آیا کوروش ذوالقرنین است؟

در شرايط کنوني ايران، بايد با بصيرت به مسائل فرهنگي نگريست و عواقب طرح برخي از افکار و انديشه‌ها را پي گيري کرد. چه اينکه امير مؤمنان(ع) مي‌فرمود: «دروازه جنگ بين شما و اهل قبله باز شده است، کسي نمي‌تواند پرچم‌دار مبارزه اين ميدان باشد مگر اينکه درکارش اهل بصيرت و بردباري بوده و بداند کجا و چگونه موضع بگيرد.»
اين نوشتار درصدد است تا به اين پرسش مهم پاسخ بگويد که آيا تجليل از کوروش، به مصلحت جامعه اسلامي ايران است يا خير؟
به راستي امروزه تجليل از كوروش به مصلحت جامعه اسلامي ماست؟ براي پاسخ به اين سؤال، ابتدا بايد ديد کوروش کيست؟ در منابع دست‌ اول تاريخي و منابع آثار قدما، چه تصويري از کوروش ارائه شده است؟ زيرا تصوير منابع دست اول تاريخي امروزه در مجامع دانشگاهي و محيط‌هاي غربي بسيار تأثيرگذار است. بطوري که در غرب، گزاره‌هاي تاريخي از تصوير متون ديني مهم‌تر جلوه مي‌کند. بنابراين، اگر در منابع تاريخي دست اول، تصوير غير ارزشي و منفي از شخصيتي ارائه دهند، در مجامع فرهنگي نقش مي‌بندد و اصلاح آن بسيار دشوار است. به عنوان نمونه، منابع تاريخي دست اول، انوشيروان را به عنوان يک حاکم عادل معرفي نموده است در حالي که، در منابع ديني چنين عدالتي برايش ثابت نشده است. ولي امروزه در مجامع فرهنگي وي به عنوان يک سمبل حاکم عادل شهرت يافته است. و يا حاتم طائي در تاريخ به عنوان چهره بخشنده معرفي شده است، در حالي که در منابع ديني در اين مورد چيزي بيان نشده است؛ ولي امروزه جود و سخاوت حاتم طائي ضرب المثل شده است. پس، گزاره‌هاي تاريخ خود عامل بسيار مؤثر در سامان دهي ذهنيت فرهنگي جامعه است. از اين رو، تجليل از شخصيّت مشهور و تاريخي به نام کوروش هخامنشي، بايد با توجّه به تصوير تاريخي او باشد، در غير اين صورت، گاه پيامدهاي ناگوار پيش‌بيني نشده خواهد داشت.
پرسش دومي که در پاسخ به سؤال اصلي اين مقاله کمک مي‌کند، اين است که آيا کوروش همان شخصيت موحد، مؤمن، دادگستر، عادل و مصلحي است که در قرآن از او با نام «ذو القرنين» ياد شده است، يا شخص ديگري است؟ زيرا ممكن است کساني کوروش را همان ذوالقرنين بدانند. مگر نه اين است که قرآن مجيد از ذوالقرنين مدح کرده است؟!

تصوير دوگانه کوروش در منابع متقدم
اما اينكه کورش کبير از منظر منابع متقدم چگونه شخصيتي است؟ بايد گفت: قديمي‌ترين منابع برجاي مانده، که درباره کوروش بحث کرده‌اند، آثاري مانند تورات، تاريخ هرودوت، سيرت کوروش اثر گزنفون و کتيبه‌هاي بابلي است. بر اساس اين گزارش‌ها، کوروش، يکي از پادشاهان هخامنشي است که در قرن ششم قبل از ميلاد زندگي مي‌کرد. وي را کوروش بزرگ ناميده اند. او بنيان گذار امپراطوري هخامنشي بين سال‌هاي 560 تا 539 ق.م است.
ايران ابتدا دست مادها بود. بعد از فتح ايران و بنيان گذاري سلسله هخامنشيان، کوروش ليدي را در سال 546 ق.‌م و بعد بابل را در سال 538 ق.‌م فتح کرد. وي بعد از فتح بابل اجازه داد يهودي‌هايي که اسير شده بودند، از اين کشور خارج شوند. وي به ساختن معبد يهود در بيت المقدس «هيکل سليمان» فرمان داد.1 صهيونيست‌ها تا به امروز به بهانه همان معبد، اصرار مي‌کنند در اين سرزمين بمانند. لذا يهودي‌ها خود را مديون کوروش مي‌دانند و از قديم الايام تا به امروز سخت از کوروش مدح مي‌کنند. وي بعد از بابل، مصر را تسخير کرد. نوشته‌اند کِرزُوس پادشاه ليديّه با اتحاد نبونيد پادشاه بابل و آمازيس، پادشاه و فرعون مصر به قلمرو کوروش حمله کرد و به پيروزي‌هايي دست يافت، ولي بعد کوروش از وي خواست خارج شود. وقتي خارج نشد با او جنگيد و بر او مسلط گرديد و سارد را فتح کرد.
اما در بارة آيين کوروش منابع متقدم دو نوع تصوير ارائه داده‌اند: منابع متقدم تاريخي کوروش را مشرک معرفي مي‌کنند. ولي گزارش‌هاي تورات موهم اين است که وي موحد بوده است.
طبق گزارش‌هاي منابع متقدم تاريخ، وي هر جايي را که فتح مي‌کرد، عقايد مردم آنجا را تأييد مي‌‌کرد. بطوري که حتي بت‌هاي آنان را مورد احترام و تکريم قرار مي‌داد. از جمله بعد از فتح بابل بتي به نام مَردُوک را که از 420 کيلو گرم طلا ساخته شده بود و ربُّ ‌النوع بابلي‌ها بوده را تکريم کرد. وي بعد از فتح نينوا، خطاب به سپاهيانش مي‌گويد: «ياران و متحدين من‌، ‌شکر خدايان را که تاکنون آنچه از درگاهشان تمنا کرده‌ايم به ما ارزاني داشته اند.»2
وي در جاي ديگر به يارانش مي‌گويد: ياران و متحدان من، بر ماست که به بهترين وجهي از موهبت و کرامت خدايان که ما را در اين همه پيروزي، در برابر دشمنان کمک و راهنمايي کرده‌اند سپاس گذاري کنيم.»3
اين جملات کاملا بر مشرک بودن او و اعتقاد به خدايان تصريح دارد.
گِزِنْفُون مؤلف کتاب سيرت کوروش مي‌نويسد: «کسي را به عظمت کوروش در پادشاهان نيافته‌ام که او را محور قرار دهم و زندگي او را براي شما بنويسم.» لذا کتاب «سيرت کوروش» را نوشت، وي کوروش را چنين توصيف مي‌کند: کوروش به سربازان خود شراب مي‌داد. ‌براي پيروزي درجنگ به خدايان معابد متوسل مي‌شد و براي برخي از معابد قرباني مي‌کرد. در ضمن، تسامح مذهبي داشت. وي در فرازي از کتابش مي‌نويسد: «هم قطاران من، ‌روح و جسم و سلاح ما که بايد به ياري آن بجنگيم، ‌و لطف خدايان مدتي است از همه جهت آماده و نيرومند شده است.»4
بنابراين، طبق نقل‌هاي تاريخي کوروش، کشورگشايي مشرک و ليبرال مسلک و حامي پلوراليسم ديني است که در برابر بت‌ها سر تعظيم فرود آورده و از آنان تجليل مي‌کند، اما گزاره‌هاي تورات، تصوير موحدانه‌اي از کوروش ارائه مي‌دهد. اين تصوير نيز مانند تصوير نخست در خور اهميت است؛ زيرا گرچه تورات کتابي تحريف شده بشمار مي‌آيد و گزاره‌هاي آن مبين وحي الهي نيست، ولي گزارش‌هاي نويسندگان آن در مورد کوروش همپاي نوشته‌هاي هردوت و گزنفون در خور توجّه است.
عبارت‌هاي تورات به‌گونه‌اي است که موهم اين معناست که کوروش فردي موحد بوده است. طبق تعاليم تورات کوروش مسيح خداوند5 و شخصتي يکتا پرست بوده و با پيامبراني چون ارميا ارتباط داشته و معاصر دانيال نبي بوده است. کورش حکومت خود را از عنايت خداوند مي‌دانست و از مردم در خواست کرد تا او را ياري کنند تا در اورشليم خانه خدا را بنا نهند. از اين رو، موحداني چون رؤساي آباي يهوداي و بنيامين و کاهنان و لاويان وي را ياري کردند و رفتند تا در اورشليم بيت الله را تأسيس کنند.6
بنابراين، طبق تعاليم تورات، کوروش فرمانروايي بود که با برخي از پيامبران الهي معاصرش روابط حسنه داشت و با آنان براي گسترش توحيد همکاري مي‌کرد.
در يک جمع‌بندي، بايد گفت: کوروش کبير فردي است. با دو تصوير ارائه شده از او طبق يک تصوير وي شخصي مشرک و بت پرست مي‌باشد و طبق تصوير ديگر، او فردي موحد و يکتاپرست است. بنابراين، تجليل از کوروش امري حساس و لغزنده است و به سود جبهه شرک و الحاد و حاميان پلوراليزم ديني و تکثر اديان مي‌شود؛ زيرا امروزه در فرهنگ ايران، تصوير مشرکانه کوروش تصويري جا افتاده‌اي است. بطوري که بسياري از اساتيد دانشگاه بر اساس منابع کهن تاريخي کوروش را به عنوان پادشاهي که در مذهب کثرت گرا و ليبرال بوده و همه اديان را قبول داشته و محترم مي‌شمرده معرفي مي‌کنند. به عنوان نمونه، در کتاب «ايران از آغاز تا اسلام» اثر گريشمن و ترجمه محمد معين، که در سال 1372 براي نهمين بار در انتشارات علمي و فرهنگي وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي تجديد چاپ شده است، درباره کوروش مي‌خوانيم: «او هرجا که رفت، خدايان مذاهب مختلف را به رسميت شناخت و تصديق کرد.»7
دکتر محمد جواد مشکور در کتاب «ايران در عهد باستان» مي‌نويسد: «کوروش در معبد بزرگ بابل موافق مراسم بابلي ها تاج گذاري کرد. و دستهاي بلمردوک خداي بابل را گرفت و به مذهب بابلي‌ها نهايت احترام را به جاي آورد.» وي سپس بيانيه کوروش بر روي سنگ نبشته‌اش را منتشر مي‌کند که در آن کوروش به الوهيت مردوک اقرار مي‌کند.8
دکتر عبدالحسين زرين کوب، در کتاب «تاريخ مردم ايران» که در سال 1368 تجديد چاپ شده، از تسامح مذهبي کوروش سخن گفته مي‌نويسد: «کوروش در جشن سال نو، در معبد مردوک مثل يک پرستنده خداي بابل، شرکت کرد.»9
در کتاب «کليات تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام» نوشته دکتر بيات، که توسط انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي منتشر شده است، درباره يکي از بيانيه‌هاي کوروش مي‌خوانيم:‌
«او در اين بيانيه، خود را خادم مردوک خداي بابلي‌ها خوانده و مي‌گويد: «بعد از آوردن مجسمه خدايان اور به بابل، مردوک او را برگزيده، او دست کوروش پادشاه‌شان را گرفت، او اسم او را براي سلطنت تمام عالم برد. باسم او را طلبيد.)»10
وي در جاي ديگر مي‌نويسد:
«کوروش... به هيچ سرزميني قدم نگذارد مگر خدايان مذاهب مختلف را به رسميت شناخت و تصديق کرد.»11
همچنین ستل12 کوروش حاوی عبارت‌هاي متعددي است که بر مشرک بودن و بت‌پرستي کوروش دلالت مي‌کند. برخي از عبارت‌هاي آن چنين است:
«مَردُوک [بتي از 420 کيلو طلا] خداوندگار بزرگ، دل‌هاي مردم نجيب بابل را به سوي من متوجه کرد، زيرا من همه روزه فکر پرستش او بودم... مردوک خداوندگار بزرگ، از کارهاي من شاد شد، وقتي که از ته دل با مسرت، الوهيت بلندمرتبه‌ او را تجليل مي‌کردم. به من که کوروش هستم و او را تعظيم مي‌کنم، به پسر کامبوجيه، و تمام لشکر من، از راه عنايات، برکات خو را نازل کرد.»13

شواهد فوق و بسياري از مکتوبات داخلي و خارجي که تصوير مشرکانه کوروش را گزارش کرده‌اند. اين پيام روشن را براي ما دارند که در فرهنگ عمومي ايرانيان و حتي جهانيان، تصوير کوروش، به حق يا بناحق مشرکانه جا افتاده است و تغيير دادن آن بسيار کار دشواري است، زيرا وقتي قلم بدستان و چهره‌هاي سرشناسي در طول صدها سال، تصوير خاصي از يک چهره باستاني ارائه داده‌اند، ابطال آن، با براهين واضح و قلم بدستاني معروف و در طول ساليان متمادي امکان پذير است، از اين‌رو، با توجه به چنين ذهنيت حاکم تاريخي از شخصيت کوروش، تجليل از کوروش چه در جامعه ايران و چه در جامعه جهاني به سود اسلام و مسلمانان نخواهد بود. در نتيجه، اصل اولي بر اين است که هرگز کوروش به عنوان شخصيت الگو و در خور تکريم معرفي نشود و اگر کسي در اثر برخي ضرورت‌هاي اجتناب‌ناپذير، مانند اظهار نظر در مباحث علمي مربوط به کوروش، به ناچار بايد از او تجليل کند، بايد بگويد از کدام تصوير کوروش کبير تجليل مي‌کند؟ کوروش موحد يا مشرک؟

آيا کوروش، ذو القرنين است؟
آيا کوروش، همان ذو القرنين است يا شخص ديگري؟ بايد گفت: نخستين بار سِر سيد احمدخان هندي ادعا کرد که کوروش همان ذوالقرنيني است که در قرآن مجيد از او به عنوان يک فرمانرواي دادگستر و عادل مدح شده است. بعد از او مولانا ابوالکلام آزاد (وزير فرهنگ هندوستان) کتابي به نام «کوروش يا ذوالقرنين» نوشت و براساس گزاره‌هاي تورات و شواهد ديگر ادعاي سرسيد احمد خان را تقويت کرد.
بر اساس آيات قرآن کريم، در يکي از سفرهاي ذوالقرنين مستضعفان يکي از مناطق تحت فشار و ظلم يأجوج و مأجوج، از ذوالقرنين تقاضاي ساخت سدي مي‌کنند تا مانع حمله يأجوج و مأجوج به آنان شود.14
محققان در اينکه ذوالقرنين چه کسي بوده و اين قوم چه قومي بوده‌اند و اين سدّ در کجا ساخته شده است، اختلاف‌نظر دارند. علامه طباطبايي در تفسير الميزان ذيل آيه شريفه «يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً» (کهف/83) به برخي از اقوال اشاره مي‌کند که خلاصه آن بشرح زير است.
1.ذوالقرنين: اسکندر مقدوني است و سدّ مربوط همان سدّ سکندري معروف در تاريخ است. اين قول قائل زيادي دارد. در حالي که، اسکندر مشرک بوده و کاهنان مصر او را فرعون خوانده‌اند. وي ادعاي خدايي کرده است.
2. ذوالقرنين: يکي از پادشاهان چين و ديوار چين آن سد است.
3. ذوالقرنين: از ملوک عاشور است و سد مذکور همان سد باب الابواب است.
4. ذوالقرنين: همان کوروش پادشاه هخامنشيان است.
5. ذوالقرنين: يکي از ملوک يمن حمير بوده است.
6. ذوالقرنين: ايراني، معاصر حضرت ابراهيم خليل بوده همان فريدون (2000- 1500ق م) است.
علامه طباطبايي(ره) بعد از نقل اقوال فوق فرموده‌اند: از آنجا که اسکندر فردي مشرک بوده، ولي ذوالقرنين مردي موحد، عادل، رئوف و دادگستر بوده است، نمي‌توان گفت ذوالقرنين همان اسکندر است. سپس دلايل، ابوالکلام آزاد مبني بر اينکه ذوالقرنين، همان کوروش است را نقل نموده سرانجام اين جمله را مي‌فرمايد: اين بود خلاصه‌اي از کلام ابوالکلام هرچند بعضي از جوانبش خالي از اشکال نيست، ليکن گفتارش از هر گفتاري بيشتر با آيات قرآن روشن‌تر و قابل قبول‌تر است.15
علامه طباطبائي معتقد است: ذوالقرنين حاکمي عادل بود، ولي پيامبر نبوده،16 اما از پيامبران حرف شنوي داشته و بعضي حقايق به او الهام مي‌شده است. «مكالمه خدا با ذو القرنين به توسط پيغمبرى كه همراه وى بوده صورت گرفته و در حقيقت سلطنت او نظير سلطنت طالوت در بنى اسرائيل بوده كه با اشاره پيغمبر معاصرش و هدايت او كار مى‏كرده.»17
از اين رو، شخصيّت او بيشتر بر کوروش تطبيق مي‌کند، نه اسکندر؛ زيرا اسکندر ظالم و مشرک بوده، ولي کوروش موحد و عادل.
بنابراين، علامه ذوالقرنين را بر کوروشي قابل تطبيق مي‌داند که موحد و عادل باشد. نه کوروشي که مشرک و هواپرست و کشورگشا بشمار مي‌آيد. نکته مهم اينکه علامه اظهار نظر قطعي، نکرده، بلکه فرموده ميان احتمالات موجود، کوروش موحد به ذوالقرنين نزديک‌تر است. تفسير نمونه نيز به نوعي نظر علامه را تأييد کرده‌ است. برخي ديگر از تفاسير معاصر که بعد از تفسير نمونه نگارش يافته‌اند نظر علامه را تأييد مي‌کنند.

نتيجه‌گيري
1. با توجّه به مطالب فوق، معلوم گرديد از کوروش کبير دو تصوير ارائه گرديده است. بر اساس گزارش‌هاي کهن تاريخي، وي فردي مشرک بوده است، ولي بر اساس برخي گزاره‌هاي ديگر، از جمله گزاره‌هاي تورات وي موحد بوده است.
2. حال با توجّه به اينکه تصويري که در سنگ نوشته کوروش از وي ارائه شده، تصويري مشرکانه است؛ يعني وي را به عنوان بت پرست معرفي مي‌کند، تجليل از کوروش، به خاطر مندرجات آن، کاري نادرستي به شمار مي‌آيد. اين همان نکته‌اي بوده که مرحوم علامه طباطبايي بدان توجّه داشته است. از اين رو، هنگام بحث تذکر داده که مقصود او از کوروش، کوروشِ موحد و عادل است، نه آن شخصي که تاريخ تصوير کرده است. بنابراين، کسي که کوروش را در جامعه مطرح مي‌کند، بايد بصيرت داشته باشد تا از عمل و گفته هايش سوء استفاده نشود.
3. اما پرسش اساسي اين است که، چرا در زمانه‌اي که ميراث گران‌بهايي چون قرآن مجيد و سيره و سخن اهلبيت(ع) در دست ماست، سراغ کوروش و تعاليم او بايد رفت؟ و ضرورت تجليل از کوروش چيست؟ اگر خيري در اين کار بوده چرا اهل‌بيت(ع) از کوروش نام نبرده و از او تمجيد نکرده‌اند؟ بي گمان نتيجه اين تجليل‌هاي حساب نشده، پيدايش انحراف‌هاي عقيدتي و فرهنگي خواهد شد.

پي‌نوشت‌ها
1. رک : ‌گريشمن ، ر،‌ ايران از آغاز تا اسلام ، ص 141 ؛ بيات ، عزيزالله ، کليات تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام، ‌ص 48
2. کوروش نامه،‌گزنفون، کتاب ششم، فصل دوم، ص 216، ترجمه رضا مشايخي،‌تهران، 1383ش
3. همان، ص 220
4. کوروش نامه،‌گزنفون، کتاب ششم، فصل دوم، ص 178، ترجمه رضا مشايخي،‌تهران، 1383ش
5. رک: عهد عتيق، کتاب اشعياء نبيّ، باب 45/ 1
6. رک: عهد عتيق، کتاب اشعياء نبيّ، باب 45/ 1؛ عهد عتيق/ کتاب عَزرا / باب 1/ 1- 8 ؛ عهد عتيق/ کتاب دانيال/ باب6، 29 ؛ عهد عتيق/ کتاب عَزرا / باب 4/ 1- 4
7. گريشمن، ر، ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معين، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، چ نهم،‌1372 ،‌ ص 143
8. مشکور، ايران در عهد باستان، ص 176
9. زرين کوب، تاريخ مردم ايران، ص 129
10. بيات ،‌ عزيزالله ، کليات تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام، ‌ص 48
11. همان، ص 49
12. سنگ نوشته يا سِتِل کوروش 45 سانتي متر طول دارد و به خط بابلي نگاشته شده و به شکل استوانه است، اين سنگ را از حفاري بابل به دست آورده‌اند.
13. مشکور ، محمد جواد، ايران در عهد باستان، انتشارات اشرفي، ص 176
14. رک: کهف/ 83- 98
15. ترجمه تفسير الميزان, ج 13, ص 541 ؛ الميزان، ج13 ، ص 396
16. رک: ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 500- 499 ؛ رک: الميزان، ج13 ، ص 381- 396
17. ترجمه تفسير الميزان، ج‏13، ص: 500 ؛ رک: الميزان، ج13 ، ص 381- 396

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی