بررسي نظريههاي همسرگزيني و نقد آنها با تکيه بر منابع اسلامي
تبيين: مقاله « بررسي نظريههاي همسرگزينيو نقد آنها با تکيه بر منابع اسلامي و روانشناسي» كه توسط آقايان هادي حسينخاني نائيني 1، مسعود جانبزرگي 2، بهروز مهرام نوشته3 و درشماره 25 نشريه علمي پژوهشي «روان شناسی و دین» انتشار يافته توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله ميتوانند به اين نشريه مراجعه نمايند.
مقدمه:
ازدواج يکي از مهمترين مراحل زندگي انسان است و انتخاب درست همسر نقشي بسيار مهم و سرنوشتساز در موفقيت ازدواج و سعادت خانواده ايفا ميکند. کارشناسان امور خانواده بر اين باورند که بسياري از مشکلات و اختلالات خانوادگي ناشي از ضعف مجاري اطلاعرساني، شتابزدگي و عدم انجام مطالعات دقيق در مرحله گزينش، اعتماد بيمورد به اظهارنظرهاي واسطهها و اطرافيان، جدي نگرفتن برخي نقاط ضعف مهم يا توجيه آنها، بزرگنمايي برخي ويژگيهاي غيرمهم، کمتوجهي به اوصاف بايسته و در مواردي فريبکاري و اغفال آگاهانه ميباشد.
بنابراين، ميتوان گفت که مشکلات مربوط به انتخاب همسر، ناشي از دو ريشه اصلي است: نخست، تعيين نادرست معيارهاي انتخاب همسر و سپس، ناتواني در تطبيق معيارهاي همسر مطلوب بر فرد موردنظر.
نظريات همسرگزيني
در مورد اينکه همسرگزيني براساس توجه به چه ويژگيهايي صورت ميپذيرد، نظريات متعددي ارائه شده است. در اينجا به چهار نظريه مهم اشاره ميشود:
1. نظرية همسانهمسري
همسانهمسري معمولاً به ازدواج بين همسران از يک گروه اجتماعي يکسان اشاره. براساس اين اصل، افرادي که درصدد ازدواج برميآيند، معمولاً کسي را براي همسري برميگزينند که از بيشترين سطح همساني و مشابهت با آنان برخوردار باشد.
افراد مشابه از لحاظ سن، نژاد، مذهب، مليت، تحصيلات، هوش، سلامت، منزلت، نگرش، و ويژگيهاي بيشمار ديگر، به مقداري بيش از آنکه بهصورت تصادفي يافت شود، تمايل به ازدواج با يکديگر دارند.
نقد و بررسي
منابع اسلامي معيار همساني را هماهنگي سطح ديني طرفين ازدواج ميدانند که با عنوان «کفويت» ياد شده است.
اهتمام كم اسلام به همساني نژادي از آنجا استفاده ميشود که اولاً، اسلام به نژاد بهمثابه عاملي براي شناسايي افراد نگاه ميکند، نه امتياز و برتري اقوام وملل بر يکديگر ثانياً، ازدواج اولياي الهي با افرادي از نژادهاي ديگر. ثالثاً، پيشوايان دين به ازدواجهايي توصيه کردهاند که ويژگي بارز دو طرف آن تفاوت نژادي بوده است.
منزلت اقتصادي– اجتماعي نيز معيار همساني در منابع ديني بهشمار نميرود. اين امر نيز مستند به شواهد متعددي ميباشد. از يکسو، خداوند در قرآن تقوا را ملاک کرامت افراد در نزد خود ميداند (حجرات: 13). از سوي ديگر، ازدواجهاي اولياي دين با کنیزانی که با وجود رفعت علمي از نازلترين موقعيت اجتماعي برخوردار بودند، نشانگر اين مطلب است که همساني طبقه اجتماعي، عامل بسيار مؤثري در موفقيت ازدواج بهشمار نميرود.
در عين حال، تأکيد منابع اسلامي بر وجود برخي خصوصيات اخلاقي مانند غيرت در مردان و نفي آن در زنان، نشانگر آن است که همساني زوجين در همه ابعاد اخلاقي نيز از ديدگاه اسلام روا نيست.
پژوهشهاي متعدد انجامشده در حوزههاي روانشناسي اجتماعي نيز گرايش همهجانبه به همساني را در همسرگزيني به چالش ميکشد.
2. فرضيه همانندي
جذابيت بدني نيز در همسرگزيني ايفاي نقش ميکند. ما دوستي و معاشرت با افراد جذاب را بر افراد غيرجذاب ترجيح ميدهيم و ازآنجاکه به دست آوردن همسراني فوقالعاده زيبا و خوشظاهر محدود است، در زندگي واقعي به آن تمايل داريم که همسراني برگزينيم که از نظر جذابيت ظاهري شبيه به ما باشند.
نگاهي اجمالي به زوجين در موقعيتهاي عمومي، به مشاهده اين امر منجر ميشود که افراد مايلند با کساني پيوند برقرار کنند که از نظر جذابيت بدني شبيه خودشان باشند. مرد خوشقيافه و زن جذاب، با هم ازدواج ميکنند، حال آنکه همتايان زشتتر نيز با اقران خود ازدواج ميکنند .
فرضيه همانندي عبارت از اين انديشه است که ما نوعاً زماني بيشترين نتيجه و کمترين هزينه را تجربه ميکنيم که در جستوجوي همسراني داراي ميزاني از جذابيت بدني در حد خودمان .
اما افراد گاهي اوقات در روابطي وارد ميشوند که در آن بسياري از ويژگيهاي مطلوب را پيشکش ميکنند. يک فرد ميتواند فقدان جذابيت را با، مهرباني، موقعيت، پول و مانند آن جبران کند. اين تصور، که افراد گه گاه ميتوانند فقدان جذابيت را با ارائه ساير خصلتهاي مطلوب جبران کنند، «همانندي پيچيده» ناميده شده است.
نقد و بررسي
مهمترين نقدي که بر اين فرضيه وارد است، فرو کاستن اهداف ازدواج به بُعد ناچيزي از ابعاد ازدواج، يعني جذابيت بدني است. حال آنکه از هدفهاي مهم ازدواج، تحصيل آرامش رواني و سکون قلبي زن و شوهر در سايه برقراري روابط عاطفي و اجتماعي بسيار نزديک با هم مي باشد.
بررسي منابع اسلامي نشانگر آن است که عوامل زير در ايجاد آرامش رواني ميان همسران تأثيرگذار است:
تکامل ناشي از رفع نقص و نياز، وحدت جنس زن و شوهر، ايجاد مودت و رحمت در ميان همسران، و پوشندگي.
تشکيل خانواده داراي کارکردهاي ديگري همچون جامعهپذيري، تأمين پايگاه اجتماعي، مشروعيت، کنترل اجتماعي، و کارکردهاي اقتصادي نيز هست . همچنين تشکيل خانواده رابطه افراد را با خداوند نزديکتر ميکند.
بنابراين، نميتوان انگيزه انتخاب همسر را صرفاً برخورداري وي از جذابيتهاي ظاهري دانست همچنین نميتوان مدعي شد که هر دو گروه مردان و زنان، به ميزان يکسان به جذابيت بدني در انتخاب همسر بها ميدهند.
3. نظريه نيازهاي مکمل
نظريه نيازهاي مکمل بيان ميدارد که ما به انتخاب همسراني تمايل داريم که نيازهاي آنان مخالف و تکميلکننده نيازهاي ماست. نظريه نيازهاي مکمل، به دو خصلت شخصيتي متفاوت اشاره دارد که نظير يکديگرند و آنگاه که به هم ملحق شوند، نوعي تکامل را فراهم ميسازند. افراد سلطهجو با افراد سلطهپذير ارتباط تکاملي مييابند . جذابيت بين فردي بستگي به آن دارد که هر همسر چگونه انتظارات ديگري را تأمين ميکند و متقابلاً، چگونه با خرسندي «تناسب نقش» خود را مييابد
نقد و بررسي
نقدهاي جدي، اين نظريه را به چالش کشيده است:
نخست آنکه، در کنار شواهدي که براي انتخاب براساس تفاوت وجود دارد، شواهد زياد ديگري نيز وجود دارد که انتخاب بر مبناي همساني را تأييد ميکند طرفداران این نظریه با اين اشکال مواجه ميشوند که اين رويکرد، تنها خصلتهاي شخصيتي را براي ازدواج در نظر گرفته و از ساير ابعاد مهم همچون ابعاد خانوادگي، اقتصادي، جسمي و... غفلت ورزيده است.
نقد ديگر اين ديدگاه اينکه طبق اين نظريه همه بايد از نيازهاي رواني خود آگاهي يابند و خود تحليلگر باشند، حال آنکه گزينش همسر با آگاهي و تخصص صورت نميپذيرد.
البته هر فردي نسبت به برخي خصوصيات شخصيتي خويش آگاهي دارد، ولي اين به معناي آگاهي و اشراف کامل به تمامي ابعاد شخصيتي خويش نيست، وگرنه نيازي به آزمونهاي متعدد شخصيت وجود نداشت.
با بررسي ديدگاه اسلام در خصوص همسرگزيني نيز ميتوان شواهدي بر ضعف اين نظريه ارائه کرد:
الف. اسلام همساني ديني را شرط لازم براي تحقق ازدواج دائم دانسته علاوه بر اين، لازم ميداند که افراد براي ازدواج، همسراني همتراز از لحاظ ميزان دينداري انتخاب کنند .
ب. برخي معيارهاي همسرگزيني بهطور مطلق مورد اهتمام اسلام قرار گرفته و صرف نظر از اينکه اين معيار در فرد انتخابگر وجود دارد يا نه، تأکيد شده که اين ويژگيها را در انتخاب همسر لحاظ کند. مانند: حسن خلق، شکرگزاري، عفتورزي، آرامشگري، زايايي ، زيبايي و تمايل جنسي.
ج. اسلام ازدواج مؤمنان با افراد آلوده را ممنوع کرده و به اينگونه افراد تنها اجازه داده که با همتايان خود يا مشرکان ازدواج نمايند.
4. نظريه مبادله
نظريه مبادله تأکيد ميکند که انتخاب همسر مبتني بر ارزيابي فردي است که بيشترين پاداش را در قبال کمترين هزينه ارائه ميکند. اين پنج مفهوم به تبيين فرايند مبادله کمک ميکند:
1. پاداشها: پاداشها رفتارها،کلمات، منابع و خدماتي است که طرف مقابل شما فراهم ميکند، و شما به خاطر اين امور که برايتان ارزشمند است، ارتباط را تداوم ميبخشيد.
2. هزينهها: هزينهها جنبههاي نامطبوع روابطاند. نامطلوبترين خصايص عبارتند از: بيعلاقگي به جنس مخالف، مشکلات الکل يا مواد مخدر داشتن، بيماري مسري جنسي، و تنبلي.
3. منفعت: منفعت آن هنگام اتفاق ميافتد که پاداشها بر هزينهها غلبه کند.
4. زيان: زيان هنگامي روي ميدهد که هزينهها بر پاداشها غلبه کند.
5. جايگزين: فرد ديگري است که اينک در دسترس است و منفعت تضمينشده بالاتري ارائه ميکند.
بهطور خلاصه، نظريه مبادله بيان ميكند که افراد درگير در ارتباط رضايتبخش متقابل به تبادل رفتارهايي ميپردازند که هزينه اندک و سود سرشار دارد.
زن و مرد براساس نيازهاي اجتماعي و دروني درمييابند که تشکيل خانواده ميتواند براي آنها پاداشهايي را به همراه آورد که در جاي ديگري يافت نميشود.اين پاداشها ميتواند درونذاتي و معنوي باشد، مانند محبت و احترام يا ميتواند برونذاتي باشد، مانند مهريه و جهيزيه. بر اين اساس، افراد جذب يکديگر ميشوند. چنانچه اين پاداشها به نحو شايستهاي برآورده گردد، خانواده تشکيل شده و دوام مييابد.
نقد و بررسي
اين نظريه بر اين فرض استواراست که زنان از دستيابي به قدرت و دسترسي به منابع محروم باشندو صرفاً براي رفع اين محروميت ازدواج کنند. درحاليکه بهويژه در جوامع امروز، بخش عمدهاي از زنان از قدرت و امکانات لازم برخوردارند. در عين حال، خود را بينياز از ازدواج نميدانند. ضمن آنکه زمينهيابي نگرش دختران نسبت به همسرگزيني نيز نشانگر آن است که وضعيت اقتصادي پسران در نظر دختران، تنها از اهميتي بالغ بر 4% برخوردار است. از سوي ديگر، اين نکته نيز که مردان تنها به انگيزه دريافت اموري چون زيبايي جسمي، فرزندآوري و لذت جنسي اقدام به ازدواج کنند، قابل ترديد است. زيرا اولاً، دريافت اين امور منوط به ازدواج نيست و مردان ميتوانند آنها را از ارتباطات خارج از چارچوب خانواده نيز تحصيل کنند. ثانياً، مردان با ازدواج به نتايج ديگري همچون آرامش، تکامل و... که از قبيل امور ظاهري نيستند، نيز خواهند رسيد.
اين رويکرد با چشمپوشي از کارکردهاي معنوي ازدواج، تنها کارکرد آن را تبادل امکانات مادي دانسته است . درحاليکه يافتههاي پژوهش مذکور حاکي از اين است که کارکردهاي فوق بخش ناچيزي از کارکردهاي تشکيل خانواده از ديدگاه اسلام را در برميگيرد.
در منابع اسلامي، کارکردهاي مهم ديگري همچون آرامشبخشي، پرورش فرزند، و تقويت ارتباطات اجتماعي نيز براي تشکيل خانواده مطرح شده است که تمرکز بر مبادلات صرفاً مادي را منتفي ميسازد.
1.استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)
2. دانشیار روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
3. استاديار دانشگاه فردوسي مشهد
ارسال کردن دیدگاه جدید