاط فرهنگی مورد انتظار، با وضوح بیشتری خودنمایی می‌کند. 

 

بر این اساس، وقوع هر نوع تحول جدی در شاکله فرهنگی موجود و سوق‌یابی جامعه در مسیر بهره‌گیری بیشتر و بهتر از الگوهای زیستی فرهنگ دینی و کاهش تدریجی فاصله‌های موجود با اقتضائات زیستی و عملی این فرهنگ و به تعبير جامعه‌شناختی تغییر تدریجی جهان زیست موجود به نفع جهان زیست مطلوب و متشرعانه؛

 

به عزم جدی و مشارکت همگانی مراکز علمی و پژوهشی کشور اعم از حوزوی و دانشگاهی و نهادها و سازمان‌های فرهنگی و البته تحمل صبورانه مجموعه‌ای از افت و خیزهای اجتناب ناپذیر نیازمند خواهد بود كه رسانه ملی نیز در جنب این مجموعه جایگاه یافته و نقش خطیر خود را بايد ايفاء كند، علاوه  بر این که ضعف آشنایی و پایین بودن درجه حساسیت جامعه نسبت به سبک زندگی دینی، مانع از آن شده تا این مهم به عنوان یک مطالبه جدی و خواست همگانی از همه کارگزاران فرهنگی کشور از جمله رسانه‌ها تعقیب شود.

 

تأثير برنامه‌ها و فيلم‌هاي سيما در خصوص سبك

 

سبک ایرانی اسلامی یا اسلامی ایرانی واژه چندان گویا و دارای قلمرو مفهومی و معنایی مورد وفاقی نیست. به زحمت می‌توان این سبک را با ذکر شاخص‌هایی از غیر آن متمایز نمود.

 

در هر حال،‌ اگر منظور از سبک اسلامی ایرانی، الگوهای متعارف زیستی غالب در ساحت‌های مختلف زندگی مردم ایران در وضعیت تاریخی اجتماعی کنونی است، ظواهر امر چنین نشان می‌دهد که رسانه و عمدتاً سیمای ملی همواره به رغم محدودیت‌های انکار ناپذیر سعی کرده، دست کم به اقتضای نیاز و تقاضای مخاطبان، مأموریت‌های محوله و الزامات هنجاری، واقعیت موجود را کم و بیش و با اعمال پردازش‌های حرفه‌ای و نیمه حرفه‌ای در قالب‌های نمایشی و مستند، بازنمایی کند.

 

ضعف‌هاي توليدات سيما

 

البته تمرکز محسوس رسانه ملی - به استنثای شبکه‌های استانی - بر ظرفیت‌ها و مختصات فرهنگی  کلان شهرها به ویژه تهران بزرگ، توجه وافر به انعکاس شاخص‌های فرهنگی طبقه متوسط شهری، ناتوانی در شناسایی و انعکاس برخی واقعیات و سرمایه‌های اصیل فرهنگی، عدم اهتمام به نفوذ در بطون و لایه‌های عمیق فرهنگی و غالباً اکتفاء به عادت‌واره‌ها و جلوه‌های روزمره زندگی،

 

مواجه سطحی و کلیشه‌ای با میراث فرهنگی، عدم توان در رفع تعارضات عملی میان برخی از عناصر فرهنگ سنتی با فرهنگ مدرن و اقتضائات دنیای کنونی، ضعف جدی در ترجمه الگوهای سنتی و مذهبی به معادل‌های عصری، محدودیت برخورداری از هنرمندان و برنامه‌سازان دارای بینش و دغدغه دینی، بعضاً بی‌اعتنایی به باورها و ارزش‌های دینی و اقتضائات سبکی آن، تاثیر پذیری الگویی از جریان رسانه‌ای غالب و جهانی، ضعف ارجاع به مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی اجتماعی در مقام برنامه‌سازی،‌

 

ضعف اعتناء به نیازها و خواسته‌های مخاطبان و موضوعیت نداشتن جلب رضایت ایشان، غلبه جنبه‌های سرگرم کننده بر اقتضائات فرهنگ دینی، رویکرد غالباً توصیفی و کم‌تر تحلیلی و انتقادی به زیست جهان اجتماعی و...؛ به عنوان عمده‌ترین ضعف‌های رسانه ملی، همواره مانع ایفای نقش جدی در خلق و ارائه سبک‌های زیستی متناسب و هدایت جامعه در این مسیر بوده است كه این موضوع در برنامه‌های نمایشی همچون فیلم‌ها و سریال‌ها که مصرف عمومی دارند، نمود بیشتر و ملموس‌تری دارد.

 

نقاط ضعف فيلم ها و سريال هاي سيما

 

از نقاط ضعف فيلم و سريال‌هاي سيما مي توان به مخدوش ساختن الگوهای متعارف همسریابی، کم توجهی به نمایش وضعیت‌های خانواده به عنوان یک هویت ترکیبی به جای توجه به اعضاء و ارکان فردی، قاعده کردن تنش‌های موقتی و موسمی میان زوجین، ایجاد هراس و کاهش انگیزه‌های نسل جوان برای ازدواج .... اشاره كرد.

 

همه مشكلات ناشي از رسانه ملي نيست

 

البته نقد عملکرد رسانه ملی در انعکاس سبک‌های زیستی الگویی یا مشارکت آن در شناسایی، استنباط، مهندسی، ترویج، تقویت و برجسته‌سازی این سبک‌ها، هیچ‌گاه به معنای نادیده انگاشتن دستاوردهای فرهنگی این رسانه و نقش برجسته آن در ترویج فرهنگ دینی و بالاتر از آن، توجیه ضعف‌ها و کم کاری‌های سایر نهادها و سازمان‌های مسئول در این خصوص نیست.

 

طرح موضوع سبک زندگی اسلامی و ضرورت بازخوانی الگوها، رویه‌ها، عادات و شیوه‌های عملی موجود در عرصه‌های مختلف زیستی، رسالتی ملی مذهبی است که همه بخش‌های مسئول حسب وظایف، امکانات و توانمندی‌های خود بدان مأموریت یافته و باید در آن ایفای نقش کنند.

 

جریان‌یابی این پویش همگانی، بالقوه می‌تواند رسانه ملی را نیز در جهت ایفای وظایف و تأمین انتظارات راهبری کند و انحرافات و اعوجاجات آن را تا حد زیاد تصحیح نماید.

 

با توجه به نوظهور بودن طرح ایده و آرمان ، شناسایی، استنباط، ترویج و جایگزین سازی الگوهای زیستی مطلوب و مرجح و متقابلاً واکاوی، آسیب شناسی، اصلاح و بازسازی سبک‌های زیستی موجود متناسب با اقتضائات فرهنگ دینی و عقلانیت جمعی، کاری در خور و متناسب با شأن این مهم صورت نپذیرفته است.

 

راه‌كارهاي ترويج مؤلفه‌هاي سبك زندگي توسط رسانه

 

اصلاح وضعیت الگویی موجود، ترمیم و بهینه‌سازی برخی رویه‌های مرسوم و متعارف، تغییر برخی عادت‌واره‌های نهادی شده،‌ شناسایی و ترویج  شیوه‌های مطلوب و... مستلزم فعال‌سازی مجموعه‌ای از ظرفیت‌های متنوع به صورت هماهنگ و مداوم و طیفی از اقدامات هدفمند و متوازن مدیریتی، مطالعاتی و پژوهشی، تقنینی، فرهنگی، تبلیغی و ترویجی، آموزشی و تربیتی است.

 

رسانه‌های جمعی عموماً و رسانه ملی خصوصاً در این بخش بیشتر مصرف کننده، انتقال دهنده منویات، مطالبات و سیاست‌های فرهنگی و مبلغ و ناشر الگوهای مرجح  خواهد بود.

 

البته به اقتضای جایگاه محوری رسانه ملی در حوزه فعالیت‌های فرهنگی، و نفوذ و تأثیر گسترده و عمیق آن، انتظار می‌رود که در این بخش فعال‌تر از سایر سازمان‌های فرهنگی وارد عمل شده و زمینه تحقق تدریجی این آرمان را در فرهنگ عمومی فراهم سازد.

 

تلاش در جهت دستیابی به سبک زندگی دینی و تسری و نشت تدریجی آن به فرایندهای جهان‌زیست اجتماعی، جلوه‌اي از نقش الگویی جمهوری اسلامی برای جهان معاصر به ویژه کشورهای اسلامی است، رسانه ملي به عنوان يک دانشگاه بزرگ عمومي، بر طبق برخی قواعد هنجاری مصوب، موظف است متناسب با اصول مندرج، مأموريت خويش را در ایفای نقش‌های محول به انجام رساند كه بي‌شک، ایجاد زمینه برای ترویج،‌ تعمیق و تحکیم سبک زندگی معقول، مطبوع و دینی در عرصه‌های مختلف و صیانت هوشمندانه از آن، جزو گوهری این نقش‌ها و مأموریت‌ها است.

 

وظايف رسانه ملي

 

توليد برنامه‌هاي موافق با معيار اسلامي، لزوم حاكميت روح انقلاب بر كليه برنامه‌هاي صدا و سيما، بالا بردن سطح بينش اسلامي مردم جامعه و ايجاد محيط مساعد براي تعالي و رشد فضائل اخلاقي انسان، از جمله مفاد آيين نامه‌هاي راهبردي رسانه ملي است.اما این که رسانه ملی در عمل، به چه میزان در اجرایی شدن اين اصول موفق بوده وموانع و مشکلات موجود در مسیر تحقق این مهم کدام‌اند؛ سؤالی است که پاسخ بدان مجال دیگری می‌طلبد.

 

تردیدی نیست که در جامعه اسلامي رسالت اصلي و محوري همه رسانه‌های جمعی به ویژه رسانه ملی به عنوان یکی از کارگزاران رسمی عرصه فرهنگ، نشر و تبليغ فرهنگ ديني، پاسداري و صيانت از ارزش‌ها و آرمان‌های اسلامي، رشد و تعالي انسان‌ها، ایجاد زمینه برای نفوذ و رسوخ این فرهنگ به همه عرصه‌های زیستی، مبارزه مستمر با آسيب‌ها و انحرافات اعتقادی، اخلاقی و حقوقی و در یک کلام بسترسازی مناسب برای استقرار تدریجی حیات طیبه این جهانی به عنوان مقدمه نیل به تعالی و سعادت غایی است.

 

لذا مشارکت فعال در شناسایی، خلق، ترویج، تحکیم و صیانت از سبک زندگی دینی یا مورد تأیید دین متناسب با نیاز انسان معاصر و اقتضای جامعه موجود، بخشی از این مأموریت است.

 

ارتقاي سطح آکاهي عموم از جايگاه و اهمیت فرهنگ دينی، متبلور ساختن عقاید و اخلاقیات دینی در قالب برنامه‌های مختلف؛ توسعه و بسط معاني و فرآورده‌های نمادين برگرفته از منابع دينی به قلمروهاي مختلف زندگی؛ برجسته‌سازي آموزه‌ها وارزش‌هاي ديني و معنويت ناشي از دين به عنوان مبنايي براي سامان دادن به برنامه‌ها و سیاست‌های عام حیات جمعی؛ آماده‌سازی افراد متناسب با نیازها و الزامات جامعه دینی؛ توسعه و تعميق فرايند جامعه پذيري ديني افراد از طريق تلاش مستقيم و غيرمستقيم در دروني ساختن باورها،ارزش‌ها،

 

هنجارها، نگرش‌ها، احساسات، آداب ديني و توأم ساختن آن‌ها با مؤلفه‌هاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي؛ مشارکت ضمني در تقويت اعتقادات و اخلاقيات ديني در قالب برنامه‌هاي مختلف؛ تقويت انگيزه افراد در گرايش به مذهب و تقید به اخلاقیات وآداب دینی؛ بازتوليد و تقويت هويت مذهبي؛بازخواني و برانگيختن مستمر سطوح ناخودآگاه ذهنيت مؤمنان و فعال ساختن سطوح خود‌آگاه و افزايش درجه حساسيت آن‌ها نسبت به موضوعات مختلف؛

 

امکان‌دهي به رشد و تقويت روابط درون متني ميان نهادهاي ديني با يکديگر و اين نهادها با ساير نهادهاي اجتماعي؛ معرفي الگوها و سبک‌هاي زندگي اقتباس شده از دين يا داراي مؤيدات و مرجحات ديني؛ آگاه ساختن مؤمنان از ساير فرهنگ‌ها، الگوها و سبک‌های زيستي و امکان‌دهي به انجام مقايسات ميان فرهنگي؛ايجاد پيوند شناختی و عاطفی  ميان معنويت ديني با ماديت درآميخته با زندگي روزمره؛ ايجاد حساسيت نسبت به ابعاد فرهنگي ـ اجتماعي و مقولات و مؤلفه‌هاي جامعه سکولار و ترغيب مؤمنان به مقابله با آن‌ها و يافتن معادل‌هاي جايگزين؛

 

توجه دادن به پيامدهاي سکولارشدن نهادها،‌ روابط و فرهنگ جامعه؛ ايجاد فرصت براي تجربه کردن برخي عناصر فرهنگ غيرديني و درک آثار آن‌ها که در اتخاذ موضع واقع‌بينانه مؤثر خواهد بود؛کمک به انتقال ذهنی و احساسی افراد از جهان روزمره غفلت‌زا به دنياي معنوي و متعالی؛ مشروعيت‌بخشي، اعتبار‌دهي و ترويج اخلاق ديني در جامعه؛ بسيج مؤمنان به جریان‌دهی آموزه‌ها، ارزش‌ها،

 

هنجارها و گرایش‌های ديني در ساحت‌های مختلف؛ تقويت مواضع مؤمنان در جامعه و ارتقاي موقعيت آنان در قياس با گروه‌هاي رقيب؛ زمينه‌سازي براي ايجاد انعطاف در باورها، الگوها و سبک‌های زندگي سنتي مؤمنان؛ به چالش کشاندن تنگ‌نظري‌ها و خصیصه متحجرانه برخي باورهاي سنتي و الگوها و شيوه‌هاي زيستي منسوب به دين؛

 

ارتقاء روحيات اجتماعي براي پذيرش هزينه‌هاي معمول اقدامات فرهنگی و جامعه‌سازی با هدف نیل به نتايج متعالی، ارائه الگوهاي مرجع با هدف هدايت مردم در دادن واکنش‌های مناسب به اقتضائات محيط، توجه دادن به سيره بزرگان دين در تعامل با ارزش‌های و معیارهای دینی،برجسته‌سازی میزان اهتمام چهره‌های الگویی و تیپ‌های مرجع به رعایت ارزش‌ها، هنجارها و اخلاقیات دینی،

 

مبارزه نرم با اباحي‌گري و تسامحات توجيه‌ناپذير در مواجهه با نقض و بی‌اعتنایی به الگوهای پذیرفته شده، اقدام در جهت نهادي ساختن ارزش‌ها و عادت‌واره‌ها و عرف‌های ارزشی مقبول، ارائه شاخص‌هاي کيفي براي هدایت و کنترل روند جریان‌یابی باورها،ارزش‌ها، الگوها و خلقیات دینی در جامعه؛ تلاش آگاهانه در جهت نسبت‌سنجی میان انتظارات الگویی با رویه‌های موجود،

 

از جمله مواردي است كه رسانه ملی به ویژه تلویزیون، مي‌تواند از طريق مشارکت در اين اقدامات، جامعه اسلامی را در نيل به اهداف فرهنگی عموماً و الگوسازی و الگوبخشی زیستی خصوصاً، مساعدت کند.

 

امر به معروف و نهي از منكر

 

امر به معروف و نهی از منکر جامع‌ترین و گویاترین بیان برای معرفی نقش و مأموریت فرهنگی رسانه‌های جمعی در یک جامعه اسلامی است، لذا از رسانه ملی به عنوان برجسته‌ترین نهاد فرهنگی در جامعه اسلامی ایران انتظار می‌رود که هم خود در گستره فعالیت‌های رسانه‌ای - به طور مستقیم و غیرمستقیم - عامل و مجري این دو فریضه بوده و هم در ترغیب و تشویق سایر نهادها و سازمان‌ها و عموم مردم و نیز بسترسازی و تقویت انگیزه‌ها در مسير اجرايي شدن آن‌ها بیشترین نقش را ایفاء کنند.

 

مشكلات سريال‌هاي امروزي در مسأله سبك زندگي

 

سبک زندگی نه فقط در قالب‌های نمایشی همچون فیلم و سریال که در بیشتر قالب‌های متعارف رسانه‌ای قابلیت انعکاس دارد.
سرگردانی در نحوه مواجهه با مؤلفه‌های ایرانی، اسلامی و غربی موجود درفرهنگ غالب ایران؛ سرگردانی یا نوسان میان بازنمایی واقعیات عینی، نمایش الگوهای رسانه‌ای مصنوع و معرفی الگوهای برگرفته از فرهنگ آرمانی؛ عطف توجه به سلایق مخاطبان به جای ملاحظه نیازها و مصالح واقعی آن‌ها، درگیر شدن در رقابتی فرسایشی برای کاهش توجه مخاطبان داخلی به رسانه‌های برون مرزی،

 

شتاب‌زدگی به دلیل نیاز شدید به تولید برنامه‌های متنوع به تناسب تعدد شبکه‌ها و ضعف امکانات، توجه به جنبه‌های تفریحی و تفننی برنامه‌ها به عنوان برجسته‌ترین کارکرد رسانه، توجه بیش از حد به کلیشه‌ها و افکار ایده‌آلیستی، غلبه صورت‌گرایی و جنبه‌های زیباشناختی بر جنبه‌های محتوایی، غلبه جنبه‌های احساسی بر جنبه‌های شناختی،

 

عمل‌کرد گزینشی (برجسته‌سازی بخش‌های خاص و مسکوت گذاشتن سایر بخش‌ها) به دلیل محدودیت‌های مختلف، فقدان وحدت رویه در برنامه‌ها، مناسبت‌ها و شبکه‌های مختلف؛ روزمرگی، مادی‌گرایی، توجه افراطی به زرق و برق این جهانی، توجه زیاد به موضوعات و سوژه‌های دم دستی و تکراری، سطحی‌نگری وتنگ‌مایگی، عامه‌پسندی، ضعف در افق‌گشایی و هدایت‌گری آرمانی، از جمله نقاط ضعف توليدات رسانه ملي به شمار مي‌رود.

 

غالب سریال‌های تلویزیونی به نوعی به انعکاس وضعیت خانواده و بازنمایی روابط درونی آن توجه دارند، كه البته در این بخش نیز ضعف‌های آشکاری مشاهده می‌شود كه از جمله آن‌ها مي‌توان به مخدوش ساختن الگوهای متعارف همسریابی، کم‌ توجهی به نمایش وضعیت‌های خانواده به عنوان یک هویت ترکیبی به جای توجه به اعضاء و ارکان فردی،قاعده کردن تنش‌های موقتی و موسمی میان زوجین، ایجاد هراس و کاهش انگیزه‌های نسل جوان برای ازدواج در نتیجه دامن زدن زیاد به تنش‌ها و کشمکش‌های خانوادگی،

 

مواجهه ناصواب و خرده‌گیرانه با موضوع چند همسری، ازدواج مجدد و ازدواج موقت؛ بعضاً نمایش خانواده‌های تک والدینی یا فاقد فرزند، غلبه هویت جنسیتی افراد بر هویت انسانی آن‌ها، تقویت موضع ارزشی اشتغالات اجتماعی زنان و متقابلا ضعف اهتمام به تقویت نقش همسری و مادری، تقلیل‌شان مادری به نوعی مددکاری اجتماعی، افراط در انعکاس مواضع مرد‌ سالارانه یا زن سالارانه و در مواردی فرزند سالارانه،

 

بزرگ‌نمایی شکاف‌های میان نسلی، ترویج مصرف‌گرایی و تجمل‌گرایی، برجسته‌سازی فاصله‌های طبقاتی موجود، کم توجهی به رعایت حجاب و عفاف در تعاملات افراد و عادی نمایاندن برخی سبک‌های پوششی غیرمتعارف، توجه بیشتر به جنبه‌های نشانه شناختی به جای جنبه‌های محتوایی و مضمونی، ضعف توجه به ذائقه‌های مختلف موجود در اقلیم‌های فرهنگی کشور اشاره كرد.

 

البته لازم به ذكر است پخش برخی محصولات تولید یافته در جوامع دارای وضعیت‌های فرهنگی ناهمسو، موضع انتقادی علیه سیمای ملی را شدت بیشتری بخشیده است.

 

البته برجسته‌سازی و تذکار ضعف‌ها، هیچ گاه به معنای نادیده انگاشتن نقش مثبت و مهم این رسانه نيست، لذا تأثير رسانه در فرایند فرهنگ‌سازی، تبلیغ و ترویج الگوهای دینی، اصلاح انگاره‌ها و رویه‌ها، توجه دادن به جنبه‌های آسیبی و انحرافی، و به طور کلی، تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم برنامه‌های رسانه در هدایت افراد و نهادهای مختلف در مسیر همسویی هر چه بیشتر با اقتضائات فرهنگ دینی و جامعه اسلامی  از جمله تأثيرات مثبت رسانه ملي است كه نبايد ناديده انگاشته شود.

 

نمود تفكر سكولار در فيلم‌ها و سريال‌هاي سيما

 

برخی محققان بر این باورند که رسانه‌های جمعی و مشخصاً تلويزيون ذاتاً، زمينه و ظرفيت بالايي براي عرفي کردن دارد و عمل‌کرد تاریخی آن نیز این فرضیه را تأييد مي‌كند. رسانه ملي نیز به رغم تعهد قاطع به ترويج، تثبیت و تعمیق باورها، ارزش‌ها، آرمان‌ها و الگوهای دينی؛ گاه از سر غفلت، مخاطبان خویش را از دغدغه فراروی از قید و بندها و تعالی جویی معنوی انصراف داده و به امور روزمره و تعلقات ناسوتی مشغول می سازند.

 

تلويزيون به اقتضای ظرفیت‌ها، قابليت‌ها و کارکردهای غالبش، استعداد بالایی برای سوق‌دهی مخاطبان به گذران به جاي گذشتن، به تفنن به جاي تفطن، به غفلت و سرخوشي به جاي صرافت و هوشياري، به تقليد و تکرار و انفعال به جاي مواجهه آگاهانه، خلاق و فعال با امور زندگي، به خیال‌بافی به جای اندیشه‌ورزی، به عادت‌واره‌های کودکانه به جای خلقیات بزرگ منشانه، به دل مشغولی‌های خودخواهانه به جای دغدغه‌مندی‌های مسئولانه و متعهدانه، به آرزوهای حقیر به جای آرمان‌های خطیر و...؛ دارد.

 

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی