نقش نخبگان ديني در تربيت ديني
تبيين: مقاله « نقش نخبگان ديني در تربيت ديني» كه توسط آقایان حجت الاسلام عليرضا اعرافي(1) و علي حسينپناه(2) نوشته شده و درشماره 11 نشريه «اسلام و پژوهش های تربیتی» انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله ميتوانند به اين نشريه مراجعه نمايند.
تحقيق حاضر، در پي اين است كه به نقش نخبة ديني در تربيت ديني كه از مطالعات جامعهشناختي و روانشناختي و تربيتي در اين زمينه استنتاج ميشود و نيز وظايف ويژهاي كه اسلام براي عالم ديني در نظر دارد، دست يابد. بدين منظور، درصدد برآمده است تا محدودة نقشآفريني و وظيفهمندي نخبة ديني را در تربيت ديني، از منظر ادلّة فقهي و نيز علوم انساني معاصر روشن سازد.
بررسي ادلّة قرآني و روايي
از ميان آيات و روايات رسيده، دلايلي براي استنباط نقش و وظيفة نخبة ديني در تربيت ديني قابل بررسي است. البته بايد به اين نكته توجه كرد كه در اين ادلّه، بايد با مدخل «عالم ديني» به جستوجوي ادلّه براي اقامة دليل براي نقش نخبة ديني پرداخت؛ چراكه «عالم ديني» برجستهترين مصداق براي نخبة ديني است.
الف. ادلّة عامّة نقش نخبة ديني در تربيت ديني
. براي بررسي «نقش نخبة ديني در تربيت ديني» ميتوان به قواعد عام فقهي به شرح ذيل استناد كرد:
۱. نشر علم: با استناد به ادلّة متعدد فقهي، به اثبات رسيده كه در مواردي نشر علم واجب و لازم است؛ از جمله:
الف. نشر علم دين و امور ديني؛ مانند اعتقادات و احكام و اخلاق.
ب. علوم مادي كه به نحوي در زندگي انسان نقش دارد.
ج. علوم اخروي كه با عناوين ثانوي، نشر آن لازم ميشود؛ مانند حفظ نفس، حفظ نظام.
د. جايي كه اگر مكلّف علمي را كتمان كند عزّت و استقلال جامعة اسلامي مخدوش ميشود
ه . در مقام مشورت.
2. احسان: عامترين قاعدة مربوط به روابط ميانفردي در جامعه است و در نتيجه، بيشترين مصداق را دارد.
اين قاعده، كه از آيات متعدد قرآني و روايات معصومان(ع) استفاده ميشود بر همة مكلّفان و از جمله عالمان ديني نيز صادق است. اگر قرار است نخبة ديني درصدد احسان به ديگران برآيد، بهترين احساني كه ميتواند ارائه دهد چيزي جز احسان علمي و بذل علم به ديگران نيست.
۳. اعانة بر نيكي: قاعدة «اعانة بر نيكي» كه مستند به ادلّة قرآني و روايي است، به مفهوم زمينهسازي افراد براي اعمال نيك و تقواپيشگي ديگران است. طبق مفاد اين قاعده، مكلّفان فراتر از اقدام به انجام تكاليف خويش، نسبت به انجام تكاليف ديگران نيز بيتفاوت نيستند، بلكه با انواع ابزارها و روشهاي ممكن، براي اطاعت و فرمانبرداري از خداي متعال به ديگران كمك ميكنند.
4. نفي سبيل: يكي از ادلّهاي كه بر حرمت معاملة با كفار دلالت ميكند، قاعدة «حرمت سلطهپذيري از كفار و پذيرش برتري آنان» است. مهمترين ادلّة اين قاعده آية «نفي سبيل» است كه ميفرمايد: «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً؛ (خداوند هرگز بر [زيانِ] مؤمنان، براى كافران راه [تسلّطى] قرار نداده است» (نساء: 141).
۵. حفظ عزّت سلامي: اين قاعده از مجموعهاي از آيات قرآني، كه عزّت را منحصر به خدا و رسول و مؤمنان ميداند استفاده ميشود. بر اساس اين قاعده، جامعة اسلامي بايد عزّت داشته باشد و هر چيزي كه براي عزّت جامعة اسلامي لازم است واجب يا مستحب است.
جمعبندي ادلّة عامّه:
اين ادلّه ضرورت ايفاي نقش تربيتي نخبة ديني را اثبات كرده، ضروري ميسازد كه تا زمان تحقق عنوان مورد تأكيد در هر دليل عام (همچون عنوان احسان، اعانه بر نيكي، نفي سبيل و حفظ عزّت اسلامي) بر نخبة ديني لازم است در تربيت ديني متربيان تلاش نمايد. در عين حال، ادلّة عام بيان كنندة مدلولي كلي و مبهم هستند و دلالتي بر عناوين وظايف جزئي نخبة ديني در تربيت ديني ندارند و استفادة اين جزئيات از طريق ادلّة خاص ممكن است.
با اثبات ضرورت اقدام نخبة ديني در تربيت ديني، لازم ميآيد كه نخبة ديني تا زمان احراز و تحقق آن عنوان عام تلاش كند و اگر از طريق ادلّة خاص مصاديق اين ريزوظايف مشخص شد ادلّة عام به مثابة ادلّه مزبور و حاكم، حكم مربوط به هر دليل خاص را تأكيد و تأييد مينمايند.
ب. ادلّة خاصة نقش نخبة ديني در تربيت ديني
۱. قاعدة «ارشاد جاهل»: در جمعبندي مفاد اين قاعده، ميتوان گفت: در صورتي كه از يك سو، تكليفي الزامي متوجه مكلّفي شود كه نسبت به كيفيت و تفصيل آن ناآگاه باشد و از سوي ديگر، آن تكليف الزامي محل ابتلايش بوده و امكان احتياط دربارة آن وجود نداشته باشد او بايد تفصيل آن را ياد بگيرد و بر عالم نيز واجب است كه آن حكم را به او ياد دهد تا او مرتكب فعل حرام يا ترك واجب نشود؛مانند تاجري كه ميداند در ميان معاملات، برخي ربوي و حرام است، ولي نميداند «معاملة ربوي» چيست. از سوي ديگر، به خاطر كسبش، كه تجارت است، در محل ابتلا به ربا قرار دارد. در اين صورت، او بايد ربا و احكام آن را ياد بگيرد تا از آن اجتناب كند. در اين حال، بر عالم واجب است كه اين احكام را به جاهل ياد دهد و اگر ارشاد و آموزش او را ترك كند، در ارتكاب او به حرام دخيل است.
۲. آيات ناظر به نقش علما
۳. آيات ناظر به نبوّت عموم انبيا(ع)
۴. آيات ناظر به رسالت پيامبر اكرم(ع)
۵. نامة امام سجّاد(ع) به زهري: در ميان مجموع ادلّة روايي، نامة امام سجّاد(ع) به زهري، برجستگي خاصي در اين موضوع دارد و دلالت واضحتري نيز بر اين موضوع است
امام سجّاد(ع) ابتدا به سنگيني امانت «علم ديني»، كه به زهري به عنوان يك «عالم ديني» افاضه شده است، اشاره نمودند و در ادامه و در توضيح كمترين خيانتي كه زهري مرتكب شده، از واقعيت «كتمان علمي» وي، كه زمينة جنايت طاغوت را فراهم آورده است، پرده برداشتند و وي را عتاب كردند و از قرار گرفتن در سلك اعوان الظلمه به سختي برحذر داشتند.
در ادامه، امام(ع) به اين حقيقت اشاره كردند كه به هر حال، زهري از توجه و اقبال عامّة مردم به سوي خود بهرهمند است كه بايد از آن خوب استفاده كند، وگرنه عقوبت و تكليفي مضاعف از ديگر همسلكان خود دارد. سپس امام(ع) در بيان نحوة تأثيرگذاري وي بر عامّة مردم و در طرف مقابل، تأثيرپذيري مردم از وي چنين فرمودند:
«آيا شاهد ناداني و غروري كه تو گرفتارش شدهاي و بلا و فتنهاي كه مردم را به آن مبتلا كردهاي، نيستي؟! گرفتاري و اشتغال ايشان به امور خودشان، مانع آن شد كه به مقامي كه تو بدان دست يافتي برسند و همانند آنچه را به دست آوردهاي، به دست آوردند، ولي به واسطة تو، در درياي عميقي گرفتار شدند كه عمقش قابل درك نيست و به بلايي مبتلا شدند كه عظمت آن وصف نميشود. خدا فريادرس من و توست و او تنها ياريگر است».
جمعبندي ادلّة خاصه:
از ادلّهاي كه براي يافتن پاسخ به سؤالات اين تحقيق اقامه شد ـ به ترتيب ـ ميتوان وظايف و نقشهاي ذيل را به دست آورد كه البته ترتيبي منطقي بر تقسيمبندي و نظمدهي آنها حاكم نيست
دستة ادلّه دليل خاص نقش و وظيفه عالم ديني
آيات ناظر به رسالت پيامبر اكرم(ع) در تربيت ديني با تعميم عقلي آنها به علما
تحليل انسانشناختي يافتهها
شايد نتوان بر اساس تحليلهاي جامعهشناختي، نخبة ديني را بهطور مطلق داراي كارويژة «تربيت ديني» دانست؛ اما اين كارويژه براي عالم ديني به دليل عنايت ويژة ادلّه فقهي، قابل اثبات است.
البته در جامعة اسلامي، كه مناصب اجتماعي آن با معيار ديني تعريف شده و نيز ميزان اختيارات و محدودة وظيفهمندي هر عنصر اجتماعياش با موازين شرع معين ميشود، اين جايگاه اجتماعي براي نخبة ديني و بهويژه براي عالم ديني پذيرفته شده و كارويژة وي در جامعة اسلامي، «تربيت ديني» تلقّي ميشود. در واقع، تأسيس اين منصب اجتماعي ساخته و پرداختة خود ادلّة ديني اسلام است كه در طول تاريخ، با ارجاع دادن مردم به عالمان ديني، براي حل و فصل مسائل دينيشان، عملاً نهاد عالمان ديني را با كارويژة «تربيت ديني» در جامعه شكل داده است .
با اين حال، اگر در نظر گرفته شود كه ـ همانگونه در مباحث علوم تربيتي بررسي شده ـ تربيت ديني، عملي است پيچيده و مرحلهمند، اثبات اين نقش اجتماعي براي نخبه و عالم ديني، به معناي اثبات تمامي لوازم آن براي ايشان است، از اينجاست كه نخبه و عالم ديني بايد متصدي تمامي مراحل عمليات تربيت ديني در جامعه باشد و مسئوليت آن را از بدو طراحي و سياستگذاري گرفته تا پايانيترين مرحلة مباشرت و اقدام به تربيت و نيز نظارت و كنترل داشتن بر اقدامات عملي در تربيت ديني بپذيرد. البته اين به معناي عدم مسئوليت ديگر متوليان تربيتي در جامعه و نيز ديگر نهادهاي ذيربط نيست، بلكه به معناي مسئوليت اولي داشتن وي در مقايسه با ديگر متوليان تربيت ديني در جامعه است.
از سوي ديگر، روشن است كه دينداري ـ چنانچه در محل خود به اثبات رسيده است ـ داراي ابعاد متعدد بوده و به تبع آن، توفيق در اقدام تربيتي در اين ساحت، منوط به انجام اقدامات و ارائة رسيدگيهاي لازم در تمامي ابعاد آن است. در عين حال، تبيين شد كه بر اساس ادلّة فقهي، نخبة ديني در هر سه حيطة دينداري داراي وظيفه است، ولي در حيطة تعليم، بيشتر بر آن تأكيد است؛ چراكه بُعدي زيربنايي بوده و پاية شكلگيري شخصيت انسان است. هرچند نخبة ديني نبايد از انگيزش و رفتارسازي نيز غافل باشد، بهويژه در جايي كه ارتباط تربيتي نخبة ديني با متربيان خود تنگاتنگ شده و تربيت بهگونهاي خصوصيتر دنبال شده و در قالب نخبهپروري درآمده است، در اين حال، نخبة ديني نقش بيشتري در انگيزش عاطفي و بهويژه عنايت به رفتارسازي در تربيت ديني متربيان ايفا ميكند.
بررسي احكام فقهي دربارة نقش عالم ديني در تربيت ديني نشاندهندة تأكيد اسلام بر همين يافتة اخير جامعهشناسي معرفت است كه سير تأثيرگذاري معرفتي را از طرف نخبگان به سوي جامعه ميداند.
از سوي ديگر، نكات پيشگفته روشنكنندة كاركرد اسوه بودن نخبة ديني در تربيت ديني است؛ واقعيتي كه ريشة تأكيد فزايندة متون ديني به نقشآفريني و نيز وظيفهمندي نخبة ديني در قبال ديگران است.
اين الگوپذيري و كمالجويي از نخبة ديني وقتي با انگيزهاي اجتماعي همراه شود و با اقبال عمومي به فرد يا افرادي كه داراي كمالاتي مطلوب هستند مواجه شود، الگوپذيري از سازوكار تربيتي فراتر رفته، به سازوكار تربيتي ديگري با عنوان «قهرمانجويي» تبديل ميشود.
نخبة ديني خود بايد در اوج تربيتيافتگي باشد و بالاترين مراتب تدين و تقوا را واجد باشد. در اين صورت است كه همواره جلودار متربيان در تربيت ديني بوده، همواره دستگير رهروان تربيت ديني خواهد بو
تأثيرگذاري منحصر به فرد نخبة ديني در جامعه در زمينة تربيت ديني، حتي متولّيان ديگر نهادهاي تربيتي را نيز شامل ميشود؛ و اين به سبب جايگاه ويژهاي است كه نخبة ديني در جامعه دارد.
نتيجهگيري
حیطة تأثیرگذاری عالم و نخبة دینی بر متربیانِ تربیت دینی، به خلاف برداشت اولیه محدود به حیطه شناختی نبوده و شامل دو حیطه انگیزشی و رفتاری نیز هست، و شاید بتوان از تأکیدات ویژهای که تعالیم دینی بر کارکرد «اسوه بودن عالم دینی در تربیت دینی» دارند، چنین استفاده نمود که حیطه رفتاری متربیان در زمینه تربیت دینی، باید بیشتر از دیگر حیطهها مورد اهتمام عالم دینی باشد.
این برداشت از تعالیم دینی درست نیست که محدوده نقشآفرینی عالم دینی از دیدگاه تعالیم دین، محدود به متربیان عام بوده و متربیان خاص، مخاطب عالمان دینی نیستند، حتی متولیان دیگر نهادهای تربیتی نیز بهمنظور عملی ساختن جریان تربیت دینی در محدوده تحت مسئولیت خود، به نوعی مخاطب عالمان دینی بوده و واسطه ایشان در عملی ساختن برنامههای تربیت دینی در نهاد ذیربط خود هستند.
(1). دانشيار جامعه المصطفي العالمية arafi@chmail.ir
(2) . دانشجو دكترا فقه تربيتي جامعه المصطفي العالمية ali.h.p@chmail.ir
ارسال کردن دیدگاه جدید