رويارويي خاندان كريم‌خانيه شيخيه با بابيه

تبيين: مقاله « آية«رويارويي خاندان كريم‌خانيه شيخيه با بابيه» كه توسط آقايان وحيد پاشايي 1 ومهدي فرمانيان2  نوشته شده و درشماره 16 نشريه علمی تخصصی  «معرفت ادیان» انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله مي‌توانند به اين نشريه مراجعه نمايند.      

    

ردّيه‌نويسان خاندان كريم‌خاني بر ضد بابيه

حاجمحمدكريم‌خانكرماني (1225-1288ق)

محمدخان كرماني (1263- 1324ق)

زين‌العابدين‌خان كرماني (1276- 1360ق)

در ادامه پس از ترسيم ردّيات كريم‌خانيان در قالب يك جدول، به توصيف ساختار آنها پرداخته، رويارويي بابيان با آنها را نيز بيان مي‌كنيم.

گزارش رديات شيخيه كرمان در قالب جدول كرونولوجيكالي

 

 

مناسب است پيش از پرداختن به تقابلات و واكنش‌هاي بابيان برضد شيخيه، به‌ويژه خاندان كريم‌خاني، محورهاي اساسي ردّيات يادشده بررسي، سپس با تأملي مقبول، رويارويي بابيان را بررسي كنيم.

محورهاي اساسي ردّيات كريم‌خانيه برضد بابيه

ادعاي بابيت و نيابت

يكي از اساسي‌ترين و درعين‌حال جنجالي‌‌ترين ادعاهاي باب، دعوي وساطت و بابيت امام زمان بود كه سرآغاز ديگر دعاوي وي در طول حياتش شد. اين ادعا از سوي شيخية كريم‌خاني پذيرفتني نبود و ادعاي شيطاني تلقي مي‌شد. گفتني است شيخيه و بابيه در ضرورت نيابت و واسطه‌گري ميان مردم و امام زمان اختلاف‌نظري ندارند و نظرية «ركن رابع» مؤيد اعتقاد شيخيان، به‌ويژه كريم‌خانيان به اين مسئله است

ادعاي امامت (مهدويت)

ادعاي ديگر علي‌محمد باب كه در پي ادعاي بابيت مطرح شد، ادعاي امامت و به‌صورت خاص مهدويت بود. او كه مدتي با ادعاي بابيت زمينه را براي پذيرش خود فراهم كرده بود، تصميم گرفت در ميان هوادارانش ادعاي امامت و مهدويت كند. اين ادعا از سوي همة شيخيان اعم از تبريز و كرمان بسيار ناخوشايند و سبب هجمه‌هاي فراوان برضد باب و بابيان شد. كريم‌خانيان باب را به سبب اين ادعا، كافر و دليل كفرش را انكار يكي از ضروريات مسلم دين پنداشتند.

ادعاي نبوت

امااين ادعا كه نافي خاتميت پيامبراسلامˆب ود با اعتراض شيخيه كرمان روبه‌رو شد. آنان درتقابل با اين ادعا مسئلة ختم نبوت را استدلال كردند وآنرامورداجماعِ نه‌تنها مسلمانان، بلكه همة پيروان اديان الهي برشمردند.

البته شيخية كرمان علاوه براين استدلال، ازاستدلالي منحصربه‌فرد نيزبهره برده‌اندكه فقط خودشان از آن استفاده كردند. آنان دراين‌باره نظرية «كشف مقام باطني وظاهري پيامبرˆ» را مطرح ساختند ومعتقد بودند مقام ظاهري پيامبرˆبه دست عالماني كشف مي‌شودكه دراين مقام مسما به محمدˆهستند؛ ولي متصدي معرفي وكشف مقام باطني پيامبرˆشيخ‌احمداحسائي است كه روايت‌ كنندگان اين مقام مسما به احمد مي‌باشند.

اين نظريه هم درتبيين خود مخالفتش با ادعاي باب رابه همراه دارد. درآثارخاندان كريم‌خاني مي‌توانيم برخورد باادعاي نبوت باب را بابيان وشرح اوصاف ظاهري وباطني پيامبرˆ آنان منكر پيامبران الهي را (كه باب نيز چنين كرده بود) منكرنبي اكرمˆ ودرنتيجه منكرضروري دين پنداشته، وي راكافر به‌شمار مي‌آورند.

ادعاي الوهيت ومعبوديت

به نظر مي‌رسد پربسامدترين وآخرين ادعاي جنجالي باب ادعاي «معبوديت والوهيت وربوبيت»باشد. اوپس ازادعاي پيش‌ گفته وبه‌ منظورجلب نظر بيشتر پيروان وياران خود اين ادعا رامطرح مي‌كند

به نظر مي‌رسد به دليل بداهت مسئله، شيخيه چندان به مقابلة استدلالي با اين ادعا نپرداختند و آنرا دعوي‌اي خودشكن تلقي كردند كه خداوندآن را رسوا مي‌كند. شيخيه اين ادعا را ادعايي قديم مي‌دانست كه بارها ازسوي افرادي مختلف مطرح ومنجربه فضاحت شده است. آنان درآثارخوداين ادعا راشبيه ادعاي فرعون و نيز برگرفته از وحدت وجود صوفيان خطاب كرده‌اند.

هم‌ تراز انگاشت نبيان باقرآن

يكي ازادعاهاي جنجالي باب، آوردن كتاب آسماني جديدي به نام بيان ونسخ قرآن كريم بود. اودراين‌باره مي‌گويد: «درهرزمان، خداوند متعال كتاب وحجتي براي خلق مقدرفرموده ومي‌فرمايد: درسنة هزار و دويست‌وهفتادازبعثت رسول‌الله ˆكتاب را بيان وحجت را ذات حروف سبع (علي‌محمد داراي هفت حرف است) قرارداد» .

خاندان كريم‌خاني همچون ديگرخاندان‌هاي شيخيه وديگرشيعيان، اين اقدام باب راتوهين مستقيم به قرآن كريم وسبك‌ شماري آن دانستند كه سبب خروج علي‌محمدباب ازدايرةايمان شده است. آنهادراين‌باره اميرمؤمنان علي†رامثالمي‌زنندكه به‌‌ رغم برخورداري ازعلم كثيروداشتن جايگاهي رفيع دست به چنين كاري نزد وتنها به قرائت قرآن شريف، همانند ديگرمردم مأموربود. آنان اصولاً اين ادعاي باب رامخالفت صريح باكلام الهي، كه انكارخداوند رابه دنبال دارد، قلمدادكردند وامرخدادرقرآن مبني برعمل‌كردن براساس آموزه‌هاي قرآني رادليلي بر ردّگفته‌هاي باب پنداشتند. امابه‌طوركلي، شيخيان كريم‌خاني دوطيف ايرادات بركتاب بيان مطرح كرده‌اند، نخست محتوايي و ديگر شكلي وساختاري.

دربيان ايرادات محتوايي مي‌توان گفت كه آنان برعلي‌ محمدباب خرده گرفتند كه وي كوشيده است بيان خود را بر منوال واسلوب ظاهري قرآن و به‌صورت آيات و سوره‌ها درآورد، درحالي‌ كه افرادي قبل ازاوعباراتي رابه سبك قرآن گفته‌اند كه ازعبارات بيان پرمغزتروازنظرقواعدِعربي نيزبدون اشكال بوده است؛ درصورتي‌ كه باب ادعا مي‌كرد فصيح‌ترين وبهترين كتاب راآورده وكسي ياراي هماوردي با آن رانخواهد داشت

دراين‌باره ديگر ردّية آنها برمحتواي بيان، متغيراحكام ودستورهاي آن وبي‌اعتنايي پيروان باب به آموزه‌هاي بيان است؛ زيرا اين آموزه‌ها نشان‌دهندة جهل وي بود ورهبران بابيه وبهائيت براي بقاي خود مجبور بودنددست به تغييرات گسترده بزنند. ازديگرسو، وجوداغلاط فراوان در كتاب بيان وتوجيه اينكه اين نوعي ديگرازمكتوبات عربي است، چون حروف به باب سجده كرده‌اند ودرعوض اوآنان را آزاد گذاشته است، مستلزم تكليف «بمالايطاق»است كه اين تكليف صرف‌نظرازمحذورات عقلي‌اش، مورد نفي خداوند ورسول ˆقرارگرفته است؛ زيرا اينكه درقرآن كريم خداوند فرموده است: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها»(طلاق: 7)؛ خداوندنفسي را مكلف نمي‌كند، مگرآنچه راكه به او رسانده (وشناسانيده) باشد. بديهي است كه شناساندن ورساندن جز از راه قواعد مرسو مو مقبول همگان ميسورنيست

امادرايرادات شكلي آنچه بيش ازهمه كانون توجه قرارگرفته است، ازهم‌گسيختگي وآشفتگي مطالب بيان است كه باغلط‌هاي واضح ادبياتي عرضه شده‌اند.

‰ است.

رويارويي بابيه با شيخيه كرمان

به‌هرحال، در يك نگرش كلي مي‌توان تقابلات بابيه با شيخيه كرمان را به شرح زير بيان كرد:

تخريب محمد‌كريم‌خان كرماني

با توجه به مطالب پيشين، محمدكريم‌خان كرماني بيشترين رويارويي را با علي‌محمد باب و فرقة بابيه داشت و بيشترين ردّيه را بر عقايد باب و بابيه نوشت؛ ازاين‌رو، بيشترين هجمه‌ها و شايد بتوان گفت همة هجمه‌ها و ناسزاهاي بابيه متوجة محمدكريم‌خان است. با بيان با در نظرداشتن فضاي رقابتي سرسختي كه ميان آنها و كريم‌خانيان برقرار بود، اشكالات و اعتراضات محمدكريم‌خان را مغرضانه و حتي سفارشي از سوي شاه، معرفي مي‌كردند. تاجايي‌كه عبدالحسين آيتي در مطالع الانوار، محمدكريم‌خان كرماني را از دشمنان خونخوار باب مي‌شمرد . بابيان سرشناس كه بعدها در قامت سران بهائيت ظهور كردند، رهبر شيخية كرمان را متهم به تناقض‌گويي در گفتار خود دربارة مسئله «ركن رابع» كرده، مدعي شدند وي گاهي خود را «ركن رابع» و «مفترض‌الطاعة» خوانده و گاهي هم از «ركن رابع» خواندش بيزاري جسته و بر كساني كه وي را «ركن رابع» بدانند لعنت فرستاده است

بي‌سواد، جاهل، ناتوان از درك معاني بديهيه و تنزل‌دادن محمدكريم‌خان كرماني در اندازة فردي عامي از ديگر اشكالاتي است كه بابيان بر رهبر كريم‌خانيان وارد ساخته‌اند. نامة يكي از پيروان بابيه به محمدكريم‌خان كرماني، كه بهاءالله آن را در مجموعة الواح خويش ذكر كرده است و سراسر آن توهين، تحقير و استخفاف محمدكريم‌خان كرماني است، نمونه‌اي روشن از اين دست ايرادات و هجمه‌هاست

بابيان رهبر شيخيه كرمان را مغضوب سيدكاظم رشتي معرفي كرده‌اند كه سيدكاظم رشتي او را همان دجّال آخرالزمان برشمرده است. آنان وي را شاگرد ناخلف سيدكاظم رشتي مي‌دانستند كه مي‌كوشيد دربرابر استاد خود استقلال فكري داشته باشد.

ناگفته نماند كه بهائيان هم به پيروي از بابيان محمدكريم‌خان كرماني را آماج حملات و تخريب‌هاي متعددي همچون هواپرستي و رويگرداني از فضل الهي قرار دادند

بايد دقت داشت چنين عملكردي از سوي بابيه، گذشته از اينكه نشان‌دهندة ضعف عقيدتي و فكري آنهاست، بيشتر براي غبارآلود كردن فضا به‌منظور متزلزل ساختن تصور كساني كه با نقدها و ردّيات محمدكريم‌خان آشنا شده‌اند و نيز پيشگيري از گرايش ناآشنايان به اين ردّيه‌ها صورت گرفته است.

توجيه ادعاهاي علي‌محمد باب و دفاع از آنها

بيشتر رويارويي بابيه با شيخيان كرمان را بايد در تخريب سران شيخيه، به‌ويژه محمدكريم‌خانكرماني و توهين و نفرين خلاصه كرد، اما در برخي آثار بابيان كمابيش و به‌شكل پراكنده مي‌توان تقابلات ديگري مانند توجيه و موجه جلوه‌دادن ادعاهاي باب و دفاع از آنها يافت. البته به هيچ گونه‌اي نمي‌توان اين دست رويارويي‌ها را همچون مواجهة شيخية كرمان دسته‌بندي كرد و محورهاي متعدد آن را برشمرد.

يكي از اين توجيهات مسئلة علايم ظهور است كه هم شيخيان كرمان و هم اماميه بر اثر تحقق نيافتن علايم ظهور امام زمان كه در روايات بدان پرداخته‌اند، ادعاي علي‌محمد باب را منكر شده، وي را دروغ‌گو و جاه‌طلب خواندند. بابيان و نيز بهائيان ضمن پذيرش علايم ظهور مطرح در روايات، معتقدند اين علايم واقع شده است، به‌گونه‌اي كه آنها را منطبق بر شخص باب و همسو با ادعاهاي وي پنداشتند. البته در اين راه مجبور شدند دست به تأويلات گسترده‌اي بزنند؛ براي نمونه، بحث حكومت جهاني قائم را حكومتي معنوي و ناظر به فتح قلوب دانستند و مدعي شدند كه باب به چنين امتيازي نايل شده است

بابيان در دفاع از باب و عقايد وي تنها به تكرار مدعيات وي و نقل اموري غيرقابل اثبات روي آوردند؛ مثلاً، اغلاط فراوان در كتاب‌هاي باب را كه بسيار مورد انتقاد كريم‌خانيان واقع شده بود، ناشي از اُمّي‌بودن باب مي‌دانستند و آنها را الهامات غيبي يا وحي آسماني برمي‌شمردند. توجه به الفاظ و عبارات را همچون توجه به پوسته و كنارگذاشتن مغز، بي‌ارزش خواندند. ازديگرسو، بابيان همة استنادات شيخيه كرمان به گفت‌وشنود باب را با علماي شيخي تبريز باطل مي‌دانستند؛ زيرا قائل‌اند برخوردهاي غيراخلاقي علما با باب و تقاضاي معجزه از وي از روي استهزاء و تمسخر، سبب شد باب به‌رغم توانايي دربرابر آنها سكوت كند

تحليل و جمع‌بندي

باتوجه به مطالب پيشين، مي‌توان يكي از نخستين و قديم‌ترين مواجهات ب ابابيه وادعاهاي گزاف باب را رويارويي شيخية كرمان وخاندان كريم‌خاني در نظرگرفت؛ زيرا اين كه برخي رديات شيخيان كرمان، نظيرتيرشهاب در راندن باب خسران مآب، به قلم محمدكريم‌خان‌كرماني درزمان حيات باب نوشته شده است وازاين حيث، اهميت فراواني درتبارشناسي ردّيات برضد بابيه دارند. به نظرمي‌رسد استنادات اين خاندان كه تكيه به قرآن و سنت ونيز اجماع وعقل دارد، ياراي مقابله با تمام ادعاهاي پوشالي وسطحي علي‌محمدباب را داشته است. البته دريك نمايي كلي، چندان نقص جدي‌اي درآن ديده نمي‌شود. هرچند استفاده ازادلة عقلي بيشتردرآثارشيخيان كرمان، بسط وتحليل بررسي‌هاي روايي وقرآني دليل‌ها وردّيات وچشم‌پوشي ازعقايدانحرافي وبرخي استدلالات خاص نظير «كشف مقام ظاهري وباطني پيامبرˆ» كه جاي تأمل جدي است، مي‌توانست برغناي ردّيات افزوده، اقبال بيشتري نصيب آنها كند. باوجود اين، بانگاهي درون‌مذهبي به اين طايفه اقدام آنها درردّباب وبابيه فراگير، همه‌جانبه وازقوتي درخور اعتنا برخورداراست وپژوهشگران درتحقيقات پژوهشي دراين زمينه مي‌تواننداز آن بهره جويند.

اما در مقابل، رويارويي بابيان قابل مقايسه با كريم‌خانيان نبود و كمتر مي‌توان نكتة درخور توجهي، ازنظر علمي و اقناعي در آن يافت؛ زيرا شيخيان از ميراث شيعة امامي بهره مي‌بردند و نقدهاي خود را مستحكم مي‌ساختند؛ درحالي‌كه بابيان ادعاي آوردن شريعتي جديد داشتند و نمي‌توانستند كلامشان را بر منابعي اين‌چنيني استوار سازند.

نكتة ديگري كه مي‌توان دربارة استنادپژوهي به ردّيات كريم‌خانيان ذكر كرد، تفوق رهبر آنها، يعني محمدكريم‌خان كرماني است. البته اين تفوق حول دو محور قابل بيان است، يكي اينكه نقدهاي وي تنها مورد اقبال و استناد شيخيان قرار گرفته است و پسر و نوادگان وي بسياري از نقدها و ردّيات خود را بر پاية آثار محمدكريم‌خانكرماني تحرير كرده‌اند، درحالي در تبارشناسي ردّيات بابيه كه در دسترس ما قرار دارد، طايفه‌هاي ديگري همچون شيعة اماميه چندان توجهي به ردّيات محمدكريم‌خانكرماني و ديگر شيخيان نداشتند و ندارند و دوم اينكه هجمه‌هاي بي‌مهاباي بابيه به وي نشان‌دهندة اثرگذاري ردّيات وي در ميان جامعه، هدف بابيه است. البته اقدامات عملي محمدكريم‌خانكرماني در برخورد با بابيه، به‌ويژه در كرمان را نمي‌توان ناديده گرفت. بنابراين آنچه سنت علمي قابل بررسي است، برتري چشم‌گير كريم خانيان بر بابيه و ناتواني آنها در طرف مقابل است. اما حوزة نفوذ در ميان مردم و احتساب كمّي و كيفي پيروان، ماجرايي ديگر است كه سنجش آن تنها به توان علمي و مقابله‌هاي استدلالي متكي نيست. عوامل و فاكتورهاي فراواني مي‌تواند در گرايش به يك جريان مؤثر باشد.

با بررسي ردّيات و گزارش‌هاي مطرح‌شده، به اين نتيجه مي‌رسيم كه همة ردّيات كريم‌خانيان از روشي سنتي كه استناد به ظاهر آيات و روايات، به‌صورت حداكثري، و بديهيات عقلي، به‌صورت حداقلي، است بهره گرفته، اكثر آنها با سطح مساوي ازنظر روشي و با درجه‌اي از اقبال روبه‌رو شده‌اند. ازنظر كمّي در سير تاريخي رديه‌نويسي كريم‌خانيان، پيشرفتي صعودي را مشاهد مي‌كنيم، اما ازلحاظ كيفيت نمي‌توانيم به چنين روندي اذعان نماييم. در اين ميان، آثار محمدكريم‌خانكرماني مبنايي براي خود كريم‌خانيان شد و اثرگذاري وي در برانگيختن بابيه، تنها معطوف به آثار و ردّيه‌هاي وي نبود. سرانجام ذكر اين نكته شايسته است كه سران كريم‌خاني بيشتر به انگيزة طرد باب و مطرح‌كردن خود درمقام جانشين برحق سيدكاظم رشتي و زعيمان اصلي جريان شيخيه، دست به ردّ بابيه زدند و سنت ردّيه‌نويسي خود را ادامه دادند.


 

1. دانشجوي دكتراي شيعه‌شناسي دانشگاه اديان و مذاهب

2. استاديار دانشگاه اديان و مذاهب   

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی