نظام سلطه جهاني و چالشي به نام انقلاب اسلامي ايران
جهان در قرن بیستم، تحولات گسترده و وقایع متنوع، متضاد، تاثیرگذار و در عین حال خیره کنندهای را شاهد بود که تعارضات و درگیریهای میان جوامع، جنگهای جهانی و انقلابها، بخش قابل توجهی از این تحولات میباشد. برخی از این رخدادها با تمامی اهمیت آنها، دامنه اثر محدودی از خود به جای گذارده و در مقابل برخی دیگر از آنها گستره کلانی از ساختارها و فرآیندهای نظام بین الملل را تحت تاثیر قرار دادند كه از جمله آنها انقلاب اسلامی ایران میباشد که در تغییر وضعیت موجود نظام بین الملل تاثیرگذار بوده است . انقلاب اسلامی ايران به تعبیر بسیاری از اندیشمندان، از مهمترین تحولات سیاسی اجتماعی دنیا در نیمه دوم قرن بیستم به شمار رفته و « شکل گیری این انقلاب و همچنین فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از جمله حوادثی است که تاثیر فوق العاده و شگفت آوری در ورای مرزها و نظام بین الملل بر جای گذارده و تحولات ناشی از آنها، عناصر درونی نظام بین الملل را به شکل عمیقی تحت تاثیر قرار داده است»
سیاستهای نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی ایران، ماهیت نظام بین الملل را به چالش کشیده و وضعیت ناعادلانه حاکم بر مناسبات را به صورت ماهوی به نقد و نظر گذاشته و رهبران انقلاب، ایدههای قابل توجهی برای جایگزینی آن ارائه نمودهاند .
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، انقلابیون ارزشها و هنجارهایی را در تعارض با نظام بین الملل و منافع قدرتهای حامی حفظ وضع موجود مطرح کردند، که چالشهایی را در عرصه بین الملل به همراه داشته است . اين ارزش ها طيفي از آرمان ها مانند : استقلال از قدرتهای بزرگ، عدالت، حق تعیین سرنوشت، همبستگی و اتحاد مستضعفان، بیداری مسلمانان، حقانیت ملتهای محروم، حق طلبی، مبارزه علیه وضعیت حاکم موجود در نظام بین الملل، که مهمترین شاخصههای آن شامل قدرتطلبی، غارتگری، زور گویی، انحصارطلبی، پایگاه خارجی، تجاوز، امپریالیسم، استعمار، جهالت و... میباشد، را در بر مي گيرند. جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی تلاش کرد تا با تبدیل ارزشهای فوق به عنوان هنجارهاي حاكم در نظام بین الملل، افکار عمومی ملل محروم و مستضعف جهان سوم را تحت تاثیر قرار داده و لذا راهبران انقلاب اسلامي با اتخاذ سیاست صدور انقلاب، به گسترش و صدور الگوی انقلاب ایران در سراسر جهان مبادرت نموده و با توجه به ایدئولوژی جهان شمول اسلام، اهدافی همچون احیای هویت واحد اسلامی، مبارزه با ناسیونالیسم و برقراری اتحاد جهان اسلام در برابر غرب را در راس برنامههای خود قرار دادند. دقيقا از همين رو، انقلاب ایران تهدیدی برای نظام جهانی و منافع ابر قدرتها محسوب شده و تحولات عمیقی را در جامعه جهانی و نظام بین الملل به همراه داشت.
ارزشهای ارائه شده فوق نشأت گرفته از مبانی اندیشه اسلامی میباشد که با دقت در مبانی جهانشناسی و انسانشناسی اندیشه غربی، میتوان نقدهای بسیار مهم و مبنائی بر ماهیت نظام بین الملل ارائه نمود. نقد نظامی که قدرت طلبی، غارت گری، زور گویی، انحصارطلبی، تجاوز، امپریالیسم، استعمار، جهالت ، جنگ طلبی، ریختن خون بی گناهان و هزاران رذائل دیگری که منبعث از ماهیت و به تبع آن نشأت گرفته از جهانشناسی و انسانشناسی و دیگر اندیشههای بنیادی آن میباشد.
يكي از اقدامات بنيادي امام خميني (ره) ، نفی گفتمانهای حاکم بر نظام بین الملل با طرح معناي صحيح اسلام كه همان اسلام ناب محمدي است، بود: پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) در دهههای پایانی قرن بیستم که از آن به «عصر پایان ایدئولوژی» تعبیر میشد، بسان موجی خروشان در برابر اندیشهها و نظریات مارکسیستی و لیبرالیستی حاکم شرق و غرب، طلایه دار راه جدیدی شده و توانست معادلات موجود در نظام بین الملل را دگرگون سازد. شکل گیری وضعیت جدید در نظام دو قطبی، موجب شدتا قدرتهای جهانی که تابه حال در نزاع لیبرالیسم و مارکسیسم در دو جبهه مقابل هم قرار گرفتند، با تهدید جدیدی مواجه شوند. از آن جهت که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بیشترین دغدغه غرب در جهان اسلام و کشورهای مسلمان، ترس از حرکتهای ناسیونالیستی و جنبشهایی روشنفکری بود که غالبا تحت تاثیر ایدئولوژی رقیب قرار میگرفتند، لذا آنها از تهدیدی همچون حرکتهای اسلامی رنج نمیبردند انقلاب اسلامی ایران در ردیف بزرگترین انقلابهای جهان، با اتخاذ برنامه سیاسی خاص جهت تاسیس نظام برخاسته از اسلام و پیاده سازی اصول اسلامی در تشکیل حکومت و همچنین نفی گفتمانهای حاکم بر ساختار نظام بین الملل، در عین حال که غرب را به لحاظ فنی و صنعتی بر جهان اسلام برتر میدانست؛ اما آن را از نظر تفكر و اخلاقیات در انحطاط و پرتگاه نابودی دانسته و نظام سیاسی حاکم بر جهان را که مبتنی بر جدایی دین از سیاست بود، طرد میکرد و با پیروزی انقلاب اسلامی عملا «برای اولین مرتبه در تاریخ مدرن، گفتمان اسلام سیاسی در حالی در دنیای لائیسم و سکولاریسم مطرح شد که دین نه تنها از سیاست جدا و به گفته مارکس افیون ملتها تلقی میشد؛ بلکه دوره آن نیز گذشته و آنرا متعلق به تاریخ میدانستند و معتقد بودند که دین چیزی برای ارائه به دنیای مدرن ندارد». حاکم شدن این گفتمان در کشوری همچون ایران که حوزه نفوذ اندیشه غربی بود، در عمل پیوند دین و سیاست بر مبنای اسلام اصیل را محقق نموده و این موقعیت جدید، چالش دوران سیطره گفتمان غرب محور را به همراه داشت.
ارسال کردن دیدگاه جدید