ضرورت حاکميت فقیه در عینیت جامعه /1

مقدمه:

 

اين مقاله جستار و پاسخ کوتاهی به بزرگ‌ترین شبهه‌ی مخالفان برپایی حکومت و حاکمیت اسلام می‌باشد. مخالفان تشكيل حكومت اسلامی با رهبري فقيه جامع‌الشرايط، بر اين باورند كه، در زمان غیبت کبری نباید و نمی‌تواند حکومتی به نام اسلام و مسلمانان شکل بگیرد. این شبهه‌ که جاهلانه و یا مغرضانه توسط عده‌ای ترویج می‌گردد به سختی در برابر اسلام سیاسی و حکومت اسلامی مقاومت نشان می‌دهد و برای خود از میان عموم مردم همراهانی جذب و سازماندهی می‌کنند.

 

با مراجعه به کتاب‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و سایت‌های این تفکر و در مقام بحث و مناظره روشن می‌شود که، آنان در مقام نفی ولایت‌فقیه و انکار حکومت اسلامی هستند و می‌گویند: بهترين راه براي حفظ تشيع و جلوگيري از تقدس‌زايي شيعه، گوشه‌گيري و حفظ شيعيان از سیاست و حکومت می باشد و در استدلال‌های خود در قانع كردن انقلابيون كه در چهارچوب ظلم و فساد نمي‌گنجند و خواستار جهاني شدن ارزش‌هاي شيعه و ساختن حكومتي با متدهاي شرع، هستند بیان می‌دارند: دلیلی که چنین ولایت و حکومتی را در زمان غیبت برای فقهای عادل اثبات نماید، نداشته و مسلمانان باید اين ستم طاغوت را تحمل كنند.

 

به طور خلاصه بنا بر این دیدگاه مسلمین در زمان غیبت در برخورد با حکام ظالم و طاغوتیان زمانه، وظیفه‌ای به نام قیام ندارند، بلکه تنها باید به امر به معروف و نهی از منکر زبانی آن هم با شرایط مقرر، که در کتاب امر به معروف رساله‌هاي عمليه وجود دارد، اقدام کنند. وظيفه شيعيان اين است كه برای نجات کلی مظلومین از حکومت و برکندن ظلم، دست به دعا بردارند تا خداوند حضرت مهدی (عج) را بفرستد و آنان را از چنگال حکام طاغوتی نجات دهد. تنها قیام ثمر ده را قیام حضرت حجت(عج) می دانند و قیام‌های دیگر را محکوم به شکست می‌خوانند.

 

قبل از بررسی روایات مورد استدلال این تفکر باید بیان داشت که در مورد اثبات ولایت‌فقیه و لزوم تشکیل حکومت اسلامی در بسیاری از کتب علماء بزرگوار شیعه دلایل نقلی و عقلی بیان شده است. برخی از بهترین این کتاب‌ها عبارتند از:

 

1- كتاب ولایت‌فقیه، امام خمیني(ره) و مجموعه سخنان ایشان در جلد سیزدهم صحیفه‌ي نور.

2- كتاب ولایت‌فقیه، آیت الله جوادی آملی.

3- كتاب ولایت‌فقیه، آیت الله مصباح یزدی.

4- تحقیقی پیرامن ولایت فقیه، حبیب الله طاهری.

5- كتاب دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، آیت الله حسینعلی منتظری. (این کتاب در هشت جلد تحت عنوان، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه و تقریر محمود صلواتی، چاپ شده است.)

6- ولایت‌فقیه از دیدگاه فقهای اسلام، آیت الله احمدی آذری قمی.

 

عمده روایاتی که برای نفی ولایت‌فقیه و حکومت اسلامی مورد استدلال قرار گرفته در کتاب « وسائل‌الشیعه » توسط مرحوم شیخ حر عاملی جمع‌آوری شده است. تعداد این روایات هفده مورد است و در بابی به عنوان « جهاد العدو » در جلد یازدهم باب سیزدهم، ذکر شده‌اند(1). این روایات هفده‌گانه مشابه هم و دارای یک مضمون واحد می‌باشند که در این مقال بعد از بیان چند نکته مهم، به بررسی چند مورد از این روایات بسنده می‌کنیم.

 

1- بنابر اندیشه سیاسی شیعه این طور نمي‌باشد که هر قیامی، اگر چه علیه طاغوت باشد، مورد تأیید قرار گیرد، بلکه قیام کننده باید واجد شرایط رهبری امت اسلامی باشد. چرا که فرد فاقد شرایط در صورت موفقیت باز جانشین طاغوت قبلی خواهد بود و کارهای او را از سر خواهد گرفت و لذا از لحاظ شرع و دین او نیز صلاحیت حکومت را نخواهد داشت.

 

از این جهت است امام صادق(ع) در پاسخ به پرس و جو و استفتاء شاگردان خود در مورد قیام‌های صورت گرفته می‌فرمودند: « اگر کسی از آل پیامبر(ص) قیام کرد و شما را به کمک و یاری طلبید، شما بنگرید که آن شخص هدفش از قیام چیست ؟ و برای چه و به رهبری چه کسی قیام کرده و هر قیامی را با قیام زید بن علی ابن حسین(ع) مقایسه نکنید، و نگویید که چون قیام زید مورد تأیید بود، پس هر قیامی نیز مورد تأیید است. چرا که زید مردی عالم و صادق بوده و مردم را به خود دعوت نمی‌کرده بلکه به رضای آل محمد(ص) دعوت می‌نمود و اگر در این راه پیروز می‌شد به وعده‌اش وفا می‌کرد (یعنی حق را به امام معصوم (ع) واگذار می‌نمود و خود شخصاً داعیه‌ای نداشت)»

 

همان گونه که ملاحظه می‌گردد، حضرت بر علم و صداقت و نحوه دعوت زید بن علي(ع) تکیه دارد ! سپس حضرت فرمودند: « اگر کسانی مثل زید باشند خوب است، اما آنان که امروز قیام می‌کنند، هنوز هیچ قدرتی ندارند و پرچمی به نام آنان افراشته نشده گوش به سخن‌ ما نداده، ما را معصیت می‌کنند چه رسد به روزی که صاحب قدرت و پرچم گردند یعنی اینان نه خود واجد شرایط رهبری و قیامند و نه حاضرند سخن امام معصوم(ع) را گوش کنند. گرچه شعارشان مثل شعار زید است، ولی در عمل برخلاف آن عمل می‌کنند.(2) »

 

حاصل کلام این که، قیام‌هایی که در دوران ائمه‌ي اطهار عليهم‌السلام صورت می‌گرفت بر دو گونه بوده‌اند؛ قسمتی مورد تأیید و قسم دیگر که دارای شرایط لازم نبوده‌اند، مورد رضایت امامان عليهم‌السلام  نبود.

 

قیام‌هایی از قبیل: قیام زید بن علی بن حسین(ع) و یحیی بن زید و حسین شهید فخ، مورد رضایت و تأیید ائمه‌ي اطهار علیهم‌السلام بود چرا که آنان برای خدا غضب کرده و به خاطر امر به معروف و نهی از منکر، و در صورت پیروزی، كار رساندن حق به صاحب حق قیام کرده بودند و رضايت امام عليه‌السلام را نسبت كه كار خود مي‌دانستند.

 

ولی قیام‌هایی همانند قیام بنی‌عباس و ابو‌مسلم خراسانی علیه بنی‌امیه و قیام محمد بن عبدالله بن الحسن معروف به نفس زکیه، قیام برادرش ابراهیم بن عبدالله علیه منصور دوانقی و قیام زید النار، برادر امام رضا(ع) بر علیه بنی‌عباس مورد رضایت و تأیید ائمه(ع) نبود. گرچه از نظر ظاهر بعضی از آن‌ها همان شعار زید بن علی بن الحسین(ع) را می‌دادند.

 

آنان در حقیقت برای خود کار می‌کردند و بر اساس نظر شیعه هیچ فرقی بین این نوع از حکومت‌ها و حکومت طاغوت نمی‌باشد ! زیرا معیار طاغوتی بودن یک حکومت آن است که فرمانروایی آن حکومت از طرف خدا و رسول خدا(ص) امضاء شده باشد، نه از طرف صاحبان قدرت و ثروت !

 

پس از بیان این مطلب باید در دلالت روایاتی که اصحاب را به سکوت و قعود دعودت می‌کردند را دقت نمود. باید دید که نوع قیامی که امام در مقابل آن اصحاب را به سکوت دعوت می‌کند چیست ؟! آیا از قیام‌هایی است که مورد تأیید ائمه‌ي‌ اطهار است و یا این که از قیام‌های مردود می‌باشد ؟!

 

2- نکته‌ي دیگری که در فهم این روایات بسیار تأثیرگذار می‌باشد، مسئله مهدویت است. در روایاتی از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم عليهم‌السلام به طریق مختلف نقل شده است، که فرموده‌اند: « از اهل بیت من شخصی قیام می‌کند که طومار حکام ستمگر را درهم پیچیده، کاخ‌های ستم را بر سرشان خراب می‌کند و بساط عدل و داد را گسترانیده و در جهان حکومتی نیست که در برابر او خاضع نشود.(3) »

 

این روایات مورد سوء استفاده عده‌ای قرار گرفت و آنان را بر آن داشت که خود را مهدی موعود(عج) قلمداد نموده و مردم را به نام مهدی آل محمد(ص) به بیعت با خود دعوت کنند و از این طریق به جنگ بنی‌امیه روند، به عنوان مثال در زمان امام صادق عليه‌السلام قيام نفس زکیه صورت گرفت، که حضرت، حاضر به بیعت با آن نشدند. به همین دلیل نیز مورد خشم عبدالله بن حسن (پدر محمد بن عبد الله - نفس زکیه) قرار گرفتند و او به حضرت(ع) سخنان ناروایی گفت.

 

حضرت(ع) به وی چنین فرمودند: « نه او مهدی است ! نه زمان او، آن زمان است ! اگر مقصود این است که می‌خواهد برای خدا، غضب کنید و از باب امر به معروف و نهی از منکر قیام نمایید، مانعی ندارد و من نیز با شما هستم ولی با پسرت محمد بیعت نمی‌کنم بلکه خودت که پدرش هستی رهبری را بر عهده بگیر و من نیز با شما همکاری خواهم کرد. »(4) مرحوم ثقه الاسلام کلینی(ره) در کافی نیز داستان عدم بیعت امام با نفس زکیه را بیان داشته است.(5)

 

با توجه به این امر، اگر حدیثی از امام صادق علیه‌السلام صادر شده باشد، که به اصحابشان دستور سکوت و عدم مشارکت در قیام را داده باشند، آیا می‌توان نتیجه گرفت که هر قیامی قبل از مهدی آل محمد(ص) ناروا و محکوم به شکست است ؟ و صاحب آن طاغوت می‌باشد ؟ یا نه باید قیام‌ها را از همدیگر شناخت و قیام‌هاي همانند قیام زید بن علی بن الحسین(ع) را  با قیام زید النار مقایسه نکرد ؟ و رهبران قیام را دید و چرایی قيام آن ها را ؟ این موضوع نكته مغفول در بسیاری از برداشت‌ها می‌باشد !

 

3- نکته‌ی سومی که باید پیرامون این نوع از روایات مد نظر داشت این است که ائمه‌ي اطهار(ع) در بیانات خود، شرایط را سنجیده و نسبت به موقعیت دستور می‌دادند. لذا اگر به شیعیان دستور می‌دادند که در خانه خود بمانند، سکوت کنند و قدم از قدم برندارند، به این علت بوده است که هنوز موقعیت قیام کردن فرا نرسیده بوده و اگر حرکتی انجام می‌دادند، مساوی با از بین رفتن خود و كل تشیع بوده است.

 

معلي ابن خنيس مي‌‌گوید: « نامه عبد السلام ابن نعيم و سدير و نامه‌هاي ديگر را به نزد امام صادق عليه‌السلام بردم كه آن‌ها به امام صادق (ع) از لشکر ابومسلم با سپاهیان فراوان گفته بودند و از آمادگی حضور شما ! » حضرت(ع) نامه را به زمین زده و می‌فرمایند: « اف، اف من امام این‌ها نیستم، شما نیز عجله نکنید، که هر چیزی برای خود وقتی دارد »(6) حضرت (ع) به خوبی می‌دانستند که ابومسلم کیست و با چه اهدافی قیام می‌کند و این که این لشکر برای سفاح است نه برای ایشان ! اما دوستان مخلص ولی ناآگاه گمان داشتند که زمان قیام فرا رسیده است لذا حضرت در مقام آگاهي بخشي به شيعيان و دادن بصيرت به آن‌ها بوده اند، نه اين كه بخواهند آتش مجاهدان را خاموش كرده و یا مثلاً كمكي به حكام ظالم كرده و حق اعتراض را از مردم بگيرند.

 

4- نکته‌ي دیگر این که تنها قیامی که صد در صد کار را تمام و ظلم را به طور کامل نابود مي‌كند، قیام حضرت حجت (عج) می‌باشد و هر قیامی که این ادعاء را (ادعاي محو كردن تمام ظلم در جهان) داشته باشد، حرفی نابجا زده است ! اما اگر قیامی بدون ادعای برچیده کردن ظلم به صورت کامل و از باب مقدمه‌سازی برای ظهور صورت گیرد از لحاظ شرعی و عقلانی ایرادی بر آن وارد نیست بلکه ممدوح و مورد تأیید شرع مقدس نیز می‌باشد، زيرا امام صادق عليه‌السلام از اين نوع قيام‌ها حمايت كرده‌اند.

 

5- نکته‌ي آخر که باید مورد توجه قرار گیرد این است که مخالفان قیام مسلحانه ولایت‌فقیه اشکالی را طرح می‌کنند که ائمه(ع) از قیام حضرت حجت(عج) به عنوان تنها قیامی یاد می‌کردند كه به نتیجه‌ای كامل و نهايي می‌رسد و لذا بقیه قیام‌ها را محکوم به شکست و بی‌حاصل می‌دانند. حال آن که این روایات به معنی عدم قیام و سکوت در مقابل ظلم نمی‌باشد بلکه از اخبار غیبی بیان شده توسط اهل‌بیت می‌باشند.

 

در حقیقت شیعیان کم اطلاع را آگاه و پخته‌تر می‌کردند و به نوعی به آنان هشدار می‌دادند که در جامعه فریب ظواهر و کارهای بعضی از گروه‌ها و تشکیلات را نخورند. تشکيلات سیاسی که هیچ ربطی به تشیع نداشته و تنها به فكر رسيدن به منافع شخصي و قدرت اجتماعي خود بودند. که البته از این نوع دواعی استقرار حکومت صالحان و خدمت به مردم در تاریخ بسیار خواهد بود.

 

ائمه‌ي اطهار علیهم‌السلام نه تنها شیعیان عصر خود را آگاه می‌کردند و لایه‌های پیچیده سياست‌مداران منفعت‌طلب را روشن می‌کردند بلکه شیعیا ن تمام تاریخ را نیز آگاهی می‌دادند و نسبت به فریب خوردنشان ایمن می‌کردند.

 

ادامه دارد....

 


منابع:

1- مرحوم محدث نوری در کتاب مستدرک‌الوسائل، چهارده روایت ازاین قبیل روایات را در باب دوازده ابواب جهادالعدو، آورده است.
2- وسائل‌الشیعه: ج11 از ابواب جهادالعدو، باب 13، ص36
3- رجوع شود به كتاب منتخب‌الأثر نوشته آيت الله صافي گلبايگاني. اين كتاب شريف مختص مباحث مهدويت مي‌باشد - و كتاب، مباني فقهي حكومت اسلامي: ج1، ص352، به نقل از بحارالأنوار: ج51، زندگي امام مهدي عليه‌السلام، - و كتاب جامع‌الاصول: ج5، ص341، باب 7 از كتاب الفتن.
4- ارشاد مفید: ص277. و كتاب مباني فقهي حكومت اسلامي: ج1، به نقل از بحارالأنوار: ج47، ص277. و كتاب تاريخ امام صادق عليه‌السلام: ب31، ح15.
5- کافی: ج1، ح17، ص259
6- وسائل‌الشیعه: ج11، ص37، ح8. و مباني فقهي حكومت اسلام: ج1، ص366 به نقل از كافي: ج2، ص242 كتاب ايمان و الكفر، باب قله عدد مؤمنين، ح4
 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی