«امر به‌معروف» و «نهي از منكر» اصول جايگزين براي نظريه‌هاي هنجاري رسانه

تبيين: مقاله «امر به‌معروف و نهي از منكر اصول جايگزين براي نظريه‌هاي هنجاري رسانه» كه توسط آقاي حسن يوسف‌زاده/ دانشجوي دكترا و عضو هيئت علمي پژوهشگاه بين‌المللي المصطفي نوشته و در«نشريه شماره 15 فصلنامه علمی پژوهشی، معرفت فرهنگی اجتماعی » انتشار يافته توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله مي‌توانندبه اين نشريه مراجعه نمايند.                                                                    

چكيده

رسانه‌هاي جمعي در قالب ساختارهايي اجتماعي علاوه بر ايفاي نقش برجسته در فرهنگ‌سازي و جامعه‌پذيري، ميانجي بسياري از تعاملات اجتماعي نيز به‌شمار مي‌روند. در اين صورت، چه نسبتي با اصل «امر به‌معروف»، كه مهم‌ترين سازوكار اسلام براي جامعه‌پذيري است برقرار مي‌كنند؟ آيا مي‌توان از ظرفيت رسانه‌هاي جمعي براي «امر به‌معروف» و «نهي از منكر» استفاده كرد؟ در پژوهش صورت‌گرفته، با الهام از آية ۱۰۴ سورة آل‌عمران و روش «مقايسه‌اي نامتوازن پيوسته»، اين نتيجه حاصل شد كه فعاليت رسانه‌هاي جمعي، به‌ويژه رسانه‌هاي تصويري، با امر به معروف و نهي از منكر درهم آميخته است و اصل «امر به معروف و «نهي از منكر» به‌عنوان نظرية هنجاري اسلام، ظرفيت بالايي براي رقابت با نظريه‌هاي هنجاري رايج دارد.

تلقي سازمان رسانه‌اي به‌مثابة امر به معروف و ناهي از منكر، الزاماتي براي نحوة فعاليت رسانه‌اي به‌وجود مي‌آورد كه از جملة شناخت از جايگاه رسانه‌اي در نظام اسلامي همچون حامل امانت (مسئوليت) الهي، اتخاذ محمل مناسب براي ارائة پيام، هماهنگي در نظر و عمل، همگرايي رسانه‌اي، مخاطب‌شناسي اسلامي و مانند آن است.

-امر به معروف؛ نظريه‌اي رقيب براي نظريه‌هاي هنجاري رسانه

نظرية هنجاري رسانه به اين موضوع مي‌پردازد كه «رسانه بايد يا انتظار مي‌رود كه چگونه باشد؟» (مك‌كوايل، ۱۳۸8، ص۱۶۰) نظريه‌هاي هنجاري چارچوب عمل و بايدها و نبايدهاي رسانه‌ها را مشخص مي‌كنند.

خلأ ناشي از وجود نظرية هنجاري مناسب براي رسانه در جمهوري اسلامي ايران از يك‌سو، و تعليم نظريه‌هاي هنجاري چهارگانة «سيبرت» از سوي ديگر، سبب شده است هم ارزيابي‌ها و هم انتظارات از رسانه در جوامع اسلامي نيز با توجه به نظريه‌هاي موجود صورت گيرد.

به‌نظر مي‌رسد اصل «امر به معروف» و «نهي از منكر» را مي‌توان جايگزين مناسبي براي نظريه‌هاي هنجاري رسانه تلقي كرد. اين اصل علاوه بر آنكه از همة ظرفيت‌هاي مثبت نظريه‌هاي موجود برخوردار است، خلأهاي موجود در آنها را پر مي‌كند.

رسانة آمر به معروف و ناهي از منكر نه مانند «رسانه‌هاي اقتداگرا» ابزاري در خدمت دولت‌هاي مستبد يا منافع طبقات حاكم، و نه مانند رسانه‌هاي شوروي (سابق) وسيله‌اي براي پيشبرد اهداف حزبي و طبقة كارگر است و چون چارچوبي براي فعاليت اصحاب رسانه قايل است و فردگرايي مطلقِ فارغ از هر نوع سلطه و نظارت را برنمي‌تابد، با نظرية «مطبوعات آزاد» يا «نظرية آزادي‌خواهي» تفاوت اساسي دارد.

اين نظريه فاصلة زيادي با عمل دارد. حتي دانشمندان غربي نيز معترفند كه در عمل، اعمال آزادي مطبوعات چندان آسان نيست.

نظرية «رسانه‌هاي توسعه‌بخش» نيز به‌دليل تأكيد بيش از حد بر توسعة اقتصادي و غفلت از اهميت بالاي فرهنگ، عملا بر توسعه يك‌بعدي اهتمام مي‌ورزد.

نظرية «مسئوليت اجتماعي» شكل منطقي‌شدة نظرية «آزادي‌گرا» است و عقيده دارد: هر كس حرف مهمي براي گفتن دارد بايد تريبون آزادي در اختيار داشته باشد. نظرية «مسئوليت اجتماعي» بايد استقلال را با تعهد نسبت به جامعه بياميزد و مباني اصلي‌اش عبارت است از اين فرض كه رسانه‌ها وظايفي اساسي در جامعه بر عهده دارند. طبق اين نظريه، مالكيت و سلطة رسانه‌ها نوعي خدمت به عموم مردم تلقي مي‌شود، نه كوششي خصوصي.

نكتة مهم اما قابل تأملي كه در اين نظريه وجود دارد، تأكيد بسيار آن بر فعاليت حرفه‌اي اصحاب رسانه است؛ گو اينكه فعاليت حرفه‌اي سلامت كار رسانه‌هاست.

بدين‌سان، مي‌توان اصل «امر به معروف» و «نهي از منكر» را با تسامح بسيار در تناظر با نظرية «مسئوليت اجتماعي» مطرح كرد.

حساسيت زياد اسلام دربارة موضوعات فكري، تربيتي و اخلاقي و نقش مهم رسانه در فرهنگ‌سازي، جامعه‌پذيري و تصرف‌هاي گسترده و عميق آن در دنياي ذهني و رواني مخاطبان توده‌اي، ضرورت سامان‌يابي در چارچوب يك الگوي هنجاري متناسب و دستورالعمل‌هاي رفتاري هدايت‌گر را صدچندان مي‌كند.

مراد از «الگو يا نظرية هنجاري» آن دسته‌اي از نظرياتي است كه متضمن بايدها و نبايدها و غالباً برگرفته از اقتضائات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، مذهبي، نظام‌هاي هنجاري كلان، عرف و شيوه‌هاي قومي رايج در جامعه و الزامات و انتظارات معطوف به نحوة عمل رسانه جمعي است و ارتباط رسانه به‌عنوان يك نهاد اجتماعي را با نهاد سياست، اقتصاد، دين، تعليم و تربيت و به‌طور كلي، جامعه و فرهنگ در شبكه‌اي از تعاملات به‌هم‌پيوسته تعيين مي‌كنند.

در باب نقد نظرية «مسئوليت اجتماعي» رايج در نظريه‌هاي هنجاري، مي‌توان گفت دوري از مفاهيم و معاني ديني و فاصله گرفتن از دين به‌عنوان منبع ارزش‌هاي اخلاقي، در اصول و شاخص‌هاي نظرية «مسئوليت اجتماعي» بروز يافته و خود مهم‌ترين دليل در بيان چرايي ابهام در «مسئوليت اجتماعي» است. اين نسبي بودن و تعاريف گوناگون از «مسئوليت» در غرب، به علت جدايي از دين و آموزه‌هاي ديني، سبب شده است تا اين نظريه ضمانت اجرايي و عملياتي خود را از دست بدهد.

اسلام نه‌تنها توجه به بعد اجتماعي انسان را در طول عبادت قرار داده، بلكه در بين عبادات نيز جايگاه برخي شاخص‌هاي اجتماعي را برجسته ساخته است. اين مهم دربارة دو فريضة «امر به معروف» و «نهي از منكر» جايگاهي ويژه مي‌يابد؛ چنان‌كه اميرالمؤمنين† مي‌فرمايند: «همة كارهاي خوب و حتي جهاد در راه خدا، در كنار امر به معروف و نهي از منكر همچون قطره‌اي بر درياي مواج و پهناور است» (نهج‌البلاغه، ح ۳۷۴)

با توجه به مباحث ارائه‌شده، مي‌توان گفت: رسانه‌هاي اسلامي در مقايسه با ديگر رسانه‌ها، كاركردهايي مشابه با مبنايي متفاوت دارند؛ بدين معنا كه در رسانه‌هاي اسلامي، مبناي تمامي كاركردها ديني است. اگر دين را به‌معناي «راه و رسم زندگي» بدانيم، هيچ امري خارج از دين، معنا ندارد. بدين صورت، هم نيازهاي تخصصي مخاطبان و هم نيازهاي عمومي آنها در قالب شادي، غم، داستان، مجموعة تلويزيوني و مانند آن پاسخ داده مي‌شود.

علاوه بر آن، نبايد فراموش كرد به‌دليل فطري بودن اصل دين، هيچ مفهوم والاي انساني خارج از دايرة دين قرار نمي‌گيرد. بنابراين، تمام آنچه حول ارزش‌هاي انساني از رسانه پخش مي‌شود، همه ديني است و با اين نگاه، تفكيك برنامه ديني و غيرديني معنايي ندارد.

تفاوت اصلي رسانة ديني با ديگر رسانه‌ها در اين است كه رسانة ديني، در اساس، با هدف‌گذاري و هنجار‌هاي حاكم بر رسانه تعريف مي‌شود.

رسانة ديني، رسانه‌اي كه به‌طور مشخص و تخصصي به‌مسائل ديني مي‌پردازد، خود را در مقابل خداوند مسئول مي‌داند، نه در مقابل آگهي‌دهندگان، مشتريان يا دولت. چنين رسانه‌اي حتي براي جذب مخاطب هم در جهت رضايت خداوند عمل مي‌كند.

بنابراين، مهم‌ترين ويژگي يك رسانة ديني اين است كه گردانندگان اين رسانه بالذات، خود را در مقابل خداوند مسئول مي‌بينند و رساندن پيام‌هاي او را به‌عنوان يك پيامبر و پيام‌آور، وظيفة خود مي‌دانند .

در حقيقت، اصلاحية ديگر بر نظرية «مسئوليت اجتماعي» اين است كه صرفاً عملِ براساس اخلاق حرفه‌اي در يك جامعة اسلامي، نمي‌تواند ضامن درستي عملكرد اصحاب رسانه باشد.

تجربه نشان مي‌دهد كه حتي در جوامع ليبرال نيز منافع عموم فداي علايق اقتصادي و مادي مالكان رسانه‌ها مي‌گردد. در نگاه اسلامي، پيام‌آفرين رسانه نه صرفاً شاغل، كه مي‌تواند مربي باشد. همچنان‌كه مخاطب نيز نه مشتري و نه ارباب رجوع، بلكه متربي است و بنابراين، مسئوليت دارد؛ مسئوليت در قبال خدا، دين، نظام اسلامي و مردم.

بايسته‌هاي نظرية هنجاري «امر به معروف و نهي از منكر براي رسانه‌ها» در جامعة اسلامي

-مسئوليت امر به معروف بر عهدة كسي است كه شناخت كافي از «معروف» و «منكر» داشته باشد. شناخت كافي از معروف و منكر و وقوف بر وظايف مقتضي، اولين شرط امر به معروف و نهي از منكر است. اگر كسي «معروف» و «منكر» را نشناسد، نمي‌تواند ديگران را به انجام كاري امر و يا از آن بازدارد.

رسانه‌هاي جمعي همچنان‌كه ظرفيت بي‌بديلي براي فرهنگ‌سازي در زمينة گسترش امر به معروف و نهي از منكر دارند، درصورتي‌كه شناخت كافي از معروف و منكر و وظايف خود در موقعيت‌هاي گوناگون نداشته باشند ممكن است به‌طور ناخواسته، معروف را به منكر و منكر را به معروف تبديل كنند.

بنابراين، استفاده از قدرت و ظرفيت رسانه‌هاي جمعي براي ارشاد مخاطبان و تعالي اجتماعي همچون شمشير دولبه است؛ گاهي ممكن است در اثر بي‌تدبيري دستة خود را هم ببرد. چنانچه يكي از وظايف رسانه‌هاي جمعي را هدايت‌گري بدانيم بايد فهم درستي از معنا و مفهوم «هدايت» وجود داشته باشد.

«هدف در صدا و سيماي جمهوري اسلامي» تأثيرگذاشتن بر روي انسان‌ها و كشاندن آنها به سمت آن انساني است كه اسلام و بينش انقلاب اسلامي مي‌خواهد آن انسان را بسازد... راديو و تلويزيون اصلاً براي ساختن انسان، باب اسلام و انقلاب است؛ غير از اين نيست؛ يعني هيچ هدفي فراتر و بالاتر از اين هدف وجود ندارد (مقام معظم رهبري در ديدار با اعضاي گروه «تاريخ» راديو، 18 بهمن 1370).

-يكي از شرايط امر به معروف اين است كه با ابزار و محمل مناسب صورت گيرد. «محمل مناسب» كارايي و احتمال اثرگذاري پيام را بالا مي‌برد. منظور از «محمل» تمامي عناصري است كه در فرايند انتقال پيام نقش دارند. با اين بيان، همة عوامل درگير در توليد و انتقال پيام، ازجمله تهيه‌كننده، كارگردان، بازيگران، نقش‌ها و حتي صحنه‌آرايي و مانند آن به‌عنوان «محمل» تلقي مي‌شود. تناسب محمل با پيام يك شرط لازم براي تأثيرگذاري ارتباطات رسانه‌اي است.

تناسب محمل پيام با خود پيام تنها به استفاده از هنرمندان متعهد و معتقد محدود نمي‌شود. حتي در بين متعهدان و مؤمنان بايد مناسب‌ترين و كاراترين را انتخاب كرد. مثال معروف اين تناسب استفاده از افراد خوش‌صدا و خوش‌آهنگ براي پخش اذان است. مقام معظم رهبري در تذكري به دست‌اندركاران «راديو قرآن» و «راديو معارف» به اين مهم اشاره كرده، مي‌فرمايند: «چون در اين دو راديو، در موسيقي‌هايشان به‌جاي ساز، از آواز استفاده مي‌كنند، بايد اين آواز از خوش‌صداترين، خوش‌آهنگ‌ترين و خوش‌مضمون‌ترين‌ها باشد. (مقام معظم رهبري در ديدار با رئيس و مديران صدا و سيما، 11 آذر 1383).

اگر برنامه‌هاي ديني خوب ادا شود فايده دارد، ولي اگر بد ادا شود خنثا نيست، نتيجة بد دارد؛ مثل آن مؤذن بدصدا» (ديدار مقام معظم رهبري در ديدار با اعضاي گروه ويژه و گروه «معارف اسلامي» صداي جمهوري اسلامي 13 اسفند 1370).

-«توجه به كاركردهاي آشكار و نهان پيام‌هاي رسانه‌اي» بايستة ديگري است كه در فعاليت رسانه‌اي مطرح است. در ارائة هر نوع پيام، دو گونه اثر و كاركرد متصور است: كاركردهاي آشكار و كاركردهاي پنهان. كاركرهاي آشكار شامل كاركردهاي قابل انتظاري است كه در فرايند توليد پيام مدنظر است. اما پيام‌ها شامل آثار و پيامدهاي پنهان و غيرمقصود نيز هستند كه ممكن است براي توليدكنندگان پيام قابل پيش‌بيني نباشد.

پيامدهايي از نوع اخير بسيار مورد توجه جامعه‌شناسان بوده و مطالعة آنها از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. ازآن‌رو، كه اين پيامدها هميشه مثبت نيست، ضرورت توجه به آنها دوچندان مي‌شود. در تعاملات اجتماعي و ارتباطات رسانه‌اي بسياري از اين پيامدها از تناقضاتي ناشي مي‌شود كه ريشه در ناهماهنگي نظر و عمل دارد.

-عامل بودن آمر به معروف به گفته‌هاي خود، نقش فراواني در اثرگذاري پيام دارد. هماهنگي نظر و عمل در خصوص رسانه‌هاي جمعي، به كليت آن رسانه مربوط مي‌شود؛ به اين معنا كه نه‌تنها در يك برنامه و فيلم و مجموعة تلويزيوني نبايد ادعاها با عمل نقض شود، بلكه برنامه‌ها نيز نبايد با عملكرد خود، اثر برنامة ديگري در همان رسانه را خنثا كنند.

اين نكته حايز اهميت است كه شرط عمل به گفته و ادعاها در امر به معروف و نهي از منكر شرط تأثير است، نه شرط وجوب؛ بدين معنا كه تبليغ همراه با عمل احتمال تأثيرگذاري را بالا مي‌برد. اما در عين حال، از چنان اهميتي برخوردار است كه برخي از فقها آن را شرط وجوب دانسته‌اند. از نظر آنها، يكى‏ ديگر از شرايط امر به معروف و نهى از منكر آن است كه آمر به معروف و ناهى از منكر، خود بايد به گفته‌‏هايش پايبند باشد و گفتارش از كردارش فراتر نرود.

بنابراين، بازيگري كه در يك فيلم سينمايي يا مجموعة تلويزيوني نقش ستم‌ستيز و يا قهرمان عدالت‌گستر را بازي مي‌كند در همان نقش، نبايد كاري بكند كه پيام فيلم را بي‌اثر نمايد. تبليغ اشرافي‌گري در بسياري از مجموعه‌هاي تلويزيوني و فيلم‌هاي سينمايي چيزي است كه در رغبت مخاطبان به زندگي اشرافي تأثير زيادي دارد؛ چيزي كه با روح امر به معروف و نهي از منكر كاملاً در تضاد است.

حضرت علي† در حكمت 73 نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: آن كس كه مي‌خواهد پيشواي مردم باشد و مردم را به دنبال خود به راهي دعوت كند، پيش از آنكه بخواهد به ديگران ياد دهد، بايد خود را مخاطب كند و به خودش تعليم و تلقين نمايد.

-برخورداري از روحية انتقادي در جهت اصلاح‌گري يكي ديگر از نشانه‌هاي حاكميت اصل «امر به معروف» در رسانه‌هاي جامعة اسلامي است. آسيب‌شناسي كارشناسانه از جامعه و ارائة راه‌حل‌هاي مناسب به منظور اصلاح وضع موجود يكي از كاركرهاي مورد انتظار است. اين مهم تذكري است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار هنرمندان و دست‌اندركاران رسانة ملي به آنها گوشزد كرده‌اند:

مي‌گويم: شما «انتقاد» كنيد، منتها «انتقاد» به‌معناى واقعى كلمه؛ يعنى مبارزه و چالش خير و شر را نشان بدهيد تا معلوم شود كه اين نقطة زشت و مردود در جامعه هست، اما انگيزه‌اى براى رفع آن نيز وجود دارد، جريانى براى نابودى آن وجود دارد. اگر فقر را نشان مي‌دهيد معنايش اين نباشد كه در جامعه فقر هست، اما هيچ انگيزه‌اى براى مبارزة با فقر وجود ندارد. اگر اين‌جور شد، طبعاً فيلم يأس‌آور مي‌شود؛ فضا را تاريك نشان مي‌دهد و برخلاف واقعيت هم هست (مقام معظم رهبري در ديدار با هنرمندان و دست‌اندركاران صدا و سيما، 4 اسفند 1389).

ايشان مأموريت محوري رسانه را آسيب‌زدايي از فكر و فرهنگ و اخلاق جامعه  و جهت‌دهي به‌سمت سالم‌سازي فضاي عمومي و رشد آگاهي‌ها و فضايل اخلاقي و اطلاع‌رساني صحيح (مقام معظم رهبري در سياست‌هاي كلي برنامة سوم توسعه) دانسته‌اند. يك فكر درست از طريق افكار عمومي، مي‌تواند بهترين تأثير و محصول را داشته باشد.

-از ديگر شرايط موفقيت فعاليت‌هاي رسانه‌اي در جهت امر به معروف و نهي از منكر، هم‌افزايي توان رسانه‌هاي موجود در يك جامعه از طريق جهت‌گيري‌هاي مشترك و همگرايي است. همگرايي رسانه‌اي بيشتر ناظر به روابط بين رسانه‌اي در يك جامعه است. دست‌رسي به اهدافي كه يك جامعه براي خود تعريف مي‌كند بدون هم‌افزايي توان‌ها و ظرفيت‌هاي موجود در جامعه امكان‌پذير نيست. اهداف تعريف‌شده براي رسانه‌هاي جمعي نيز تابعي از اهداف كلان اجتماعي است. بنابراين، همگرايي «رسانه‌اي» به‌معناي تجميع توان‌ها در جهت دستيابي هرچه بيشتر به اهداف جامعه است. توجه نكردن به اصل «همگرايي» در ارتباطات رسانه‌اي، نه‌تنها هر كدام از رسانه‌ها را در دستيابي به اهداف تعريف‌شده‌اش با دشواري‌هاي فراواني مواجه مي‌كند، بلكه ممكن است سبب خنثا و حتي بي‌اثر شدن فعاليت‌هاي ساير رسانه‌ها گردد.

-از شرايط امر به معروف و نهي از منكر، برآورد اثرات احتمالي و واكنش مخاطب در برابر آن است. شرط احتمال تأثير، شناخت مخاطب را به بحثي ضروري در مباحث امر به معروف و نهي از منكر تبديل كرده است. امر به معروف به همان اندازه‌اي كه اهميت دارد، به‌همان اندازه نيز از ظرافت و حساسيت برخوردار است. آشنايي با ظرافت‌ها و حساسيت‌ها به‌طور حتم، كارايي عمل را افزايش خواهد داد. درواقع، ميزان موفقيت امر به معروف و نهي از منكر با ميزان آشنايي با ظرافت‌هاي آن همبستگي دارد.

قرآن كريم درباره برخوردها، ارتباطات، انفاق‌ها و بخشش‌هاي مسلمانان نيز دستور مي‌دهد: كرامت انسان‌ها را رعايت كنيد و از بهترين و پاك‌ترين موجودي، دارايي، رفتار و سخن خود احسان كنيد تا در آن تحقير و اهانت نسبت به انسان صورت نگرفته باشد (بقره: 276؛ يوسف: 41).

-از مهم‌ترين شاخص‌هاي امر به معروف احترام به شعور و درك «مخاطب» است. مخاطب كسي است كه قرار است در اين فرايند ارتباطي، به خودآگاهي دست يابد و راه تعالي را در پيش گيرد. درگير شدن در فرايند ارتباطي براي هريك از طرفين ارتباط با انگيزه و هدفي صورت گرفته است. تأمل كافي در پيامي كه قرار است با مخاطب به اشتراك گذاشته شود، با افزودن بر غناي محتواي پيام، مي‌تواند براي طرفين ارتباط خرسند كننده باشد. در اين ميان، گرفتار شدن بر روزمرگي و سطحي‌نگري چيزي است كه عملاً شعور مخاطب را ناديده مي‌گيرد. توليد برنامه‌ها و محصولاتي كه با كم‌ترين هزينة زماني و فكري به‌دست مي‌آيد در حقيقت، به اين معناست كه ارتباط‌گر مخاطب را در فرايند ارتباط سهيم نكرده است. در اين صورت، مخاطب به‌عنوان مهم‌ترين ركن فرايند ارتباطي ـ برخلاف آنچه اصحاب رسانه تصور مي‌كنند ـ حق دارد نسبت به توهيني كه به جايگاه و شعور او شده است، اعتراض كند. بنابراين، تراز توليدات سازمان رسانه با مذاق كنوني مخاطب تنظيم نمي‌گردد؛ سازمان رسانه مي‌تواند با شناخت دقيق معروف، ذائقة مخاطب خود را ارتقا بخشد و انگيزة او را براي تماشاي برنامه‌ها و طنزهاي فاخر و داراي پيام‌هاي آگاهي‌بخش بالا برد.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی