نقد و بررسی فیلم‌های چهارگانه‌ی (گرگ و میش؛ twilit) ش4

مقاله چهارم: سبک زندگی مصرف گرایانه
از گذشته، کاراکتر خون آشام، بن مایه ی بسیاری از فیلم های ژانر وحشت بوده است. در سه مقاله ی قبل با بررسی سری فیلم های (گرگ و میش1)، به معانی قابل توجهی رسیدیم که ما را در شناخت هر چه بیشتر رسانه سینما یاری می رساندند. در این مقاله سعی برآن است که به بررسی الگوی سبک زندگی در این فیلم پرداخته و نتایج آن را مورد مداقه قرار دهیم.
همان طور که در مقالات قبل اشاره شد، در سبک جدید فیلمهای خون آشامی، با تغییر ماهیتی خون آشامان مواجه هستیم. سبکی که در آن به جای دراکولای پلید و وحشتناک، فراانسانی قهرمان و زیبا به نمایش در می آید. شخصیتی که فیلم با زیبا، باشکوه، ثروتمند، خوشبخت، پرعاطفه و وفادار نشان دادن او، سعی در الگوسازی از این شخصیت دارد. بنابراین می توان گفت که سبک زندگی نیزاز مؤلفه های الگوشده فیلم خواهد بود که مخاطب به شدت از آن تاثیر می پذیرد.
سری فیلم های (گرگ و میش)، داستان خانواده ای خون آشام است. خانواده ای که ثروتمند، قدرتمند، خوشبخت، ابدی و منسجم اند. ادوارد،‌ پسر ناتنی این خانواده، عاشق انسانی به نام بلا می شود. این عشق نهایتا به ازدواج آنان و تولد کودکی نیمه انسان-نیمه خون آشام می انجامد. سپس زمانی که مرگ بلا را فرا می گیرد ادوارد او را به خون آشام تبدیل نموده و نجاتش می دهد. کودک به سرعت بزرگ می شود اما دردسرها پایانی ندارد.. .
در مقدمه بحث، توضیح مختصری درباره کلمه سبک زندگی، ضروری به نظر می رسد. سبک زندگی، الگویی از رفتارها، گفتار ها، عادات، آرزوها، جهان بینی ها، عکس العمل ها و .... است که فرد در این قالب زندگی، می آموزد که چگونه به دنیا بنگرد، چگونه با دنیای پیرامونش رفتار نماید، چگونه زندگی کند و از دنیا چه طلب نماید.
بحث سبک زندگی شامل موارد و مصادیق متعددی می شود که در گنجایش این مقاله نیست؛ اما به مقتضای فرصت، تنها به بررسی چند الگوی مصرف گرایانه خواهیم پرداخت:
1- پوشش
پوشش در دنیای امروز، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. جایگاهی که باعث شده است مردم برای آن وقت و هزینه زیادی مصرف نمایند. این مساله نشان دهنده اهمیت آن در نگاه عامه دارد؛ بنابراین سبک پوشش ارائه شده به مردم نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود.
پوشش در فیلم، شامل دو مساله ی مدسازی و مدگرایی می شود. در ابتدا مروری گذرا بر روانشناسی مد خواهیم داشت. انسان ها –خصوصا زنان- فطرتا جمال طلب و کمال گرا هستند. جمال طلبی باعث می شود که تمایل به متمایز بودن از دیگران داشته باشند. به نظر می رسد که این حس نیاز به تفاوت، زمینه ساز مساله مد است. بدین معنا که زن برای متمایز بودن با دیگران، لباسی با مدل یا قیمتی متفاوت و جدید تهیه کرده و می پوشد. آن گاه مساله مدگرایی پدید می آید. یعنی دیگران با دیدن مدل متفاوت لباس او،‌ حس می کنند که زیبایی این زن به دلیل مدل لباس و تفاوتش است؛ پس آنان نیز به همان دلیل کمال و جمال طلبی، همان مدل لباس را تهیه کرده و می پوشند. در این جا دوْر باطلی پدید می آيد: زمانی که زن اول، شاهد مدل لباس خود بر تن دیگر زنان است، بازهم حس می کند باید متفاوت باشد؛ آن گاه مدل جدیدی از لباس را می خرد و می پوشد. در این زمان زنان دیگر بازهم با دیدن مدل جدید لباس او، به فکر لباس دیگری با همان مدل می افتند و این دوْر همچنان ادامه می یابد...
بنابراین، در قصه مد، دو عنصر نقش داشتند: مدسازان و مدگرایان. زن اول را به عنوان مدساز و زنان دیگر را به عنوان مدگرایان در نظر می گیریم. این دو عنصر در این فیلم نیز به خوبی قابل مشاهده است. بدین معنا که با ارائه انواع و اقسام لباس های فاخر و گران قیمت،‌ بر تن شخصیت های فیلم، نوعی از مدسازی انجام می شود. آن گاه به خاطر خاصیت ترویجی رسانه، این مد القا می شود و مخاطبان فیلم نیز مدگرایان خواهند بود؛ که متاسفانه توجه خاصی به ریشه های رفتاری خود ندارند.
فیلم چهارم-قسمت اول (سپیده دم)، دقیقه 19، آلیس در مجلس عروسی، به بلا می گوید:
«حالا که ديگه خواهر من شدي، بايد تنفرت از مد رو بذاري کنار! ... دامن، کفشاي پاشنه بلند، کيف هاي دستي...»
مدسازی و مدگرایی در پوشش خون آشامان زیبای این فیلم، یکی از مولفه های سبک زندگی آنان است. بدین گونه که با زیبانگاری این نوع پوشش، گویی به مخاطب القا می سازد که «زیبایی» تنها در این نوع از پوشش است، بی آنکه مخاطب متوجه خوب یا بد بودن این نظریه بوده باشد. و همان طور که اشاره شد این مساله باعث احساس نیاز هر روزه آنان به لباس های دیگر، با مدل های دیگر است؛ و این، یکی از مولفه های مصرف گرایی است.
شاید بتوان گفت که در این فیلم، شخصیت ها –به خصوص زنان و دختران- در هیچ صحنه ای لباس تکراری به تن ندارند؛ بدین معنا که شخصیت فیلم، آن قدر لباس دارد که نیازی به پوشیدن دوباره آن پیدا نمی کند! نمایش این مطلب، القای این مساله است که گویی پوشیدن لباسی برای دومین بار زیبا نیست؛ باید از نو لباسی تهیه کرد تا زن، زیبایی خود را حفظ کرده باشد. این مساله،‌ یکی دیگر از مؤلفه های سبک پوشش القا شده در این فیلم است.
یکی دیگر از مولفه های پوشش در این فیلم، القای مد برهنگی است. این مساله با نیمه عریان بودن لباس شخصیت های محبوب فیلم، القا می گردد؛ به گونه ای که برای مخاطب بسیار زیبا و الگو واقع می گردد، بی آنکه در فیلم، مضرات و آفات این نوع پوشش بیان گردد.
2- خوراک
نمایش مکرر غذاخوردن شخصیت ها در رستوران، حاکی از سبکی مصرف گرایانه از زندگی دارد. به علاوه، ما در هیچ جای فیلم،‌ شاهد آشپزی شخصیت ها نیستیم؛ و تنها زمانی که این مساله به نمایش در می آيد، توسط خانواده ی کالن خون آشام است. آن هم نه برای خودشان،‌ بلکه برای مهمان انسان –بلا-.
زمانی که انسان، به جای تهیه ی غذای ارزان و سالم در منزل، به سبکی از زندگی رهنمون شود که غذاخوردن در رستوران را ترویج می کند، او، از یک تولیدکننده و مصرف کننده، به یک مصرف کننده صِرف بدل می شود. این نوع از نگاه، مضرات بسیاری را برای فرد و جامعه به همراه دارد.
3- تاکید بر جلوه های ثروت
ثروت عظیمی که به خانواده ی خون آشامان قهرمان این فیلم نسبت داده می شود، بسیار جالب توجه است.
1. خانه ی کالن ها، بسیار زیبا، باشکوه و اشرافی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
2. نمونه ای از اتاق های این خانه، اتاق کارلایل است؛ اتاقی بسیار مجهز به انواع وسایل پزشکی و درمانی، مانند یک درمانگاه کامل.

 

 

3. وجود چندین ماشین شخصی و گران قیمت در این خانواده، که بارها و بارها در فیلم به نمایش در می‌آیند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

4. برگزاری جشن عروسی پرخرجی که چشم هر بیننده ای را خیره می سازد؛ مثلا تزیین بسیار باشکوه باغ عروسی، انواع لباس‌های فاخر و گران قیمت، هدایای ویژه آنان مانند یک جزیره زیبا و خانه ای ویلایی به عنوان هدیه ازدواج، و یا گذراندن ماه عسل در یک خانه رویایی با تمام امکانات و تفریحات، که همه ی اینها مانند کوهی از آرزو در مقابل چشم مخاطب قرار می گیرد و او را مشتاق چنین زندگی پرخرج و مصرف گرایی می نماید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5. نمونه دیگر، دادن هدیه هایی گران قیمت به یکدیگر است: می توان به هدیه تولد بلا اشاره کرد که شامل یک خانه باشکوه، در دل جنگل، مجهز به انواع وسایل و امکانات است؛ امکاناتی مانند یک اتاق مجزا برای تعداد بسیاری از انواع لباس و کفش و کیف و...

 

 

 

 

 

 

 

 

  
6. از نمونه های دیگر، سفر با هواپیمای خصوصی برای بازگرداندن بلا به فورکس است.

 

نتایج
نمایش چنین زندگی پر زرق و برقی، همراه با بی عیب و نقص نشان دادن آن، گویی در پی القای این مطلب است که این زندگی همان زندگی آرمانی جامعه بشری است. همان زندگی رفاهمند و بی‌دغدغه؛ زندگی راحت و پرلذت. آن گاه با القای این جامعه آرمانی به ذهن مردم، دو باز خورد ممکن است صورت گیرد. زمانی که مردمی فقیر به این زندگی چشم بدوزند و آن را آرمان خود بدانند، بر حس سرخوردگی شان افزوده شده و احساس بدبختی مضاعفی می نمایند. این احساس، طمع و حسادت را برمی‌انگیزد و شخص را وادار می‌سازد که برای ساختن چنین زندگی ای، دست به هر کاری بزند و ثروت را –ولو از راه های خلاف- به چنگ آورد. آن گاه زمانی که شخصی ثروتمند با این‌گونه سبک زندگی مواجه می شود، بر حس نیاز او افزوده شده، باز هم او را به انباشت ثروت و مصرف‌گرایی فزون‌تر دعوت می‌نماید. این گونه است که ثروتمند، با نگاه به یک سبک زندگی کاملا مادی‌گرا، از کمک به فقرا دست می‌کشد و تنها به خود می‌اندیشد، و فقیر برای رسیدن به این زندگی، در تنگنای بیشتری قرارمی‌گیرد.
در حقیقت انسان به طور عادی با نیازهایی کاملا منطقی و معقول و معمولی در زندگی‌اش مواجه است. مانند نیاز به خوردن، خوابیدن، امنیت، سلامت و ... . اما نتیجه دوم این نوع سبک زندگی آن است که نمایش ثروت، آن هم با چنین زرق و برق و لذت های کذایی، چنان چشم مخاطب را پرمی‌کند، که او با هر ظرفیت مادی، احساس نیاز بیشتری کند. یعنی علاوه بر آنکه نیاز به خوردن دارد، نیاز به رفتن به رستوران نیز پیدا کند؛ با اینکه او می توانست با هزینه کمتر، و سلامت بیشتر، در خانه خود آشپزی کند؛ اما زمانی که چنین سبکی القا شد، او از غذا پختن احساس بدی پیدا کرده و نیاز به رفتن به رستورانی شیک می‌کند. این گونه است که او از یک انسان مصرف‌کننده و تولید‌کننده، به یک مصرف کننده صِرف تبدیل می‌شود. آن وقت آیا این سبک از زندگی، نتیجه ای جز کاهش نیروی تولید کننده و رکود اقتصاد یک کشور دارد؟
زمانی که در یک سبک زندگی، با روشهای متعدد و تکرارهای معناساز، جلوه‌های ثروت و مادیات بسیار زیبا و باشکوه به نمایش درمی‌آیند، سبب القای این مطلب می‌شود که ثروت، بخش اعظمی از خوشبختی یک انسان را شکل می‌دهد؛ انسان بدون آن بسیار پست و حقیر جلوه خواهد کرد و بی‌ارزش تلقی می‌شود. این دیدگاه، نظریه‌ای حاکم بر دنیای مادی‌گرای جامعه آمریکایی است که ثروت و قدرت هرچه بیشتر در دنیا را کمال خویش و قله آمال خود قرار داده، آن‌گاه جامعه آرمانی خویش را این گونه به تصویر می‌کشد که در فیلم می‌بینیم: خانواده‌ای به شدت ثروتمند و متعهد به آداب دنیاداری امروز دنیا.
این تلقین‌ها سبب می‌شود که سبک زندگی صحیح، که مبتنی بر قناعت و عدالت است از ذهن و روح مخاطب رخت بربندد و زمانی‌که به قله‌های زندگی خویش می‌نگرد، خود را یک انسان ثروتمند ببیند، نه یک انسان خدایی و معتدل. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که زندگی خدامحور و برمبنای قناعت و عدالت، منافاتی با کسب درآمد و ثروت ندارد و آن را به هیچ وجه نفی نمی کند، بلکه به انسان سفارش می کند که ثروت را از راه صحیح به دست بیاور سپس با قناعت و به اندازه استفاده کن، و از فقیران نیز دستگیری نما که اگر چنین شد، هم نیروی کار جامعه محیا می شود هم چرخ اقتصاد کشور می‌چرخد هم مردم در رفاه‌اند و هم فقیران جامعه دستگیری و کمک می شوند. و همه اینها به معنای شکل گیری یک جامعه سالم و معتدل است که ثروتهای خدادادی به عدالت در میان مردم تقسیم شده است. اما در سبک زندگی آمریکایی، ثروت، منحصر در افراد معدودی می شود که از امکانات بیشتری برای کسب آن برخودار بوده اند. آن گاه عده زیادی از مردم در فقر به سر برده و از منابع ثروت به دور می‌مانند. جامعه دچار اختلاف طبقاتی شدید شده، اعتراضات رو به فزونی می رود و مردم از زندگی خود رضایت نخواهند داشت. آنگاه به دلیل مصرف‌گرا شدن مردم، نیروی کار کاهش یافته، چرخ اقتصاد کشور کند می شود، اقتصاد رو به افول و ضعف می رود البته اگر نظام سرمایه داری را نیز به این موارد بیفزاییم به فاجعه بزرگتری در اقتصاد می‌رسیم که اکنون در آمریکا و اروپا شاهد آن هستیم.
برای اثبات ادعای مقاله مبنی بر ترویج فرهنگ مصرف گرایی، ادله دیگری نیز وجود دارد. اگر به فیلمهای گذشته سینمای جهان مراجعه کنیم، سیر متفاوتی از فیلمها را می‌بینیم که به شدت بر سبک زندگی تولید گرا پافشاری کرده و این مساله را ترویج می‌کردند. این فیلمها غالبا در بازه های زمانی خاص، مانند جنگهای جهانی و یا در زمان تنگناهای اقتصادی کشورها تولید می‌شدند. زمانی که کشورهای در حال جنگ از لحاظ اقتصادی به شدت تحت فشار بودند و به نیروی کار بیشتر و مصرف کمتر احتیاج داشتند.
به عنوان مثال،‌ فیلم (سالهای دور از خانه (اوشین))، فیلمی است که بسیاری از ایرانیان با آن آشنا هستند. این فیلم بر محوریت کار حداکثری و مصرف حداقلی ساخته شده بود. اگر به وضعیت سابق و کنونی کشورهایی همچون چین توجه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که آنان اقتصاد خود را از هیچ اما با نیروی تولید حداکثری بنا کردند و اکنون شاهد پیشرفت‌های اقتصادی آنان در بازارهای جهانی هستیم.
همان طور که اشاره شد، بحث مهم سبک زندگی، بسیار مفصل تر و گسترده تر از بحثی است که در این مقاله به آن اشاره شد که امیدواریم خواننده محترم با مطالعه هر چه بیشتر در این زمینه و دقت مضاعف در مضامین القا شده در این گونه فیلمها از تاثیرپذیری صد‌ درصدی جلوگیری کرده و جلوی هجمه  فرهنگی رسانه ها بایستد. در مقاله بعد، به جمع بندی نهایی خواهیم پرداخت.

به کوشش خانم راضیه سادات تنکابنی و فائزه حسين خاني

---------------------------------
پاورقی:
1. گرگ و میش ( The Twilight Saga)‏ سری فیلم‌هایی از شرکت سامیت اینترتینمنت ( Summit Entertainment)‏ می‌باشد که براساس رمانی به همین نام، توسط نویسنده آمریکایی استفانی میر نوشته شده‌است. در این فیلم بازیگرانی همچون کریستن استوارت، رابرت پتینسون و تیلور لاتنر ایفای نقش نموده‌اند.
اولین فیلم با نام گرگ و میش (The Twilight Saga) و به کارگردانی کاترین هاردویک در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۸ اکران شد.
دومین فیلم آن با نام ماه نو new moon))‏  به کارگردانی کریس ویتز در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹ اکران شد.
سومین فیلم با نام کسوف (Eclipse )،به کارگردانی دیوید اسلید در ۳۰ ژوییه ۲۰۱۰ اکران شد.
چهارمین فیلم، گرگ و میش: سپیده‌دم (The Twilight Saga: Breaking Dawn) محصول سال ۲۰۱۲-۲۰۱۱ است که به کارگردانی بیل کاندون در دو قسمت ساخته شد.
 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی