ويژگى ها و معيارهاى عفاف و حياى شخصيت زن در جامعه اسلامى
تبيين: مقاله « نقش نخبگان ديني در تربيت ديني» كه توسط رفيع الدين اسماعيلى1 و حفيظه مهديان2 نوشته شده و درشماره 199 نشريه «معرفت» انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله ميتوانند به اين نشريه مراجعه نمايند.
ويژگى ها و معيارهاى حضور زن در عرصه هاى عمومى
بعد از تعريف سه مفهوم اصلى حيا، عفاف و حجاب وارتباط آنها با يكديگر به بررسى ويژگىها و معيارهاىحضور اجتماعى زن پرداخته مىشود. تمامى اين ملاكهانشئت گرفته از سه مفهوم فوق است.
ويژگى اول: لباس و پوشش
لباس و پوشش نعمتى بزرگ است كه خداوند متعال درقرآن كريم از آن ياد، و آن را وسيله اى براى پوشاندن معرفى مىكند: «اى فرزندان آدم! در حقيقت، ما براى شمالباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مىدارد و [براى شما]زينتى است و[لى]بهترين جامه لباس تقواست. اين از نشانه هاى [قدرت] خداست، باشدكه متذكر شوند» (اعراف: 26).
در اين بخش، مؤلفه هايى كه زن بايد در پوشش خوددر مقابل نامحرم، رعايت كند بيان مىشود.
1. پوشش مطمئن:
بانوان بايد از پوششى استفاده كنند كه درشرايط مختلف بتواند بدن آنها را پوشيده نگاه دارد.ابى عبداللّه عليه السلام مىفرمايند: براى زن مسلمان سزاوار نيستكه روسرى يا پيراهنى استفاده كند كه چيزى را نمىپوشاند. همچنين لباس زن بايدبه گونه اى باشد كه با وزش باد و يا از بين رفتن تعادل انسان، بدن را نمايان نسازند. در روايتى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله آمده است: زن در پيش برادر و فرزند خود اگر يك پيراهن بپوشد كه تا زانوان ياساق پاى او مستور باشد كافى است ولى در نزد نامحرمان،زن بايد چهار لباس داشته باشد: پيراهن، روسرى يا مقنعه،چادر و شلوار.
2. نبوشيدن لباس شهرت:
برخى از شرايط پوشش بين زن و مرد مشترك است و از اين جهت بر هر دو واجب است كه اين شرايط را رعايت كنند. ازجمله اين ويژگى ها اين است كه زن و مرد لباس شهرت نپوشند؛ چنانكه پيامبراكرم صلى الله عليه وآله از پوشيدن دو نوع لباس نهى فرمودند: «لباسىكه به زيبايى شهره (انگشت نما) باشد و لباسى كه به زشتىشهره باشد. به گونه اىكه پوشيدن لباس شهرت موجب مىشودخداوند در روز قيامت از چنين فردى روى بگرداند.
3. لباس ضخيم و غيرنازك:
لباس درچارچوب عفاف اسلامى، بايد به گونه اى باشد كه بدن اززير آن نمايان نباشد. بايد توجه داشت كه از منظر اسلام، لباسىكه بدن را نپوشاند و يا لباسهاى زيرين را به نمايش بگذارد و نظر نامحرم را جلب كند مورد مذمت است و درروايات از پوشيدن آنها نزد نامحرم نهى شده است. اسماءدختر ابوبكر ـ كه خواهر عايشه بود ـ به خانه پيامبراكرم صلى الله عليه وآله آمد درحالىكه جامه هاى نازك و بدن نما پوشيده بود. رسول اكرم صلى الله عليه وآله روى خويش را از او برگرداند وفرمود: «اى اسماء! همين كه زن به حد بلوغ رسيد سزاوارنيست چيزى از بدن او ديده شود مگر اين و اين ـ اشاره فرمود به چهره و قسمت مچ به پايين دست خودش».
4. لباس غيرتنگ:
غرض اصلى از لباس، پوشش بدن است و چون اندام بانوان به طور طبيعى قسمتهاى برجسته اىدارد، پوشش آنان بايد به گونه اى باشد كه قسمتهاىبرجسته بدن را بپوشاند تا باعث تحريك جنسى نگردد.بنابراين، طبيعى است كه استفاده بانوان از لباس تنگ وچسبان در بيرون از منزل نه تنها قسمتهاى برجسته بدن آنان را نمىپوشاند، بلكه آنها را برجسته تر نيز نشان مىدهد.
5. رنگ لباس:
رنگ پوشش در انسان تغييرات روحى وجسمى به وجود آورده و در فرد القا اثر مىكند. رنگها علاوه بر اينكه دال برحالاتى روحى متناسب با وجود خويش هستند، ماهيتى القايى دارند و مستقيما مخاطب را به همان احوال روحى و معنوى مىرسانند .بنابراين،رنگ توانايى تحريك عواطف دارد. يكى از ملاكهاىپوشش بانوان در عرصه هاى عمومى اين است كه رنگ تهييج كننده نداشته باشد.
بسيارىاز بانوان از رنگ مشكى براى پوشش استفاده مىكنند كه رنگى خنثاست، هرچند در اينباره نظرات متفاوت است.خداوند در قرآن كريم، خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه وآله، از لفظ جلابيب براى حجاب استفاده مىفرمايد (احزاب: 59).«ريشه لغوى جلباب، جلب است. بسيارى از كتابهاىمعتبر لغوى تصريح كرده اند كه يكى از معانى جلب،سياهى است.
سكوت رسول اكرم صلى الله عليه وآله در مقابل انتخاب بر تن كردن پوشش مشكى از سوى زنان انصار، دليل بر تقرير وتأييد آن حضرت نسبت به رنگ مشكى حجاب زنان است. رنگ سياه احساس بزرگى، هيبت و وزين بودن را ايجاد مىكند و به همين دليل، لباسهاى رسمى بيشتر سياه است وسياستمداران از اين رنگ استفاده مىكنند.
ويژگى دوم: حفظ حريمها و فاصله ها
حريم ميان زن ومرد با رعايت مؤلفه هايى حفظ مىشود.در اين بخش به چند مورد از آنها اشاره خواهد شد:
1. لمس نكردن نامحرم:
واضحترين مصداق رعايت فاصله بين دو جنس، حفظ فاصله فيزيكى است. زنان بايد جسم خود را از برخورد با نامحرم نگاه دارند. از كارهاى روزمره مثل كرايه دادن به راننده و برخورد دستها به هم، تابى مبالاتى در امور ديگر مثل نشستن زن و مرد نامحرم كناريكديگر به صورتى كه تن به تن برخورد كنند و... همگى امورى است كه اين حريم را مىشكند. بسيارى از اوقات،به علت مشغله زياد و يا بى اعتنايى به موازين دين، اين مهم، مغفول واقع مىشود.
تأكيد اسلام بر حفظ حريم تاجايى است كه در روايت مىفرمايد: «هرگاه زنى از جايى كه نشسته برخيزد، مردى آنجا ننشيند مگر زمانى كه سردشود» .اين نهى، نشانگر لزوم ظرافت و دقت نظر در روابط بين دو جنس است.
رعايت فاصله ها آنقدر مهم است كه اميرالمؤمنين عليه السلام، كوفيان را به دليل بىمبالاتى در اين زمينه، سخت نكوهش نموده و مىفرمايند: «اى مردم عراق! به من خبر رسيده است كه زنان شما در بين راه بامردان برخورد كرده و آنان را كنار مىزنند، آيا شرم نمىكنيد؟!» و فرمود: «خدا لعنت كند كسى را كه غيرت ندارد»
2. ممنوعيت اختلاط:
شهيد مطهرى درباره حضور زنان درجامعه مىنويسد: «نه حبس و نه اختلاط، بلكه حريم.سنت جارى مسلمين از زمان رسول خدا همين بوده است كه زنان از شركت در مجالس و مجامع منع نمىشده اند،ولى همواره اصل "حريم" رعايت شده است. در مساجدو مجامع، حتى در كوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است».
اختلاط زن و مرد موجب ايجاد جذبه وكشش و در نهايت آلوده شدن آنهاست كه هم زن و مرد رااز هدف اصلى خود يعنى فعاليت سالم اجتماعى ونتيجه بخش، محروم مىسازد و هم جامعه از خدمات آنهامحروم مىشود.
3. خلوت نكردن با نامحرم:
خلوت كردن زن و مرد نامحرم از ديگر منهياتى است كه عفاف اسلامى آن را نمىپسندد.تنها ماندن زن و مرد آنقدر به فساد نزديك است كه شيطان خود فتنه انگيزى اين رابطه را به عهده مىگيرد و درخطاب به حضرت موسى مىگويد: اگر مرد و زنى تنهاشوند من خود به سراغشان مىروم و به كس ديگرىواگذار نمىكنم .بنابراين، زن و مرد براى پايدارى عفاف در رابطه شان بايد از ايجاد رابطه در خلوات دورى گزيده و حتى المقدور روابط خود را در حضور ديگر افراد برقرارسازند. حضور ديگران خود به عنوان عاملى كنترل كننده،زن و مرد را از انجام افعال غيرعفيفانه منصرف مىسازد.
4. رفتارهاى متين:
چه بسا بانويى داراى حجاب كامل و يا حتى حجاب برتر يعنى چادر باشد، اما رفتارى غيرعفيفانه و بدون متانت داشته باشد. قرآن كريم، براىتوصيف رفتار عفيفانه، از شيوه راه رفتن دختر حضرت شعيب و نوع سخن گفتنش مثال مىزند و مىفرمايد:«فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا» (قصص: 25). بنا بر آيه،دختر حضرت شعيب همانگونه كه در انتخاب كلام خودبا حضرت موسى، كه مردى نامحرم بود، به اختصار اكتفانمود، در منش و نوع راه رفتن خود نيز جوانب حيا رارعايت نموده است.
5. عدم رفاقت و دوستى با نامحرم:
خداونددر قرآن كريم دوستى با جنس مخالف را نهى كرده ومىفرمايد: «مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ» (نساء: 25)، «وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ»(مائده: 5).كلمه «اخدان» كه در اين آيات به كار رفته است، جمع خدن و به معناى دوست و رفيق است. البته نه هر دوستى، بلكه دوست همراز كه دراكثر موارد همراه با شهوت مراد است .
6. حفظ حريم در كلام:
عفاف اسلامى در رابطه اى كه دو سوى آن زن و مردىنامحرم قرار گرفته اند، آنها را مجاز به استفاده از هر سخنىنمىداند. زن در جامعه بايد تلاش كند كه در صحبت كردن با نامحرم نيز، حريم را رعايت كند. حفظ حريم درسخن گفتن را مىتوان در پنج شاخص بيان كرد كه در ذيل توضيح داده مىشوند:
الف) سخن شايسته (قول معروف):
مراد از «معروف» درآيه «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِّن صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذىً»(بقره: 263) كار و قولى است كه مطابق عقل و فطرت سليم باشد.
منظور از «قول معروف» در آيه «وَقُلْنَ قَوْلاًمَّعْرُوفا» (احزاب: 32)، سخن معمول و مستقيم است؛سخنى كه شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن راپسنديده دارد، و آن سخنى است كه تنها مدلول خود رابرساند (نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنى، تاشنونده علاوه بر درك مدلول آن دچار ريبه هم بشود).
طبيعتا كلماتى كه داراى بار عاطفى بوده و روايتگررقت قلب زن و مهربانى او در مقابل نامحرم است، درچارچوب قول معروف نمىگنجد.
ب) سخنان ضرورى:
در روايات متعددى به اكتفا كردن زن و مرد به موارد ضرورى در بين نامحرمان اشاره شده است. درروايتى آمده است: رسول خدا صلى الله عليه وآله نهى كرد از اينكه زن باغيرمحرم بيش از پنچ كلمه، كه مورد نياز است، سخن بگويد .در روايت ديگر مىفرمايند: چهار چيز قلب را مىميراند: گناه روىگناه (مداومت بر انجام گناهان و توبه نكردن از گناه)گفتوگوى زياد با زنان .
ج) شوخى نكردن با نامحرم:
طبق روايات بيان شده،كلامى كه فرد عفيف در مقابل جنس مخالفش به كارمىبرد، بايد خالى از شوخى و مزاح باشد. مزاح، پرده حريمها را مىدرد و بين افراد، الفت و صميميت ايجادمىكند و مىتواند روابط زن و مرد را به حرام تبديل سازد.
د) عدم استفاده از محتواى شهوت انگيز و كلمات دوپهلوى جنسى:
به كار بردن الفاظ دوپهلو كه مخاطب را در مورد معناى موردنظر به شك انداخته و امكان تحريك او را موجب مىشود درچارچوب روابط عفيفانه نمىگنجد. خداوند نيز نهايت عفت را در بيان مسائل جنسى براى انسانها رعايت مىنمايد. براى مثال، خداوند متعال در قرآن مبين، به جاىاستفاده از لفظ جماع، به «لامستم النساء» روى مىآورد و درلفافه و پيچش كنايى، منظور خود را به مخاطب مىفهماند.امام صادق عليه السلام در توضيح انتخاب «لامستم النساء» به جاىلفظ «جماع» در آيه شش سوره «مائده»، مىفرمايد:«خداوند پوشيده و مستور است و خود پوشش و پردگى رادوست مىدارد و لذا آنچه شما مىناميد تعبير نكرده است». اين نوع تعابير كنايى به وفور در قرآن يافت مىشود. نمونه اعلاى آن در سوره«يوسف» مشاهده مىشود. داستان به صورتى روايت مىشود كه ذهن مخاطب به جاى درگير شدن در التذاذات جنسى، متوجه لُب مطلب و عبرت آموزى از آن مىشود.
ه.) لحن كلام:
با توجه به تفاوت صداى زن و مرد و ظرافتى كه در صداى زن براى به هيجان افكندن مرد وجود دارد، قرآن كريم، به طورخاص، بانوان را به لحن كلام خاصى در تخاطب بانامحرمان رهنمون مىسازد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب: 32). در تفاسير، درباره«خضوع در كلام» اينگونه آمده است: خضوع در كلام به معناى اين است كه در برابر مردان آهنگ سخن گفتن رانازك و لطيف كنند، تا دل او را دچار ريبه، و خيالهاىشيطانى نموده، شهوتش را برانگيزانند، و در نتيجه، آن مردى كه در دل بيمار است به طمع بيفتد (و منظور ازبيمارى دل، نداشتن نيروى ايمان است؛ آن نيرويى كه آدمىرا از ميل به سوى شهوات بازمىدارد). بنابراين، هنگام سخن گفتن، جدى و خشك و به طور معمولى سخن بگوييد نه همچون زنان كم شخصيت كه سعى دارند با تعبيرات تحريك كننده كه گاه توأم با ادا و اطوار مخصوصى است كه افراد شهوتران را به فكر گناه مىافكند سخن بگوييد.
ويژگى سوم: عدم تبرج
«تبرج» يعنى: زينت نمايان كردن؛ چنانكه گويند: تبرجت المرأة؛ يعنى: زن خود را زينت كرد و پيراست.در مجمع البيان ذيل آيه 60 ازسوره «نور» آمده است: تبرج آن است كه زن زيبايى هاىخود را اظهار كند و اصل آن به معناى ظهور است وبه عبارت ديگر، از آن جهت برج گويند كه ظاهر وهويداست. اين آيه بانوان را از هرگونه فعلى كه باعث جلب توجه و خوشامد نامحرم شود و او را جذب ويژگىهاى جنسى زن نموده وسبب تلذذ جنسى او شود منع فرموده است.ازاينرو، «استفاده از پوشش، لزوما به معناى نفى تبرج نيست؛ زيرا تبرج به معناى خودنمايى و جلب نظر ديگران است و اين مسئله با استفاده از برخى پوششها يا نوع ومدل آنها محقق مىشود.بنا بر اين معنا، مىتوان گفت: تبرج، داراى مصاديق متفاوتى است كه به برخى از مهمترين آنها اشاره مىشود:
1. زينت:
اسلام زينتگرايى بانوان را نفى نكرده، و حتىآنها را به مزين ساختن خويش ترغيب نموده است. منتهااين زينت طلبى و آراستگى متبرجانه محدوده خاصى دارد و آن چشم محارم است (نور: 31). در اينباره امام باقر عليه السلام مىفرمايند: «زينت سه نوع است: 1. زينت براىمردم؛ 2. زينت براى محرمان؛ 3. زينت براى شوهر. امازينت مردم همان است كه ذكر كرديم و زينت براىمحرمان جاى گردنبند و بالاى آن و بازوبند و پايينتر از آنو خلخال و پايينتر از آن و اما زينت براى شوهر همه بدنمىباشد.
2. آرايش زن در جامعه:
آرايش و زينت كردن براى زنان،نيازى جذاب و مورد علاقه است؛ و خودنمايى و دلبرى،جزئى لاينفك از آنهاست. اسلام نيز بر اين خواست بانوان چشم نبسته و حتى آنها را به خودآرايى تشويق نموده است. رسول اكرم صلى الله عليه وآله مىفرمايد: زنان شوهرداربراى شوهرانشان زينت كنند و زنان بدون شوهر به اين دليل خضاب كنند كه دستشان شبيه دست مردان نشود. در مقابل، اسلام به آرايش نكردن و جذاب نبودن در برابر نامحرم تأكيد كرده است. بايد گفت: آرايش با بهداشت وآراستگى متفاوت است. آيا مردان كه بدون مواد آرايشىدر محيطهاى اجتماعى حاضر مىشوند، نامرتب وغيرآراسته هستند?
3. عطر زدن:
هرچند اسلام سفارش بسيارى به استعمال بوى خوش دارد، اما به خاطر پيامدهايى كه معطر بودن زنان نزد نامحرم مىتواند داشته باشد، بانوان را از اين كارنزد نامحرم نهى فرموده است.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند:«هر زنى كه خويش را خوشبو سازد و سپس از خانه اش بيرون رود، او لعنت مىشود تا به خانه اش بازگردد، هرزمان كه برگردد. نهى استعمال عطر مربوط به حضور زن نزد نامحرم است، ولىدر مواقع ديگر، مثلاً نزد خانواده و دوستان همجنس،فعلى مورد پسند است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايند: «چون روز عيد فطر براى رسول خدا عطر مىآوردند، نخست ازآن به زنان خود مىداد.لازم به ذكر است كه معطر نبودن مساوى با بد بو و آلوده بودن نيست، بلكه مساوى با خنثا بودن است.
4. پرهيز از عشوه و ناز:
اسلام، حضور زن در اجتماع راتنها در صورتى مىپذيرد كه زن روى عشوه گرانه ولطافتهاى طنازانه خويش را در پردهاى از متانت مخفىنگاه دارد و استعدادهاى ويژه خود را به محيط خانواده وبراى گرمابخشى به آن اختصاص دهد.
ويژگى چهارم: كنترل نگاه
نگاه از دو جنبه مىتواند رابطه دو جنس را از حالت عفيفانه خارج سازد:
يكى، از جنبه چشمچرانى و ديگرىاز جنبه عاطفى.
هرچند نگاه هوس آلود به جنس مخالف،بيشتر دامنگير مردان غيرعفيف است، اما زنان نيز مىتوانندبه اين آلودگى دچار شده و نگاه هاى معنادارى به جنس مخالف داشته باشند؛ نگاه هايى كه جرقه آتشى خطرناك براى طرفين است. خداوند در قرآن مىفرمايد: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ» (نور: 31). عفاف اسلامى زن و مرد نامحرم را از نگاه هاى خيره و ممتد به يكديگر بازمىدارد.
روايات مختلف، اين نگاهها را نفى كرده و فرد مسلمان را به حفظ نگاه سفارش نموده اند. اميرالمؤمنين على عليه السلام مىفرمايند:«بسى نهالِ هوس كه از نيم نگاهى كاشته شده است. عاقبت نگاه كنترل نشده، آنقدر وخيم است كه اميرالمؤمنين عليه السلام درروايتى ديگر مىفرمايند: «كورى چشم بهتر از بسيارىنگاه هاست» . پس ازنگاه متمركز به چهره زيبا، قوه لذت جوى آدمى در وجود او بيدار مىشود و تصاوير ذهنى، آن را بيشتر مىكند ونوعى حسرت و عطش ويژه را در جان فرد به حركت درمىآورد. آدمى در اين مرحله، از درون براى ارضاى غريزه تحريك شده به صحنه سازى ذهنى رو مىكند وخيلى زود ويژگى هاى ظاهرى فرد موردنظر را در مغزمى پروراند.
1. دانشجوى دكترى فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام.
2. دانشجوى كارشناسى ارشد تبليغ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام.
ارسال کردن دیدگاه جدید