بررسی ابعاد حقوقی توافق نامه هستهای/ 2
ماهیت حقوقی توافقنامهی ژنو چيست؟
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدرضا باقرزاده
اين توافقنامه از نظر حقوقی، یک معاهدهی بیناللمللی نیست و به نفع ما هم نیست که بخواهیم چنین ادعایی کنیم. چون معاهدهی بینالمللی را قوهی مجریه و قوهی مقننه تصویب میکنند. شورای نگهبان تایید میکند و معلوم است که اين توافق نامه این روندها را طی نکرده است.
در واقع اين توافق نامه صرفا بین قوهی مجریه و قوای مجریه 1+5 است. یعنی وزاری خارجهی شش کشور با وزیر خارجهی ما، برنامهی اجرایی دارند.
بنابراین یک سند اجرایی و دیپلماتیک و سیاسی است که در واقع به آن می گویند Politically binding يعني الزام سياسي در مقابل Legally Binding که یعنی الزام حقوقی. این سند، حقوقی نیست و الزام حقوقی هم نیست. بلکه الزام سیاسی است.
آيا اين الزام سياسي اعتبار دارد مي توان آن را نقش کد يا خير؟
در ضمانت اجراهای بینالمللی غیر از بحثهای قانونی و حقوقی، یکسری ضمانتهای اجرایی سیاسی وجود دارد که اهميت آن در بعضی موارد، از الزامات حقوقی کمتر نیست. وقتی شما 6 کشور دنیا را که به اصطلاح از کشورهاي مهم دنيا هستند پای میز مذاکره کشانده و با هم مذاکره کرده، حرف زده و امضا مي کنيد و عکس یادگاری میگیرید و دنیا را چند هفته، مشغول خود میکنید، در واقع حرفتان آبروی یک ملت است. این امضای نمایندهی یک کشور به منزله آبروی یک ملت است. لذا مخالفت با آن ساده تلقي نمي شود.
بنابر این درست است که این الزام، در ردهی سیاسی تعریف میشود اما به این معنی نیست که هیچ اثر حقوقی بر آن بار نمیشود. حسن نیت و (good faith) که در این عبارات توافقنامه آمده است سبب مي شود که اگر فردي نقض کرد، دولت بدون حسن نيت تلقي مي شود.
دولتي که حسن نيت نداشته باشد اين امکان وجود دارد که از سازمان ملل اخراج شود و مورد تنبيه بين الملل قرار گيرد.البته اگر طرف مقابل توافقنامه را نقض کند، چنين نتايجي را نخواهد داشت، چرا که به قول مذاکره کنندگان کشورهاي قدرتمندي هستند.
لذا جا دارد مذاکره کندگان بسيار مراقب باشند، چرا که آنها نماينده يک ملت بافهنگ و با اخلاق و دين مدار هستند و اگر طرف مقابل بخواهد اين توافق را به هم بزند، به گونه اي آ« را نقض مي کنند که در توافقنامه پيش بيني کرده باشند. لذا همین الان تحریمهای جدیدشان را جوری وضع کردهاند که ديپلمات هاي مذاکره کننده ايراني نمي توانند بگويند اين تحريم ها خلاف متن مذاکرات است و لذا مي گويند، خلاف روح توافقنامه! پس ببینید چقدر خوب در اين زمينه کار کردهاند! دشمن این توافقنامه را به گونهای نوشته است که برای خودش راه فرار گذاشته است.
امتياز اصل همه يا هيچ !
در این توافقنامه اصلی وجود دارد به نام «همه یا هیچ» Nothing is agreed until everything is agreed.
هیچچیز مورد توافقنیست تا زمانی که همه چیز مورد توافق باشد. شاید بتوان گفت این اصل مهمترن نقطه مثبت این توافقنامه است و به این معناست که اگر در مذاکرات هستهای در یک نقطه به توافق نرسیم با 5+1، میتوانیم اینرا مستمسک کنیم که از همهی توافق کلاً صرفنظر کنیم و به این معنا باشد که انگار هیچجا توافق نشده است.
این قید در توافقنامه به همان اندازه که ممکن است علیه ما استفاده شود، به نفع ما هم ممکن است استفاده شود.
جايگاه حقوقي تفسير يکجانبه متن
یک نکتهای که از نظر حقوقی باید به آن اشاره کرد این است که آمریکاییها بعد از توافقنامه در گفتوگوها و مصاحبهشان و هم در بیانیهی تفسیریشان، تفسیري خاص از این توافقنامه ارائه دادند و جاي تعجب دارد که چرا دستگاه سیاست خارجهی ما در مقابل این تفاسیر، تفسیر رسمی ارائه نمیدهد. هرچند در صحبت هاي تلوزيوني و رسانه اي سخناني را مي گويند، اما به نظر بايد متنیرا ارائه کنند که در صحنهی بینالمللی بهصورت حقوقی ثبت شود تاما تفسیر خود را از این توافقنامه روشن کند.
نگراني هاي اساسي در مورد توافقنامه
1ـ در این توافقنامه غنیسازی به رسمیت شناخته نشده و حالا متاسفانه آمریکاییها هم این را میگویند. هر چند ما نمیخواهیم طبق نظر آنها حرف بزنیم، اما باید متاسفانه بگوییم حق با آنهاست. در این متن غنیسازی به رسمیت شناخته نشده است. آنچه آمده این است که ایران میتواند برنامهی هستهایاش را ادامه بدهد، داراي چند حالت است: یا طبق حق است یا طبق غیر حق. این احتمال وجود دارد که آنها مدعي شوند که ما گفتهایم برنامهی هستهای را ادامه بده چون زورمان نمیرسد وگرنه حق غني سازي را قائل نيستيم. همانطور که اوباما نيز گفت که اگر میتوانستم پیچ و مهرهی هستهای ایران را باز کنم ، اما نمیتوانم.بنابر این حق غنیسازی به رسمیت شناخته نشده است.
2ـ در این توافقنامه به جای اینکه ما در پی احقاق حق هستهایمان باشیم ، خیلی بر نیازمندیهای عملی تاکید شده است، لذا ايران بايد دائما در پي اثبات اين باشد که فعاليت هاي هستهای به نیاز عملی ما مربوط میشود. لذا براي طرف مقابل باید احراز شود که مورد نیاز است و چه بسا او به راحتي متقاعد نشود.
3ـ در محدودیتهای گستردهای که ما نسبت به اعمال حق غنیسازی میبینیم، نگرانیهایمان تشدید میشود. اندازه، ظرفیت، حجم، گستره، مکان و ...محدودیتهاییست که ما در خصوص بحث غنیسازی بر روي آن چانه زني کرده ايم.
محل غنیسازی در این توافقنامه به صورت صریح مورد تاکید قرارنگرفته است. همه چیز توافقیست. اینکه آقای ظریف میگوید در محل غنیسازی تردیدی نیست، صحيح نيست. چون در توافقامه، موافقت طرفين قيد شده و لذا احتمال دارند، محل مورد نظر آنها، جايي غير از ايران باشد.
4ـ در این توافقنامه ملزَم هستیم که نگرانیهای شورای امنیت را برطرف کنیم. اگر ما میتوانستیم نگرانیهای شورای امنیت را برطرف کنیم که مشکل حل بود. ما نمیتوانیم نگرانیهای آنها را برطرف کنیم. چون نگرانیهای شورای امنیت طبیعی نیست. نگرانیهایي است که به هيچ وجه قانع نمي شوند و تا کنون نيز اينگونه بوده است. لذا ملزم ساختن ایران به رفع نگرانیها مشکلزاست.
5ـ یکی از نگرانیهای ما این است که در توافقنامه آمده است که پروتکل الحاقی را ایران باید به تصویب برساند. منتهی گفته است در چارچوب اختیاراتش دربرابر مجلس. حال اگر مجلس قبول نکرد، معنایش این است که توپ را در زمین مجلس خودمان انداخته ايم.در واقع با اين کاردر صحنهی بینالمللی بيان مي کنيم که در ایران، یک بخش موافق پروتکل است و یک بخشی هم مخالف پروتکل الحاقی. یک عده تندرو در مقابل یک عدهی دیگر. یعنی نشان دادن یک چهرهی دو سویه و دوبعدی و دو طرفه در ایران که یک بعدش تندروانه است و یک بُعدش اعتدالی و میانهرو است. لذا مطرح کردن بحث پروتکل الحاقی انداختن توپ توی زمین خودمان است.
6ـ نگرانی خیلی مهم دیگر این است که همه امتيازات داده شده و البته آنها در صورتي به تعهدات خود عمل مي کنند که ايران به همه تعهدات خود عمل کرده باشد. لذا ايران دست برتري در مذاكرات بعدي ندارد. در واقع مسئولان ديپلماسي بايد پاسخ بگويند كه در دور بعدي مذاكرات چه چيزي را روي ميز مي گذارند؟
چرا كه در اين توافقنامه از مواد 20 درصد گرفته تا دادن ريز اطلاعات هسته اي حتي نسبت به معادن اورانيوم به 1+5 و آژانس، ديگر چيزي براي مذاكره باقي نخواهد ماند.
مبنای حق غنیسازی هستهای ایران چیست؟
چند ادعا در مورد مباني حق غني سازي وجود دارد:
1ـ آقای ظریف و آقای روحانی اول اعلام کردند که غنیسازی در همین مذاکره به رسمیت شناخته شد. یعنی مذاکرات یکی از مبانی شناسایی حق غنیسازی ایران است.
2ـ انپیتی مبنای شناسایی حق غنیسازی ایران است. (مادهی چهارم)
3ـ حق غني سازي، حق طبيعي همه ملت هاست: سومین احتمال که کمتر به آن توجه میشود، بحث حقوق بینالملل عرفی است و حقوق طبیعی. كه به نظربايد روي اين مسأله بيشتر تأكيد شود. اگر از ما سوال پرسیده شود مبنای حق غنیسازی ایران چیست؟ باید جواب دهيم: همانچیزی که بر اساس آن، آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، چین و روسیه غنیسازی کردند. آن ها قبل از تشكيل ان پي تي غني سازي کردند. در واقع بر اساس حق طبيعي دست به چنين كاري زدند.
چرا كه استفاده از انرژی اجازه نمیخواهد. نیاز به معاهده ندارد. قرارداد و قانون نیاز ندارد. این حق طبیعی ملتهاست که از مواهب خدادادی استفاده کنند. بنابراین نیاز به معاهده و انپیتی ندارد.
به عبارت ديگراثبات حق هسته اي نه به ان پي تي نياز دارد و نه ان پي تي در جايگاهي است كه بتواند آن حق را به كسي بدهد. چرا كه ان پي تي معاهد منع گسترش است. یعنی بعد از اینکه 5کشور هستهای دنیا، هستهای شدند، برای ضابطه مند كردن، کشورهای غیرهستهای، این قانون را نوشتند.
در واقع یعنی کشورها تقسیم شدند به کشورهای هستهای (دارای بمب هستهای) و کشورهای غیر هستهای. کشورهای غیر هستهای میتوانند هستهای دار بشوند. حتی کشورهای دارای انرژی هستهای (یعنی این 5 کشور) وظیفهشان است که به كشورهايي كه ندارند كمك كرده و آژانس نيز مراقبت كند كه كشورها از دستاوردهاي صلح آميز تجاوز نكرده و به سمت بمب هسته اي نروند.
به عبارت ديگر یعنی آن کشورها، هستهای به معنای weaponsnuclear(بمب هستهای) نشوند. لذا اصل اين قانون براي مراقبت كردن از اينكه كشورها به دنبال بمب هسته اي نروند. حال ما مي خواهيم از ماده 4 استفاده كنيم براي اثبات حق هسته اي!
حقوقدانان بزرگی مثل آقای لوتر پاخت که از حقوقدانان برجستهی بینالمللی هستند، اصلی دارند که ما هم در اسلام داریم: «آنچه منع نشده است مجاز است». لذا اصلا بر عهده ايران نيست كه اثبات كند كه حق هسته اي دارد، بلكه طرف مقابل بايد ثابت كند كه ما مجاز نيستيم. زير صرف عدم ممنوعيت، مجاز بودن را براي ايران ثابت مي كند.
لذا كار خوب تيم مذاكره كننده كه از همان ابتدا گفتند غني سازي قابل مذاكره نيست، قابل تحسين است. اما متأسفانه بعد از مذاكرات چون دستاوردي نداشتند، همان چيزي را كه خودشان مي گفتند، قابل مذاكره نيست، به عنوان دستاورد مذاكرات عنوان كردند و حتي براي چنين دستاوردي مي خواستند جشن ملي برگزار كنند!!!
لذا در همان ابتداي مذاكرات از سوي مذاكره كنندگان ايراني، بايد حق غني سازي مسأله اي غير قابل گفتگو عنوان شود و اولين بند هم اين باشد كه بر اساس احترام متقابل و حق غنیسازی همهی ملتها،از جمله ملت ایران، مذاکره را آغاز میکنیم.
اما متأسفانه تيم مذاكره كننده به گونه اي سخن مي گويد كه گويا بر آنچه خط قرمز ايران بوده ، مذاكره كرده و در نهايت آن را به دست آورده است.
اما اينكه ما براي اثبات حق به ماده چهارم ان پي تي مراجعه كنيم، صحيح نيست، چرا كه در اين ماده اين حق، مسلم و غير قابل بحث عنوان شده است. در واقع يعني وجود اين حق، امري معلوم و مشهود است. حتي حق تحقيقات براي ملت ها را به صورت مطلق پذيرفته است، در حاليكه در توافقنامه ژنو، اين حق مقيد بيان شده است. مسلم است كه ارزش حقوقي يك معاهده بين المللي بيش از گفتگوي ديپلماتيك چند وزير امور خارجه است، لذا آنها نمي توانند كه حق مسلم را كه در ان پي تي به صورت مطلق و وسيع بيان شده، مقيد و محدود كنند. لذا ما در مذاکره، تنها کاری که باید میکردیم این بود که دشمن را متقاعد کنیم كه اهدافمان صلحطلبانه است.
بر اين اساس چه لزومي دارد كه بگوییم ما بیشتر از 5درصد غنیسازی نمیکنیم؟ به چه مجوزی؟ در واقع ما بايد اين كار را براي جلب اعتماد آنها انجام دهيم، جلب اعتماد كساني كه دشمن ما هستند؟
اين همانی است که مقام معظم رهبری میفرمایند، آن اهدافی که ملت ایران تعقیب میکند در مذاکرات به دست نمیآید و من ناامیدم.
انتهاي پيام/
ارسال کردن دیدگاه جدید