عقلانيت مدرن، عامل اصلي تغيير سبک زندگي/1

انقلاب اسلامي ايران نقطه عطفي در تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي قرن حاضر است؛ به‌ گونه‌اي که تمام معادلات گوناگون در عرصه‌‌هاي مختلف را دچار تغيير و دگرگوني کرده است. بنيان‌‌گذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني ره، هدف انقلاب را اجراي اسلام در همه عرصه‌‌هاي زندگي، ‌اعم‌ از فردي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي دانسته،‌ و مبناي همه اين بخش‌ها را نيز فرهنگ معرفي کرده است.

 

پس از پيروزي انقلاب، جهت‌گيري قانون‌گذاري‌ها،‌ تصميم‌ها و...، همه به اين سمت سوق پيدا کردند و تلاش‌هايي در اين زمينه‌ها انجام شد؛ اما امروز بعد از گذشت بيش از سي‌ سال از آن پديده تا کنون، متأسفانه هنوز بسيار از بخش‌هاي زندگي ما رنگ‌ و‌ لعاب غربي دارد و سبک زندگي ما ترکيبي از سبک‌ زندگي غربي،‌ اسلامي و ملي است.

 

کارشناسان و صاحب‌نظران دلايل گوناگوني را براي اين مسأله برمي‌شمارند؛ اما توجه دقيق و عميق به اين مسأله نشان مي‌دهد آن چه باعث عدم دستيابي به برخي از اهداف‌ کشور در زمينه نهادينه‌ شدن فرهنگ اسلامي در عرصه‌هاي گوناگون زندگي شده است، مواجهه جدي تفکر انقلاب اسلامي با تفکر و عقلانيت مدرن غرب است.

 

بديهي است تمدن تقريباً چهارصد‌ ساله غرب، نوع نگرش اسلامي را در نقطه مقابل، و تهديد کننده چيستي و هستي خود، و در واقع نابودکننده سبک زندگي مورد نظر خود مي‌داند. از اين‌رو،‌ تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا با استفاده از قدرت، توانمندي‌ها و مرجعيت علمي خود در برخي از عرصه‌ها، از طريق رسانه‌ها ـ اعم از ماهواره، اينترنت، و... ـ و نيز نفوذ نرم و نامحسوس خود در بخش‌هاي مختلف، اين تهديد را خنثي کند تا بتواند از گسترش آن، و همچنين الگوسازي براي کشور‌هاي ديگر جلوگيري کند.

 

روشن است که اين نبرد نامتقارن، عرصه‌هاي گوناگوني دارد؛ اما يکي از مهم‌ترين عرصه‌ها که تا حدودي توانسته‌اند بر اساس آن سبک زندگي غربي را در کشورهاي مختلف،‌ به‌ ويژه جمهوري اسلامي ايران نهادينه کنند، نفوذ علمي‌ است.

 

سير تحولات فکري و رفتاري در طي سي‌ ساله انقلاب نشان مي‌دهد هر چه ميزان تحصيلات مدرن در کشور افزايش يافته، به‌ رغم همه مزاياي که داشته است، به همان ميزان سبک زندگي‌مان ـ اعم از زندگي فردي و اجتماعي و سياسي ـ نيز از شکل اسلامي به شکل غربي تغيير جهت داده است.

 

کارشناسان و متخصصان رشته‌هاي گوناگون، علت اصلي اين مسأله را فرهنگ غربي حاکم بر جامعه و نوع محتواي علومي مي‌دانند که در نظام آموزشي ما ـ اعم از دوره ‌متوسطه و دانشگاه‌ها ـ به دانش‌آموختگان کشور در سطوح مختلف تعليم داده مي‌شود. با توجه به اين که اين علوم در بستر تمدن غرب و بر اساس مباني هستي‌شناسي و انسان‌شناسي غربي شکل گرفته‌اند، دانش‌آموخته خود را به‌ گونه‌اي پرورش مي‌دهند که به صورت ناخودآگاه از رويکرد اسلامي در آن علوم دور مي‌شوند و نگرش‌هاي سکولاريستي پيدا مي‌کنند.

 

متأسفانه يکي از آسيب‌هاي جدي در کشور ما اين است که عادت‌ کرده‌ايم برخي از رفتارهاي فردي و نيز محتواي بعضي از علوم و ساختارهاي مورد نيازمان را از غرب تقليد کنيم. بديهي است تقليد در اين زمينه‌ها موجب مي‌شود که فرهنگ نهفته در وراي آن‌ها نيز در جامعه ما رواج يابد و در نتيجه، به‌ صورت ناخودآگاه سبک زندگي ما نيز که مبتني بر فرهنگ است، تغيير يابد.

 

بي‌شک عوامل متعدد و گوناگوني در اين زمينه نقش ايفاء مي‌کنند که بايد به‌ طور جداگانه و دقيق به بررسي هر يک از آن‌ها پرداخت و راه‌کارهايي براي جلوگيري از رواج آن‌ها يافت؛ اما يکي از مهم‌‌ترين عوامل تغيير در سبک زندگي، عقلانيت مدرني است که از طريق نظام آموزشي بر جامعه حاکم شده است.

 

نظام آموزشي يک کشور، از مهم‌ترين ارکان هر کشور است؛ زيرا نيروي‌هاي راهبردي، فعال و تأثيرگذار در جوامع، معمولاً دانش‌آموختگان نظام آموزشي هر جامعه‌اي مي‌باشند. حال اگر سمت‌ و‌ سوي اين نظام آموزشي چه در بخش نرم‌افزاري ـ محتواي دروس، استادان، منابع فکري، برنامه‌ريزي‌ها و... ـ و چه در بخش سخت‌افزاري و ساختاري در راستاي منافع دشمن باشد، بي‌ترديد جامعه را با مشکلات فراواني مواجه خواهد شد. اين مسأله در کشور ما نيز خود را نشان داده است.

 

متأسفانه نظام آموزشي کشور ما به تبعيت از آموزه‌هاي علمي و نيز فرهنگ و عقلانيت مدرن غرب، در بسياري از موارد مسيري برخلاف اهداف نظام جمهوري اسلامي ايران را مي‌پيمايد. امروز در جامعه خود شاهد آنيم که نوع نظريه‌پردازي‌ها در رشته‌هاي مختلف علوم، رويکردي سکولاريستي دارند. بديهي است خروجي اين رويکرد که با متن اصلي سبک زندگي مردم ارتباط مستقيمي دارد، چيزي بر خلاف فرهنگ اسلامي و توقع مردم است.

 

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی