بررسي آينده انقلاب اسلامي
تبيين: مقاله « بررسي آينده انقلاب اسلامي بر اساس سه پيشبيني استحاله، مهار و تكامل » كه توسطابوذر مظاهري(استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني) نوشته و در نشريه شماره 9 معرفت سياسي انتشار يافته توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله ميتوانند به نشريه شماره 9 معرفت سياسي مراجعه نمايند.
بيان مسئله
انقلاب اسلامي بهعنوان يكي از نقاط عطف تاريخ معاصر ايران و يكي از بزرگترين رخدادهاي جهان معاصر، پرسشهاي عميق و متعددي را در فضاي انديشه معاصر ايجاد كرده است. اين انقلاب، همانگونه كه در وقوع و تحقق، شگفتيساز بود، در نتايج و آينده خود نيز پرسشهاي زيادي ايجاد كرده است.
هدف اصلي اين مقاله، شناخت آينده انقلاب اسلامي مبتني بر يك روش عالمانه است.
نوع ورود به بحث در اين اثر، مبتني بر دستهبندي سهگانه آيندههاي ممكن، محتمل و مطلوب است.
روش اين تحقيق در دو بخش بيان ميشود. ابتدا روش تحقيق به نحو كلي و سپس، روش آيندهشناسي و آيندهپژوهي انقلاب اسلامي به طور خاص.
در بخش اول، تركيبي از روشهاي شناخته شده اين گونه تحقيقات، يعني روش تبييني، تحليلي، توصيفي، تطبيقي و مقايسهاي استفاده شده است.
در بخش دوم، از روشهاي آيندهپژوهي بهره ميگيريم. در اينجا به سه روش شناخت آينده يك پديده 1. براساس آرمانها و اهداف، 2. براساس ظرفيتها و تواناييها، 3. براساس روند تاريخي.
ساحت مفهومي انقلاب اسلامي
انقلاب اسلامي بهعنوان يك واقعيت عيني، در دو سطح و ساحت مفهومي قابل تبيين است.
1. جنبش اجتماعي
انقلاب اسلامي در اين ساحت، از نوع جنبشهاي اجتماعي دانسته شده و با نگاه و معيارهاي جامعهشناختي مورد بررسي و شناخت قرار ميگيرد. مطابق اين ديدگاه، انقلاب اسلامي واكنشي است به تغيير و تحولات اقتصادي و اجتماعي، كه عمدتاً در ده، پانزده سال پاياني حكومت شاه ايجاد شده است.
2. نهضت الهي
در ساحت مفهومي دوم، انقلاب اسلامي از جنس نهضتهاي الهي، كه توسط انبيا صورت گرفته، به شمار ميآيد. در اين سطح، انقلاب اسلامي اعمال اراده الهي براي بيدارسازي انسانها و بازگشت آنها به ارزشهاي ديني است.
آينده انقلاب اسلامي
در ادبيات آيندهپژوهي، درباره هر پديده از سه نوع آينده ميتوان سخن گفت. آيندههاي ممكن، آيندههاي محتمل و آيندههاي مطلوب.
آيندههاي ممكن و محتمل انقلاب اسلامي
چند گزينه را ميتوان درباره آينده انقلاب اسلامي مطرح ساخت:
1. عادي شدن و استحاله؛ 2. مهار و كنترل؛ 3. تداوم، توسعه و تكامل.
عاديشدن و استحاله انقلاب
رايجترين آيندهاي كه براي انقلاب اسلامي پيشبيني شده، از بين رفتن شور انقلابي و عاديشدن و روزمرگي و در نهايت، استحاله و برگشت انقلاب از اهداف و ارزشهاي خود است. انقلابيون پس از استقرار و خروج از وضعيت انقلابي، با واقعيتهاي زندگي مواجه ميشوند و به نوعي عقلانيتر و واقعيتر فكر ميكنند.
مهار و كنترل انقلاب
گزينه ديگري كه دربارة آينده انقلاب اسلامي مطرح است، مهار و كنترل اين انقلاب از بيرون از مرزهاي جغرافيايي، به دو صورت فيزيكي و فرهنگي است.
سياست مهار، سياست تدريجي، بلندمدت و جدي است. تاريخ كشورهايي كه آمريكا با آنها درگيري داشته، مانند شوروي، كره شمالي و كوبا نشان ميدهد كه تداومي در سياستهاي آمريكا وجود دارد. بهطور قطع در صورت تداوم سياست مهار دوگانه، با استفاده از ابزارهاي مختلف، برنامه محدود كردن فضاي تنفس بينالمللي ايران، پرهزينه كردن زندگي داخلي و خارجي ايران و تضعيف قدرت منطقهاي اين كشور را به دنبال خواهد داشت.
قدرتهاي جهاني در كنار مهار ايران، از جنبههاي سياسي ـ اقتصادي، جنبههاي فرهنگي را نيز از نظر دور نداشتهاند.
تداوم، توسعه و تكامل انقلاب
در اين گمانه، ابتدا بايستي معناي تداوم، توسعه و تكامل توضيح داده شود. روشن است كه منظور از «تداوم انقلاب»، صرفاً ماندگاري و بقاي شور و هيجان انقلابي نيست، بلكه پايداري و استقامت در راه انقلاب و نيز تداوم تفكر و به تعبيري شعور انقلابي است.
نگاه انقلاب اسلامي از ابتدا، نگاهي جغرافيايي و محدود به مرزهاي خاكي سرزميني ايران نبود و از همان ابتدا، جغرافيايي به پهناي تمامي ملتهاي مستضعف، اعم از مسلمان، مسيحي و... حتي ملتهاي غافلِ خودِ كشورهاي سلطهگر را در نظر داشت و نسخههاي او، هيچگاه براي رنگ و نژاد خاصي پيچيده نشده بود. تكامل انقلاب هم به معناي رشد تفكر انقلاب و عمیقتر شدن آن است.
بررسي و ارزيابي آيندههاي ممكن
ارزيابي پيشبيني اول: عادي شدن و استحاله
اين گزينه، هم به برخي واقعيتها اشاره ميكند و هم بر يك مجموعه پيشفرضها استوار است. واقعيت اين است كه شور و هيجان انقلابي امر ماندگاري نيست. اين هم روشن است كه حركتهاي آرمانخواهانه به دليل فاصله هميشگي آرمانها با واقعيتها، به مراتب مسير سختتر و پرخطرتري را ميپيمايند. پيشفرض اصلي اين پيشبيني هم اين است كه استحاله و برگشت از ارزشهاي انقلاب را به دليل غيرواقعي و غيرممكنبودن، كهنه و سنتي بودن، متصلب و خشونتآميز بودن، قطعي و مفروض گرفته است. برگشتن از ارزشهاي انقلاب براساس اين ديدگاه نتيجة عقلانيتر شدن و معقولتر فكر كردن، ميباشد.
در ارزيابي اين پيشبيني به چند نكته بايستي اشاره كرد:
اول اينكه، پيشفرض يادشده، نادرست و بيدليل است و بيشتر از ذهنيت تاريخي غربيها دربارة دين و حكومت ديني نشأت ميگيرد.
اما در مورد واقعيتهايي كه اين پيشبيني به آنها اشاره كرده، بيان چند نكته ضروري است:
اولاً، بايد ميان «روحيه انقلابي» و «هيجان انقلابي» تفاوت قائل شد. آنچه انقلاب اسلامي بر تداوم آن تأكيد ميكند، روحيه انقلابي است، نه هيجان و احساسات انقلابي. «روحيه انقلابي»، محصول پايبندي به تفكر انقلاب است و تفكر انقلاب به دليل اسلامي بودن و شيعي بودن منشأ نشاط، پويايي و تحرك است.
دربارة واقعيت دوم، يعني ماهيت حركتهاي آرمانخواهانه هم بايد به اين نكته توجه كرد، كه خستگي از آرمانها و فاصله گرفتن از آنها، عمدتاً در جايي اتفاق ميافتد كه اولاً، آرمانها غيرواقعي، نامعقول و نامتناسب با فطرت بشر باشند و ثانياً، ميان آرمان و واقعيت خط ارتباطي كاملي وجود نداشته باشد. در حاليكه، آرمانهاي اسلامي و شيعي چنين ويژگيهايي ندارند.
افزون بر اين، به لحاظ نظري و عملي به حلقههاي واسط توجه زيادي شده است، بهگونهاي كه بهرغم فاصله زياد ميان واقعيتهاي بشري و آرمانهاي شيعي، احساس انقطاع و بريدگي ميان آنها نميشود.
تأكيد و اصرار علماي شيعه بر مشروعيت انحصاري معصومين(عليهم السلام) و نائبان ايشان، و نامشروع، غاصب و حداكثر قدر مقدور خواندن حكومتها در طول تاريخ، ممكن است همان تصور غير واقعبيني را دوباره تكرار كند. اما ديديم كه همين اصرار و تأكيد در نهايت، به جاي اينكه الگوي آرماني را فداي واقعيت كند، واقعيت را به پاي الگوي آرماني كشاند و با انقلاب اسلامي به تحقق ولايت فقيه دست زد.
ارزيابي پيشبيني دوم: مهار و كنترل
اين پيشبيني هم مبتني بر يك مجموعه واقعيتهاست كه نبايد از آنها غفلت كرد. اول اينكه، وجود يك نظام سلطه جهاني كه تمام تلاش خود را به كار بسته تا كشوري همچون ايران نتواند منافع آن را در جهان به خطر بيندازد، يك امر واقعي و جدي است.
در زمينه فرهنگي هم تلاش آنها براي مقابله با انقلاب اسلامي جدي است و تا به حال توانسته است تا اندازهاي مشكلاتي را در مسير انقلاب ايجاد كند.
اما براي پيشبيني آينده اين رويارويي، بايستي نتايج اقدامات طرف مقابل را مورد بررسي قرار داد و ببينيم اين اقدامات تا چه اندازه توانسته است، انقلاب اسلامي را مهار و كنترل كند اينكه، برنامهريزيهاي معارضان انقلاب اسلامي نتوانسته است تا به حال اين انقلاب را از اهداف و آرمانهايش منصرف كند
1. گسترش اسلام و بيداري اسلامي
بهطور قطع، اگر قدرتهاي دنيا توانسته بودند انقلاب اسلامي را مهار و كنترل كنند و آن را به زانو درآورند، رشد اسلام و حداقل اسلام سياسي در دنيا متوقف شده و ضربه سنگيني متحمل ميشد.
2. صدور انقلاب
مخالفان و معارضان انقلاب اسلامي، تصور درستي از مقوله صدور انقلاب نداشتند يا نخواستند بيان كنند. آنها مدعي بودند كه انقلاب اسلامي قصد دارد با كشورگشايي و استفاده از روشهاي نظامي و عملياتي، انقلاب خود را به ساير كشورها صادر كند. به رغم اين، انقلاب توانست همانگونه كه ميگفت، پيام انقلاب را به كشورهاي اسلامي و غيراسلامي صادر كند.
3. توسعه روابط و گسترش نفوذ
نظام سلطه تمام امكانات خود را در اختيار گرفت تا به تعبير خودشان ديوار آهنيني دور ايران بكشند و انقلاب اسلامي را به انزوا بكشانند، اما نهتنها به اين هدف نرسيدند، بلكه برعكس ايران توانسته است روابط خود را با كشورهاي جهان توسعه دهد و در برخي مناطق، بهعنوان يك بازيگر فعال و پرنفوذ ظاهر شود.
آنچه موجبات نفوذ ايران را در منطقه فراهم آورده است، تلاشهاي گسترده ديپلماتيك و پيگيري اهداف سياست خارجي اين كشور در برابر واقعيات منطقه بوده است كه حاصل آن افزايش توان بازيگري و نقشآفريني جمهوري اسلامي ايران است. در اين ميان، رسانهها به سبب ويژگي اطلاعرساني، توان بازيگري جمهوري اسلامي ايران را افزايش دادهاند، بهويژه كه پيام سياست خارجي كشورمان براي ملتهاي منطقه داراي مطلوبيت و مقبوليت است.
ارزيابي پيشبيني سوم: تداوم، توسعه و تكامل
انقلاب اسلامي در مسير آينده خود با چالشها و آسيبهاي متعددي روبرو خواهد شد كه برطرفسازي و عبور از آنها ضرورت دارد. عوامل مختلفي آينده موفقيتآميز انقلاب اسلامي را تحت تأثير قرار ميدهند؛ برخي اين آينده را به حتميت نزديك ميكنند و برخي به سمت احتمال ميكشانند. بهنظر ميرسد، سهم عواملي كه انقلاب اسلامي را در رسيدن به تكامل و توسعه پشتيباني ميكند، اگر بيشتر از موانع و عوامل كندكننده نباشد، بهطور قطع كمتر نيست.
بنابراين، از ميان آيندههايي كه ميتوان براي انقلاب اسلامي پيشبيني كرد، سومين پيشبيني يعني تكامل و توسعه انقلاب، از احتمال بالاتري برخوردار است. اما اين پيشبيني، با تعيين مراحل تكامل و پلههاي ترقي انقلاب، نيازمند تجزيه و تحليل بيشتري است. اين مراحل در بهترين بيان به پنج مرحله تقسيم ميشوند:
1. مرحله انقلاب؛ 2. مرحله نظامسازي؛ 3. مرحله دولت اسلامي؛ 4. مرحله كشور اسلامي؛ 5. مرحله تمدن اسلامي.
براي شكل دادن به اين مراحل، انقلاب اسلامي نيازمند در اختيار گرفتن دو حوزه بسيار كليدي است. حوزه تعليم و حوزه تربيت مديران و كارگزاران نظام اسلامي. فضاي پرشور انقلاب و بعد دفاع مقدس، تا اندازه زيادي توانست مديران و كارگزاران متناسب با خود را ايجاد كند. اما با عادي شدن وضعيت، تعليم و تربيت مديران و كارگزاران بايستي در فضاي گفتماني علوم اسلامي و در ادامه، ميدان علوم اسلامي صورت گيرد.
ارسال کردن دیدگاه جدید