موانع تربيت اجتماعى كودكان در خانوادههاى امروزى
تبيين: مقاله «موانع تربيت اجتماعى كودكاندرخانوادههاى امروزى» كه توسط آقايان محمدشريف حيدرى[1] و ابوالفضل ساجدى[2] نوشته و درنشريه «معرفت 194 » انتشار يافته توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله ميتوانند به اين نشريه مراجعه نمايند.
مراحل رشد و تربيت اجتماعى كودكان
يكى از اهداف تربيت اجتماعى و جامعه پذيرى آن است كه كودك بتواند با كسب الگوهاى معين فكر، احساس و عمل، به دركى از خود و شخصيت خويش دست يابد و قادر به برقرار نمودن ارتباط درست با ديگران گردد . روانشناسان و جامعه شناسان مراحل متعددى را براى رشد فكرى و مهارتهاى اجتماعى كودكان بيان كرده اند. بسيارى از آنان، دستكم سه مرحله را در دوره پيش از نوجوانى، از همديگر تفكيك نموده اند: 1. آغاز تولد تا دو سالگى؛ 2. دو سالگى تا هفت سالگى؛ 3. هفت سالگى تا يازده سالگى.
اسلام و مراحل تربيت اجتماعى كودك
در اسلام نيز اصل تدريج و رعايت توان و استعداد كودكان در تعليم و تربيت آنان مورد تأكيد قرار گرفته است. انتقال مهارتها، الگوهاى رفتار اجتماعى، نقشها و مسئوليتهاى اجتماعى به كودكان بايد متناسب با سطح رشد فكرى و اجتماعى آنان صورت گيرد. در برخى روايات، مجموع دوران تربيت فرزند از كودكى تا جوانى به سه دوره هفت ساله تقسيم شده است: هفت سال اول، از آغاز تولد تا قبل از رسيدن به سن تمييز است؛ هفت سال دوم، از دوره تمييز شروع مىشود و تا سن بلوغ ادامه دارد؛ هفت سال سوم، دوره پس از بلوغ است.
براساس تقسيمبندى فوق، براى تربيت اجتماعى كودكان، دو مرحله وجود دارد: مرحله نخست، دوره مواظبت و نگهدارى از كودك است كه تا هفت سالگى است؛ مرحله دوم، دوره تربيت كودك است كه بعد از هفت سالگى آغاز مىگردد. در روايات، به تعابير مختلفى از پدر و مادر خواسته شده كه در هفت سال نخست عمر كودكان، بر آنان سختگيرى نكنند، بلكه به آنان فرصت و آزادى كافى بدهند تا به مراحل بالاتر رشد فكرى و اجتماعى برسند .در اين مرحله، والدين بايد شرايط بازىهاى مفيد و سالم را براى كودك فراهم نمايند. ازاينرو، رسول خدا صلى الله عليه وآله فرموده است: «آنكس كه كودكى دارد بايد با او كودكى كند». اما هفت سالِ دوم عمر كودك، براساس روايات، مرحله تأديب و تربيت اجتماعى رسمى معرفى شده است.
اين مطلب از سوى جامعه شناسان نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. همانگونه كه بيان گرديد، جرج هربرت ميد، معتقد است: كسب توانايى پيشبينى انتظارات ديگران از ما و شكلدادن رفتار بر طبق آنها بهمثابه يكى از اهداف مهم جامعهپذيرى، از طريق «نقشپذيرى» به دست مىآيد كه در دوره كودكى از راه بازى كردن محقق مىشود. بازى در آغاز شكل تقليدى دارد، اما به تدريج حالت استقلال و سازمانيافتگى به خود مىگيرد.
اهميت نقش خانواده در تربيت اجتماعى كودكان
اساسا فرايند اجتماعى شدن كودك از خانواده شروع مىشود. مىتوان دلايل ذيل را درباره اهميت نقش خانواده در تربيت كودكان و از جمله تربيت اجتماعى آنان برشمرد:
1. خانواده مسئوليت اصلى تربيت و اجتماعى كردن كودكان را در سالهاى اوليه و حياتى زندگى بر عهده دارد كه فشردهترين دوره يادگيرى است. در همين ايام است كه كودكان در يك فضاى صميمى، زبان و الگوهاى اساسى رفتار را مىآموزند كه پايه و اساس آموزشهاى بعدى آنان قرار مىگيرد.
2. خانواده جايى است كه كودكان نخستين وابستگىهاى عاطفى نزديك و صميمى خود را در آن برقرار مىسازند، زبان را ياد مىگيرند و درونىكردن ارزشها و هنجارهاى فرهنگى را در آن آغاز مىنمايند .
3. خانواده بر همه ابعاد زندگى كودكان خردسال احاطه دارد. بهعبارتى، تجربه كودكان خردسال كم وبيش منحصرا در درون خانواده شكل مىگيرد و آنان تجربه اجتماعى محدودى وراى مرزهاى خانواده دارند. خانواده براى آنان معرف همه دنيايى است كه آنها را احاطه كرده است. بنابراين، كودكان خردسال فاقد مبناى براى مقايسه و ارزشيابى چيزهايى هستند كه از اعضاى خانواده آموختهاند .
4. دليل ديگر براى اهميت خانواده اين است كه خانواده داراى موقعيت ويژهاى در ساخت اجتماعى است. بنابراين، از لحظه تولد، كودكان در هريك از خردهفرهنگهاى نژاد، طبقه، قوميت، مذهب و منطقه از پايگاه محولى (غيراكتسابى) برخوردار هستند، بهگونهاىكه همه اين پايگاهها ممكن است بر ماهيت كنشهاى متقابل اجتماعى و جامعه پذيرى بعدى قويا تأثير بگذارد .
بدين ترتيب، خانواده در تربيت و اجتماعى كردن كودكان نقش اصلى را بر عهده دارد. كودك در خانواده به دنيا مىآيد و رشد و تربيت او نيز از خانواده آغاز مىشود، حتى استمرار تربيت كودك در نهادهاى رسمى همچون مهد كودك و مدرسه و استفاده از تلويزيون نيز با انتخاب و هدايت خانوادهها انجام مىگيرد.
گونه شناسى موانع تربيت اجتماعى كودكان در خانواده
موانع تربيت اجتماعى كودكان در خانواده را به گونههاى متفاوتى مىتوان دستهبندى كرد. موانع و آسيبهايى كه در پى رواج زندگى مدرن شدت يافته اند و به نحوى در مسير نقشآفرينى نهاد خانواده در تربيت اجتماعى كودكان اخلال ايجاد مىكنند.
1. كاهش سرمايه اجتماعى كودكان در خانواده
به عبارتى، سرمايه اجتماعى عبارت است از شبكه هاى روابط اجتماعى بين كودكان و بزرگسالان كه در امر رشد و تربيت اجتماعى كودكان ارزشمندند.
سرمايه اجتماعى را مىتوان در سه جنبه ساختار اجتماعى يافت: 1. روابط بزرگسال با كودك؛ 2. رابطه ميان دو بزرگسالى كه داراى روابطى با كودك هستند؛ 3. استمرار و دوام ساختار در طول زمان
در خصوص جنبه نخست، مىتوان گفت: وجود رابطه قوى و مستمر بين بزرگسال و كودك مانند رابطه پدر و يا مادر و هريك از اعضاى بزرگسال خانواده با كودك، نوعى سرمايه اجتماعى است كه مىتواند در رشد اجتماعى كودك بسيار مؤثر باشد.
در شكل سرمايه اجتماعى نوع دوم، اما مسئله مهم، ميزان و نحوه ارتباط ميان دو فرد بزرگسال مانند پدر و مادر است. اگر اين رابطه خوب و قوى باشد، والدين مىتوانند به صورت واحد عمل نمايند و رفتار همسانى با كودك داشته باشند. ولى اگر اين رابطه ضعيف باشد، كودك با محيط مملو از ناهمسانى و تناقض مواجه خواهد شد.
امروزه با وجود بهرهمندى نسبى كودكان از سرمايه مادى و انسانى در درون خانوادهها، از قبيل امكانات رفاهى و بالا رفتن سطح تحصيلات والدين، سرمايه اجتماعىشان به شدت آسيب ديده است. به موازات رشد سرمايه مادى و انسانى در درون خانوادهها، سرمايه اجتماعى كه شاخص آن حضور بزرگسالان در خانواده و ميزان تبادل موضوعات علمى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى بين والدين و كودكان در چارچوب روابط گرم و با صبغه عاطفى مثبت است، كاهش يافته است.
در هر حال، فرسايش سرمايه اجتماعى، مىتواند به نوبه خود منجر به اخلال رابطهاى شود. در شرايط اخلال رابطهاى، اعتماد اجتماعى و احترام متقابل، تعهد، تعلق عاطفى به جمع، ميزان عزتمندى، انصاف اجتماعى و كنترل غيررسمى، كاهش مىيابد.
در اسلام، در مورد رفتار محبتآميز والدين و ارتباط صميمى آنان با كودكانشان توصيه اكيد شده است. براى نمونه، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: «فرزندان خود را مورد محبت قرار دهيد و با آنها مهربان باشيد»
شاخصهاى فرسايش و نابودى سرمايه اجتماعى كودكان در خانواده امروزى به عنوان يكى از موانع تربيت اجتماعى، عبارتند از:
1. اشتغال تمام وقت والدين به ويژه مادران: تحقيقات نشان داده است: «در بسيارى از موارد، مادر غيرشاغل بهتر مىتواند به نيازهاى عاطفى، اجتماعى و شخصيتى كودك خود پاسخ مثبت دهد» .
2. اختلافات خانوادگى: اگر كودكى در خانوادهاى بزرگ شود كه بين والدينش اغلب ستيزه و نزاع وجود دارد، اين رفتار نامطلوب والدين با يكديگر از يك طرف و با او از طرف ديگر، به ناسازگارى او منجر خواهد شد .
از ديدگاه اسلام، هدف عالى تشكيل خانواده و مهمترين كاركرد آن، با توجه به آيه شريفه 21 سوره «روم»، به سكونت و آرامش رسيدن اعضاى خانواده است. اما هنگامى كه نفرت و اختلاف عميق و مخاصمه به كانون خانواده راه يافت، در اينگونه موارد، اسلام بزرگان و صلاح انديشان خانواده هاى زن و شوهر را به چاره جويى دعوت مىكند. آنان بايد سعى كنند راهى براى آشتى باز كنند و ريشه هاى اختلاف را بردارند.
3. گسترش خانوادههاي تكسرپرست: نتايج تحقيقات نشان داده است كه فرزندان خانوادههاى تك والدينى از كفايت اجتماعى كمترى برخوردار بودهاند و مشكلات رفتارى بيشترى را از خود نشان دادهاند و از نظر عملكرد تحصيلى ضعيف بوده و بيشتر حالات درونگرايى داشتهاند.
راهكار اساسى اسلام براى كاهش پيامدهاى فوق، ازجمله مشكل كنترل و تربيت فرزندان، ازدواج مجدد است.
مىتوان گفت: ازدواج مجدد در نظام اجتماعى اسلام از همان ارزش و جايگاه ازدواج نخست برخوردار است. بدينترتيب، هرچند نمىتوان مشكلات فرزندان را در خانوادههاى ناتنى ناديده گرفت، اما آسيبهاى تربيتى فرزندان در زمينه اجتماعى در صورت ازدواج مجدد، به مراتب كمتر از الگوى تكسرپرستى است.
2. گسيختگى نظام خانواده و طلاق
پيامدهاى ناگوار طلاق به چند دسته تقسيم مىگردد:
الف) آثار و تبعات منفى طلاق بر مردان و زنان مطلّقه
ب) آثار و تبعات منفى طلاق براى فرزندان
ج) زيان اجتماعى طلاق
بر بنياد تحقيقاتى كه در زمينه تأثير طلاق بر كودكان و نوجوانان صورت گرفته است، اين پديده آثار و تبعات منفى زيادى بر فرزندان برجاى مىگذارد؛ از قبيل: بروز افسردگى، پرخاشگرى ، حسادت، سوءظن وبروز انواع خشونتهاى اجتماعى.
در اسلام، پديده طلاق به خودى خود يك امر مذموم و ناپسند شمرده شده است. ازاينرو، برنامه اسلام آن است كه حتىالامكان كانون خانواده را از گسيختگى و طلاق رهايى بخشد. اما در مواردى كه ادامه زندگى مشترك مفاسدى بيش از مفاسد و تبعات طلاق را به بار آورد، ممنوعيتى براى آن قايل نشده و چه بسا حكم به رجحان يا احيانا لزوم طلاق نموده است. درباره منفور بودن اصل طلاق، روايات متعددى با تعبيرات مختلف وارد شده است.
3. افراط و تفريط در جامعه پذيرى نقشهاى جنسيتى
«جامعه پذيرى نقشهاى جنسيتى، فرايندى است كه طى آن، الگوهاى رفتارى خاصى كه در يك فرهنگ معين براى هريك از دو جنس مقرر گرديده، از نسلى به نسل ديگر منتقل مىشوند
در مورد ديدگاه اسلام، مىتوان گفت: با توجه به اينكه اسلام بر بنياد تفاوتهاى طبيعى دو جنس و نيز متناسب با اهداف خاص نظام اجتماعى اسلام، نظريه برابرى كامل جنسيتى را مردود مىداند، جامعه پذيرى نقش هاى جنسيتى كه بر بنياد تفاوتهاى طبيعى استوار است و يا ارزشها و اهداف تربيتى اسلام اقتضاى آن را دارد، از نظر اسلام در مواردى امر مطلوب تلقى مىگردد. بدين ترتيب، جامعه پذيرى نقش هاى جنسيتى، در اين حد به هيچوجه مانع تربيت مطلوب اجتماعى نبوده و به نابرابرى اجتماعى و محروميت يك جنس از برخى مزاياى اجتماعى نخواهد انجاميد.
اما مشكل از آنجا آغاز مىگردد كه خانوادهها راه افراط يا تفريط را در اين زمينه مىپيمايند. در برخى از خانواده ها، بسيارى از ارزشها و الگوهاى رفتارى كه ريشه در سنتهاى قديمى داشته و هيچ اعتبار و پشتوانه دينى ندارند، به عنوان نقشه اى جنسيتى به كودكان انتقال داده مىشود. بدين ترتيب، اين رويكرد به تربيت اجتماعى دختران و پسران، يك آسيب به حساب مىآيد و مىتواند به طور خاص زمينه ساز محدوديت خلّاقيتها، عرصه ها و ابعاد زندگى دختران در آينده و شكلگيرى شخصيت آنان مطابق با الگوهاى موردنظر و در نهايت تشديدكننده تبعيض و نابرابرى جنسيتى گردد.
در سوى ديگر، اما برخى خانوادهها، تحت تأثير ديدگاههاى فمينيستى، ضمن ناديده انگاشتن هويتهاى دوگانه كودكان دختر و پسر، توجه چندانى به امر جامعه پذيرى نقشهاى جنسيتى آنان مبذول نمىدارند. يكى از تفاوتهاى بيولوژيكى دو جنس، قابليت فرزندآورى زنان است؛ قابليتى كه مردها فاقد آنند. به همين دليل، در طبيعت و سرشت زنان نوعى علاقهمندى به مادر شدن وجود دارد. امروزه بسيارى از خانوادهها تمام توان خويش را به كار مىبندند تا زمينه تحصيل دانش و مهارتهايى را كه براى حضور دخترانشان در عرصههاى شغلى مختلف در جامعه لازم است، فراهم آورند. درنتيجه، در اين ميان، تربيت دختران براى نقش مادرى مغفول مىماند و چهبسا از همان دوره كودكى به كودكان دختر نگرشى القا مىشود كه نقش مادرى در نظر آنها نوعى انفعال و انزواى اجتماعى تلقى مىگردد. اين موضوع با توجه به اهميت نقش مادران در تربيت نسلهاى آينده، يكى آسيبهاى جدى در تربيت اجتماعى كودكان دختر است.
اسلام ضمن آنكه ورود زنان را به عرصه هاى اجتماعى با رعايت نكات خاص منع نكرده و افق ديد دختران را محدود به قلمرو خانه ننموده است، ارج و قدر بسيار زيادى را براى مقام مادرى قايل شده است؛ زيرا مادر، نقش بسيار مهمى در تربيت و شكلگيرى شخصيت فرزندان دارد.
4. ناهماهنگى ميان خانواده و ديگر كارگزاران و عوامل تربيت اجتماعى
كودك در سالهاى نخست زندگى موجودى كاملاً انعطاف پذير است و نوع آموزش و تربيت والدين تعيين كننده شخصيت اوست. اما اين نكته را نبايد از ياد برد كه كودكان بعد از حدود 5 يا 6 سالگى علاوه بر ارتباط متقابل با اعضاى خانواده، با افراد ديگرى خارج از خانواده همچون همكلاسىها، همبازىها و معلمان نيز داراى روابط و كنش متقابل هستند. بر اين اساس، فرايند تربيت كودك در خانواده در صورت تعارض و تقابل با شرايط اجتماعى و تربيتى جامعهاى كه مىخواهد در آن زندگى كند، نمىتواند به سرانجام مطلوب برسد.
بدين ترتيب، مىتوان گفت: اگر ميان ارزشهاى اجتماعى خانواده و ارزشهاى اجتماعى حاكم در نهادهاى اجتماعى ديگر، هماهنگى و سازگارى وجود داشته باشد، ميزان اثرگذارى خانواده بر كودكان افزايش مىيابد و در غير اين صورت، نوعى تعارض ارزشى شكل مىگيرد كه نتيجه آن، عدم انتقال درست ارزشها و هنجارها به افراد و بىتفاوتى و بىتوجهى به ارزشها و هنجارهاى جامعه است.
5. ضعف نظارت و كنترل خانواده بر فرزندان
نظارت و كنترل اجتماعى درواقع، بسط فراگرد جامعه پذيرى است.
درصورتىكه والدين با استفاده از اهرمهاى مختلف كنترلى بر رفتار فرزندانشان نظارت داشته باشند، سازگارى و همنوايى آنان با ارزشها و هنجارهاى اجتماعى مورد تأكيد خانواده بيشتر خواهد بود. در مقابل، در فرض فقدان نظارت والدين بر فرزندان، زمينههاى عدم همنوايى كودكان با خانواده و تخطى از هنجارهاى موردنظر فراهم مىگردد.
نظارت خانواده بر كودكان مىتواند همچنين تأثيرات عوامل ديگر تربيت مانند دوستان، مدرسه و تلويزيون بر كودكان را دربر گيرد؛ زيرا خانواده بر همه ابعاد زندگى كودكان خردسال احاطه دارد و مىتواند تأثيرات ديگر نهادها را بر آنان تا حد زيادى كنترل نمايد. براساس نتايج يك پژوهش، بسيارى از افراد بزهكار مورد مطالعه، به نحوى يكى از عوامل مهم بزهكارى خويش را بىتوجهى والدين و خانواده و عدم نظارت آنان دانسته اند .
در اسلام، نظارت و احساس مسئوليت نسبت به اعضاى خانواده به ويژه از جانب سرپرست خانواده نسبت به ساير اعضا بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است. خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (تحريم: 6)؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگاه داريد. تعبير به «نگاه داشتن»، اشاره به اين است كه اگر آنها را به حال خود رها كنيد خواه ناخواه به سوى آتش دوزخ پيش مىروند. شما هستيد كه بايد آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ كنيد. آنگونه كه از گفته مفسران برمىآيد، نگاهدارى خود و خانواده، هم بُعد آموزش و توليد رفتار بهنجار را دربر مىگيرد و هم شامل ممانعت از شكلگيرى رفتار نابهنجار مىشود .
[1] كارشناس ارشد جامعهشناسى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره.
[2] دانشيار گروه كلام مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره.
ارسال کردن دیدگاه جدید