خیال پردازی حماسی و تروریسم جهانی:پیشینهای بر تحلیل ارباب حلقهها
تبیین: به بهانه اکران آخرین قسمت از دوقلوهای سهگانه ارباب حلقهها و هابیت، نوشته جی.آر.آر.تالکین و کارگردانی پیتر جکسونT گزارشی از مقاله: خیال پردازی حماسی و تروریسم جهانی (Epic Fantasy and Global Terrorism) Ken Gelder اثر: کن گلدر
از کتاب: From Hobbits to Hollywood نوشته: Ernest Mathijs and Murray Pomerance مترجم: هادی زارع گزارش مقاله از: راضیه سادات تنکابنی
مقدمه
امروزه، فانتزیها و آثار تخیلی به وفور در عالم هنر و ادبیات وسینما، بازار رسانهها را اشباع کردهاند. برخی سادهانگاران، فانتزیها را کاملاً به دور از فضای واقعیِ دورانها تحلیل میکنند و به ذهن مولفان فانتزی به مثابه مولفی منهای زمان و مکان نگاه میکنند. اما آیا حقیقتاً چنین نگاهی به آثار ادبی و سینمایی فانتزی و تخیلی صحیح است؟ در این نوشته نگاهی کوتاه به مقاله «خیالپردازی حماسی و تروریسم جهانی»(Epic Fantasy and Global Terrorism) اثر «کن گلدر» خواهیم داشت. این گزارش، ما را در تحلیل وبررسی تاثیر و تاثر اسطورهسازیها در عالم رمان و فیلم و واقعیت یاری خواهد رساند و مقدمهای بر تحلیل و نقد برخی از این قبیل آثار هنری خواهد بود. خواندن این گزارش برای محققین هنر وسینما و ادبیات و منتقدین و پژوهشگران علوم اجتماعی و فرهنگ مفید خواهد بود. در خواندن این مقاله باید توجه داشت که این مطلب در فضای آمریکایی نوشته شده است که در رسانههایش، اسلام را تقریبا مساوی تروریسم معرفی کردهاند و مردم و حتی برخی کارشناسان از ارتباطات نزدیک بین دولت آمریکا و سیا و تروریسمِ مسلماننمایِ القاعده و طالبان و داعش اطلاعات دقیقی ندارند.
«کن گلدر» در این مقاله، بر آن است با نگاهی به رمان و فیلم سهگانهی ارباب حلقه ها، نظرات خویش را در بارهی رشد تروریسم بین الملل و جنگ علیه تروریسم و ارتباط تصویرسازی رسانهها و حقیقتِ تروریسم بیان کند. البته فضای این مقاله بیشتر ناظر به فیلم است نه کتابها که حدود نیم سده قبل نگاشته شدهاند. هدف نویسنده، بررسی تاثیرات افسانههای عامه پسند است که نه تنها از بین نمیروند؛ بلکه به وقایعی در آینده مربوط میشوند که عاقبتی عجیب برای افسانهها به شمار میآید. «ارباب حلقه ها» بعد از پنجاه سال از انتشار کتابش، به تجربهای سینمایی و سرگرمی بزرگی تبدیل شد که در مباحث تروریسم جهانی در قرن بیست ویکم راه یافت و گویی تبدیل به «گفتمان افسانه» شد.
میان واکنش غربیها به تروریسم بین الملل و ادبیات، چند نوع ارتباط را میتوان یافت. برای مثال «جیسون اپستاین» در رمان «موبی دیک» ایالات متحده آمریکا را با کاپیتان آهاب هرمان ملویل، از لحاظ تعقیب تروریستها مقایسه کرده است. زمانی که او به طور دیوانهواری در جستجوی نهنگ سفید است (اپستاین، لویاتان، 13-14). اما، علت این میتواند باشد که بعضی از ژانرهای رمانهای عامه، مانند خیال پردازی قادر هستند تا به صورت مستقیم و مصرانه برای این وضع نامساعد حرف برای گفتن داشته باشند. «مایک دیویس» در مقالهای در ژورنال نیو لفت ریویو (New Left Review) بمباران هوایی مرکز تجارت جهانی را در بافت تصاویر آتش باران منهتن جنوبی قرار میدهد که در اثرپرفروش «اچ جی ولز»، یعنی «جنگ در آسمان»( چاپ اول: 1907) وجود دارد. در رمان «آپوکالیپتیک ولز» دیویس می گوید: «در حملهی زیپلین توسط دولت آلمان، نیویورک اولین شهر مدرنی است که در حملهی هوایی تخریب می شود.» دیویس یکی از مفسران یازدهم سپتامبر است که واقعیت حادثه را در منطق خیالپردازی خوانده است، مثل اینکه آن واقعه، لحظهی ترور یا تروریسم بوده است که تشخیص بین آن دو را غیر ممکن ساخت.
خیالپردازی حماسی در ارباب حلقهها و ارتباط آن با حقایق سیاسی دنیای کنونی
جملهی «مرز آسیبپذیر بین خیالپردازی و واقعیت» احتمال ساکن شدن خیالپردازی در جهانی که میشناسیم را به ما گوشزد میکند. در این جهان، نگرانی دربارهی ترور و تروریست طنین انداز است، یازدهم سپتامبر در مرزهای آمریکا برنامهریزی و انجام شد که در نتیجه حس آسیبپذیری مرزهای آمریکا را فعال میکند: یعنی احتمال اینکه آنچه خارج از جهانِ ما شناخته شده است، میتواند به داخل راه پیدا کند. ممکن است که سیاست ضد تروریسم دولتیها و برخی مردم، چیزی خیال پردازانه نسبت به آن داشته باشد، بیشتر به این دلیل که تروریسم غریبهای است دیومانند نسبت به آمریکا و متحدانش. (مانند اسلامگرایی که اغلب رسانههای آمریکایی آن را با تروریسم منطبق میکنند!)
دیویس در مصاحبه ای با مارک دری گفته است: «من از تبلیغ نگاههای آخرالزمانی به مردم نفع بسیار بردهام.» این نگاه آخرالزمانی همواره با موضوع «شرّ» در آمیخته است که سه گانه ارباب حلقهها نمونه بارز آن است. موضوع شرّ در قرن نوزدهم رشد یافت و در قرن بیستم تبدیل به «خیالپردازی حماسی» شد که تالکین آغازگر این ژانر بود؛ ژانری که به نظر نگارنده مقاله، در عین اینکه مربوط به دنیای دیگری است، مربوط به همین دنیا هم هست .
نگارنده در این نوشتار، تروریسم (یا همان: شر) را به عنوان یک تصویر ذهنی در نظر می گیرد، تروریسمی که هنوز خود را آشکار نکرده است. تروریسمی که در آن شخصیت منفی اصلی فیلم مثل سائرون در ارباب حلقه ها یا بن لادن در عین اینکه آشکار هستند، پنهان هم هستند! همانطور که تصور می شود، آنچه که امروز تروریسم جهانی نامیده می شود دارای «پیکری» است ملموس و در عین حال روحانی. حضوری که ثبت شده و غیبتی که مشوشکننده است که تقریبا احتمال ندارد تا خود را در چنین حالتی حفظ کند. از نظر «بینوی کمپمارک» ، بن لادن صرفا یک فرا واقعیت است که به عنوان زندگی پس از مرگ ابدی زندگی می کند، که بدن و صدای او نیاز دارد تا پیوسته تایید و تصدیق شود.
«رونالد جکوارد» در کتابش به اسم «به نام برادری اسامه بن لادن» همین نظر را در رابطه با سازمان تروریستی بن لادن دارد. او میگوید القاعده ساختهی بن لادن است که دیگر نیازی به وجود مادی یا سرمایه مالی ندارد! زنده یا مرده، تبدیل به طلسمی (شئی که در نظر دیگران دارای قدرت جادویی است) برای شبکه تروریستی خودکفا و پراکنده شده است که قصد انجام ماموریت «هدایت جهان به سمت آخرالزمان» را دارد! این عبارات مَجاز، نه تنها تروریسم را به یک منبع غایب و به یک وهم متصل میکند؛ بلکه به شبکههای همبستگی و آخرالزمان جهانی نیز مرتبط میکند. این عبارات باید همانطور که در ارباب حلقهها با نمونه نشان داده است، ارتباط بین تروریسم و ژانر «خیال پردازی حماسی» را تشخیص دهد و مطلب را روشن کند.
گرچه تالکین خوانشهای تمثیلی از اثر خود را بیاعتبار قمداد کرده است، اما این نوع خوانشها همه جایی هست، بهویژه خوانشهایی که آثار خیالپردازی را در بافت تجربههای تالکین در جنگ جهانی اول قرار میدهد؛ زمانی که او دوستان نزدیک خود را از دست داد و خود به تب شدیدی دچار شد. ما می دانیم که قطعاً هر سه قسمت ارباب حلقه ها در طول سالهای دهه 1930تا سالهای مصیبتبار جنگ جهانی دوم نوشته شدند و بیتاثیر از فضای بیرونی نبودهاند.
اولین قسمت از نسخهی سینمایی پیتر جکسون، چند هفته بعد از یازدهم سپتامبر پدید آمد و چاپ سالانهی دیگر قسمتها بدین معنا بود که آنها درگیر جنگ علیه تروریسم بودهاند و همچنین در زمان هایی که رسانه ها و مردم و دولتهایی، درگیر اشغال عراق، جستجوی سلاحهای کشتار جمعی (ظاهرا وهمی دیگر)، پیدا کردن بن لادن و شبکه های تروریسم جهانی در جایجای دنیا بودهاند.
میتوان ارباب حلقهها و دو سهگانه تالکین که در عصر معاصر چاپ شده است(هابیت و ارباب حلقهها) را به عنوان پروژهای سینمایی در این بافت قرار داد، مثل اینکه یک محصول سرگرمی، حقیقتا در فضای سیاسی وارد شده است. خیالپردازی حماسی ارباب حلقهها، خود را در بالاترین لیست کتابهای پر فروش سال 2001 جای داد که میتوان در کنار آن کتاب غیر افسانهای «اسامه بن لان و اسلام» را نام برد. در سال 2002 فروش آن به سیزده میلیون جلد رسید. از «کلی هارپر» و مدیر بنیاد «هاتن میفلین» در مورد پروژههای تالکین در مقالهی "Publishers Weekly" نقل قول شده است که: «سه گانهی تالکین، بهویژه در آمریکا توانسته به خوبی جایگاه خود را پیدا کند. علت آن است که شما میتوانید دربارهی تاریخ زمان خود با دیدن شخصیت ها به فکر فرو روید.» دراین سهگانه، هابیتها دنیایی را تحقق می بخشند که بزرگتر و دهشتناکتر از آن چیزی است که آنها میخواستند بدانند؛ اما آنها باید در آن وارد میشدند.
منظور هارپر در این مقاله، مخاطب آمریکایی است که هنوز با حس جدیدی از آسیبپذیری دست و پنجه نرم می کند. با کنار هم قرار دادن هابیتهای آسیب پذیر و آمریکایی های آسیب پذیر میتوان جمله ی مایک دیویس را به یاد آورد که گفته بود: «مرز آسیب پذیر بین خیال پردازی و واقعیت: افسانه و غیر افسانه، خیال پردازی حماسی و تروریسم جهانی.»
«مرکز مطالعات حامی آزادی» یک سازمان غیرانتفاعی که در برلینگیمِ کالیفرنیا بنا نهاده شدهاست و وبسایت آن Antiwar.com است و به منظور پوشش سیاست خارجی آمریکا تاسیس شده است. «کارلو استگنارو» مقالهای تحت عنوان «درس تالکین برای یازدهم سپتامبر» در این وبسایت منتشر کرده است. به گفتهی او «نخبگان محافظه کار و لیبرال، جنگ بوش علیه تروریسم را به عنوان نوعی جنگ صلیبی بین خیر و شر به تصویر می کشند!» آنها حتی نام تالکین را به خاطر ارباب حلقهها، در لیست نویسندهی کتاب قرن قرار دادند. از نظر آنها ائتلاف به رهبری ایالات متحده، مانند «لیگ آزاد»ی است که علیه «سائرون/شیطان قدرتمند ارباب حلقهها» در سرزمین شرّ «موردور» مبارزه میکند، به بیانی دیگر علیه «بن لادن» در افغانستان!!
استگنرو می نویسد: «تالکین به سختی موضعی به نفع جنگ علیه تروریسم گرفته است.» هدف این اثر تالکین، از بین بردن حلقهایست که منشا قدرت فاسد است. نکتهای که استگنار را بر آن داشت که خیالپردازی ارباب حلقهها را به عنوان تمثیل واقعیت نخواند؛ بلکه بالعکس آن را به صورت واقعیت به عنوان تمثیل برای خیالپردازی بخواند این بود که امروز جنگ علیه تروروریسم مثل جنگی است که برای بهدست آوردن حلقه به راه افتادهاست، نه برای از بین بردن آن! [با صرف نظر از کمکهای سیا به شکلگیری و تثبیت القاعده و طالبان] طرفداران بوش و طرفداران بن لادن، برای آزادی جنگ نمیکردند، همهی آنها برای کسب قدرت بیشتر میجنگیدند. به سختی میتوان به هر طرف ملحق شد و باید این سوال را پرسید که آیا جایی برای افراد معمولی و صلح طلب در اراضی جنگ سالاران مخالف یکدیگر وجود دارد یا خیر! در حقیقت، تنها موضع عقلانی همان موضع «تری بیرد» است(یکEnt یا نگهبان درختان در ارباب حلقه ها): «من به طور کامل از هیچ طرف حمایت نمیکنم؛ چرا که، هیچ کس به طور کامل از من حمایت نمیکند، امیدوارم مرا بفهمید.» در اینجا، ارباب حلقه ها وسیله ای است برای بیان موضع افراد در باره ی تروریسم جهانی.
تمرکز «مونی» در خیالپردازی حماسی بر روی «اُرگها/سربازان شیطانی سائرون» به عنوان مخالفانی بوده است که دربارهی حاملان حلقهها شکایت میکردند و میخواستند به جایی بروند که هیچ اربابی نباشد. مونی می نویسد: «میتوان چنین گفتگویی را بین افراد سطح پایین القاعده و نیروهای عراقی تصور کرد. مونی در ادامه دو جنبه بودن شر را در رمان و در بافت تروریسم جهانی ثبت میکند. قیاس بین بن لادن و سائرون، قیاسی توخالی نیست، بلکه گسترهی دید حامل حلقهی قدرت مانند جرج بوش است.
تطبیق هابیتها با انگلیسیها
نگارنده مقاله، تطبیق هابیتها با آمریکاییها را می پسندد. او میگوید که اگر بخواهیم معادلی برای هابیتهای فیلم ارباب حلقهها بیابیم احتمالا انگلیسیها باشند. تالکین یقینا چنین ادعایی را داشت؛ یعنی شاید هابیتها را خارج از آکسفورد قرارداد که او در آنجا به عنوان استاد درس آنگلوساکسون تدریس میکرد. نویسنده زندگینامه تالکین «مایکل وایت» میگوید: «تالکین میخواهد خود را به عنوان یک هابیت هویت دهدکه به همان اندازه از دنیای خارج جدا شده و در برج آجیآکسفورد سکنی دارد! (White Tolkien, 159)
«جکلاین رز» یکی از معدود مفسرانی است که اخیراً دربارهی خیالپردازی مرتبط با ملتها صحبت کرده است؛ گرچه او معتقد است خیالپردازی(فانتزی) ژانری است مربوط به قوه روانی و روحی و نه یک ژانر ادبی. در اثر رز، «حالات خیال پردازی» تفسیر خود را یعنی فرمول خیالپردازی مدرن را همانطور که در ارباب حلقه ها ترسیم شده است، دنبال می کند. به بیانی دیگر، او به دنبال خواستهای است: «این کتاب در سال 1980 شروع میشود در خلال دیدار از اسراییل، کشوری که متعلق به آنجا نیستید.» (Rose State, 1)
در حقیقت ژانر خیالپردازی حماسی، چیزی را ترسیم میکند که «دیلیپ هیرو» در کتابش دربارهی تروریسم جهانی، در پاسخ به تروریسم اسلامی نوشته و نام آن را «جنگ بی پایان Hiro War » گذاشته است یا «تاسینگ» از آن به عنوان حالت همیشگی اضطرار یاد می کند یا «فردریک جیمسون» آن را «نوع جدیدی از جنگ... بدون پایان قابل پیشبینی» میداند. (Jameson ,Dialectics,310) [البته برخی منتقدین واسطورهشناسان نیز با توجه به محیط هالیوود، گفتمان حاکم بر فیلم ارباب حلقهها را واجد مولفههای مسیحی-صهیونیست دیدند و هابیتها را با توجه به نشانههای فیلم و گفتمان حاکم بر آن، یهودیانی دانستند که منجی دنیا معرفی میشوند. هابیتهایی که برای نجات دنیا، ایثارگرانه روزگار رفاهمند در بهشت اولیه و سرزمین اجدادی خویش را رها کرده و بعد از نجات دنیا از شر حلقه شیطانی، به سرزمین بهشتی موعود بازگشته و به زندگی معنوی خویش در پناه جادوگران ادامه میدهند.]
«شر» در خیالپردازی حماسی
شخصیتها در خیالپردازی حماسی، به دنبال خواستهای و جنگی که ممکن است بیپایان باشد به حر کت می افتند، به مناطقی که فراتر از مرزهای آنان است فرستاده میشوند؛ مانند «هابیتها» در «ارباب حلقهها» یا «لیرا» در سری معاصر «فیلیپ پالمن» که در حقیقت در برجهای آجی آکسفورد اتفاق میافتد، اما خیلی زود به جای دیگر سفر میکند. «تبعید» در خیالپردازی حماسی ضروری است. در حقیقت، شخصیتها پشت سر هم و به صورت عقده مانند، به جاهای دیگر و مکانهای دیگران سفر می کنند. این شیطان یا شرّ است که آنان را به بیرون سوق می دهد؛ این شیطان به خانهی آنها میآید و در عین حال در دور دست است، دور و غایب و غیرقابل دیدن است، گر چه تاثیر او ثبت می شود، مانند غیبت همیشگی اسامه بن لادن و البته حضور دائمش در رسانهها و تاثیرات واقعیاش بر زندگانی مردمان! در ارباب حلقه ها «سائرون» چشمی است که هابیتها را جستجو میکند و همه جا به دنبال آنان است.
بهترین مطالعهی اثر تالکین کتاب «شیپی» است تحت عنوان «جی.آر.آر. تالکین: نویسندهی قرن». بحث او دربارهی شیطان و شرّ در ارباب حلقهها، قدرت و هوشمندی شیطان یا شرّ تاکید میکند که از طریق حاملان حلقه دلالت میشود؛ حاملان حلقه در واقع، اشخاص سایهای هستند که زمانی انسان بودهاند اما به خاطر اعتیاد و وابستگی خود به قدرت مادی حلقه تغییر پیدا کردهاند و به نظر قادر می آیند تا در سرزمین میانه، هر کجا که بخواهند «وحشت» ایجاد کنند! اینها مخلوقات تروریستی هستند. «منظرهی یک انسان از طریق پایبندی به یک چیز انتزاعی از درون خورده میشود.» شیپی میگوید که این امر در طول قرن بیستم بسیار آشنا بوده است، به قدری که اعتقاد به شبح (روح مرده کمى قبل يا پس از مرگ) را ایجاد کرد.(Shippey Author, 125)
دو برج در فیلم و در بازی مجازی-حقیقی غرب
ذکر همزمانی بین تخریب برجهای دوقلو در آمریکا و ساخت فیلم از دومین کتاب خیالپردازانهحماسی تالکین تحت عنوان «دو برج» مهم است. این اثر تالکین که تبدیل به فیلم شده بود، خیلی زود بعد از یازدهم سپتامبر قرار بود وارد عرصهی سینمایی شود. برجهای تاریک تالکین (اشاره به دو برج در داستان ارباب حلقهها که سر در محل اصلی تجمع نیروهای شیطانی هستند) شرّ و دور افتاده هستند. برجهای نیویورک نزدیک میشوند؛ اما به عنوان «سمبلهای حيرتآور» عمل میکنند که در مرکز یک درگیری بزرگ حماسی بنا شدهاند. در این روزها معمول است که دربارهی شبکههای تروریستی صحبت شود، گروههای مختلفی که مرتبط با خارج از مرزهای آمریکا هستند و مرتکب اعمال «جنگ شبکه ای» میشوند که «قهرمانان از اشکال شبکه ای سازمان، دکترین، استراتژی و تکنولوژی که با عصر اطلاعات هماهنگ است» استفاده میکنند. (Voll “New 116 Ken Gelder Age,” 4)
اتحادهای شبکهای، برای خیالپردازی حماسی مدرن، اهمیت ویژهای دارد. سائرون، اُرگها، ترولها، و پرندگان مختلف و غیره را در ارباب حلقه ها به خاطر بسپارید و جادوگران، کولیها و خرسهای زرهپوش در سه گانه فیلیپ پولمن را تصور کنید. ارباب حلقهها حتی «ائتلاف افراد و ملل همسو و متمایل» به مبارزه با خطر جهانی سایرون و یاران شیطانی اش را برای مقابله با این شبکه محور شرارت اجرا میکند؛ مانند ائتلاف محکم بین مردان، اِلفها، کوتولهها و افراد وایکینگی برای مبارزه با محور شرارت جهانی! برای مثال جورج دبلیو بوش آمریکایی، تونی بلر انگلیسی و جان هوارد استرالیایی را می توان به عنوان همتایان واقعی آراگورن، لگولاس و گیملی در نظر گرفت. شعارهای ضدتروریستی این رهبران، کاملا بر اساس مفهوم مانوی از شرّ است که از لیبرال دموکراسی در غرب متمایز میشود.
اثر برنارد لوییس «چه چیزی اشتباه شد؟» یا اثر سایمون ریو «شغالهای نو» و یا هر تعداد از مفسران رسانهای که در پی پیشآگاهی «برخورد تمدن ها» اثر «ساموئل هانتینگتون» به طور دقیق سناریوهای آخرالزمانی خیالپردازی حماسی مدرن را باز تولید میکنند، مانند تقسیمات مانوی بین بیداری غرب و اسلام ،تضادها، نادیده گرفتن شرور زمانی که اتفاق بیفتد، و غیره.
«کِپِل» در کتاب خود «جهاد: دنباله ی اسلام سیاسی/2002» جهانیسازی را به عنوان نیرویی در نظر میگیرد که لزوماً هویت اسلامگرایی را رقیق میکند که باعث میشود یازدهم سپتامبر را چنین در نظر بگیرد: «نمادی ناامید از انزوا، تکهتکه شدن و زوال جنبش اسلامی، نه نشانهای از قدرت سرکش خود.» (Kepel, Jihad, 375)
از منظر ادوارد سعید، افرادی چون «برنارد لوییس» و دیگران، «بازار» غربی که بازنمودهای «یک اسلام یکپارچه، خشمگین، تهدید کننده و توطئه گر درحال گسترش» هست را تامین میکنند. این قرائت از اسلام «بزرگتر، سودمندتر و قادر به تولید هیجان بیشتر هم برای سرگرمی و هم برای بسیج کردن احساسات غربی و آمریکایی در برابر شیطان جدید خارجی» است! (Islam , xxxviii)
ارسال کردن دیدگاه جدید