جبهه پايداري تنها آنتي تز جريان انحرافي است

مشروعیت هر دولتی، به مشروعیت گفتمانی که در آن دولت مطرح است وابسته است و مشروعیت دولت نهم و دهم هم به مشروعیت شعارهایی که اعلام کرده وابسته است . اگر انحرافی در حاشیه بدنه دولت جدید روی داده نباید به معنای نفی کل گفتمانی باشد که این دولت در ابتدای امر پرچمدار آن بوده است. مردم هم به این گفتمان رای داده اند و نباید اجازه داد که جریان انحرافی این گفتمان را تابلوی تاکتیک های خود قرار دهد و به وسیله آنها به مردم فریبی بپرازد. جبهه پایداری با درک درستی که از اهداف جریان انحرافی داشته به دنبال جلوگیری از این سوء استفاده است و به نظر می رسد قوی ترین آنتی تز این جریان در اتاق فکری بنام جبهه پایداری نهفته است.
حجت الاسلام دکتر باقرزاده عضو هيئت علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) در گفتگو با خبرنگار تبيين، با بیان مطلب فوق به تبيين برخي شبهات و سئوال ها در خصوص جبهه پايداري پرداخت. متن اين مصاحبه در ذيل آمده است.
با سلام و تشکر از اينکه وقت خود را در اختيار ما قرار داده ايد، بدون مقدمه سئوال هاي خود را مطرح مي کنم.
بعضی ها معتقد هستند بزرگترین اشتباه جبهه پایداری خود مطلق بینی و خود تمام انگاری است نظر شما در اين رابطه چيست؟
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم جواب این مطلب این است که اتفاقا به نظر می رسد بعضی از دوستان و عزیزان خانواده اصولگرایی و حتی نزدیکان اندیشه جبهه، در برخورد سیاسی با دوستان و هم فکران خود به نوعی خود مطلق انگاری گرفتار شده اند که با تشکل داشتن یک اندیشه این گونه برخورد می کنند و با انواع اتهامات سعی می کنند از دوستان خود رقیب بسازند. تعجب آور این است که همین دوستان با ساکتین فتنه راحت کنار می آیند اما حاضر نیستند سخن منطقی دوستان خود را به درستی گوش کنند. دیدگاههای جبهه پایداری دیدگاه هایی است که از متن ارزشهای اسلامی برخواسته است و نبايد تاکید جبهه پايداري بر این دیدگاهها را حمل بر خود مطلق بینی و خود تمام انگاری نمود. اعضای جبهه پایداری معتقد هستند این ارزشها ی اسلامی و ارزش مداری بوده که تا کنون این انقلاب را حفظ کرده است و در واقع تشکيل اين جبهه تاکید بر این ارزشهاست. منتقدين در واقع بايد سعی کنند بیشتر خودشان را با ارزشها تطبیق بدهند نه اینکه دیگران را متهم کنند به خود مطلق بینی. قطعا جبهه پایداری به دنبال نفی دیگران نیست و نمی خواهد دیگران را از عرصه خارج کند . نمی خواهد بگوید دیگران اصول گرا نیستند اما به هر حال این یک واقعیتی است که در میان کسانی که در طیف اصول گرایی قرار دارند بعضی ها بیشتر بر اصول پایدار مانده اند و تا جایی که بشود از افرادی که بیشتر بر اصول پایدار ماندند استفاده کرد نوعا نوبت به دیگرانی که محل تردید هستند نمی رسد. حالا یک وقت مقام ضرورت است که در مقام ضرورت باید به حداقل ها اکتفا کرد. اما الان به نظر نمی رسد آن ضرورتی ایجاد شده باشد که ما بخواهیم افرادی که در اصول گرایی ،وفاداری و پایداری ثابت قدمتر هستند را کنار بگذاریم و کسان دیگری را که برخی مواضع شان محل تردید است به عنوان پرچمداران و رهبران اصول گرایی بپذیریم. بعضی افراد در عین اینکه اصول گرا هستند و در عین اینکه اعتقاد دارند به ارزشها و باورهای انقلاب اما عملکرد آنها چندان رضایت بخش نیست. لذا ضمن اینکه نباید افراد را طرد و از گردونه اصولگرایی خارج نمود، اما پرچمداری را هم برای آنها نمی پذیریم. اینکه ما می گوییم یک عده نباید پرچمدار جریان اصول گرایی بشوند در واقع این به معنای نفی اصول گرایی آنها نیست و نمی خواهیم آنها را از صحنه اصول گرایی خارج کنیم .آنها می توانند وظایف انقلابی خودشان را در طیف اصولگرایی به بهترین نحو انجام بدهند اما پرچمدار جریان اصول گرایی نباید تلقی بشوند. مثلا بعضی از کسانی که در جریان فتنه مردد بودند یا ساکت بودند قطعا صلاحيت ندارند پرچمدار جریان اصول گرایی باشند. نه اینکه اینها خدای نکرده در جریان فتنه همکاری داشتند, ولی در هر حال به وظایف انقلابی و اسلامی خودشان در این راستا عمل نکردند. از همین رو هم حقی پرچمداری از آنها سلب است و در واقع ما سهم پرچمداری برای آنها قائل نیستیم .
برخي معتقدند که جبهه پایداری در پی سهم خواهی و امتیاز گیری است. آيا به نظر شما چنين است؟
قطعا حرکت جبهه پایداری ماهیتی گفتمانی دارد و سنخ کار آن سنخ کار آن سنخ سیاسی نیست. جبهه پایداری را باید اتاق فکری برای نظام به حساب آورد که هدف آن پاسداشت ارزشهای انقلاب اسلامی است. البته انتخابات ها فضاهایی است که این افکار تولیدی به ثمر می نشیند اما سهم خواهی های سیاسی که معمولا کار احزاب سیاسی و افراد سیاسی است از شان این جبهه دور است. یکی از انگیزه های تشکیل جبهه مقابله با همین سهم خواهی هایی است که متاسفانه در درون اصولگرایان هم در حاب نهادینه شدن است که باید با آن مقابله نمود.
هرچند اگر بحث سهم بری بود سهم کسانی که سوم خرداد را به وجود آوردند و این تحولاتی که در سیاست خارجی و داخلی کشور و مسایل اقتصادی و مسایل مختلف کشور ایجاد شده سهم کمی نبود.
آیا جبهه پایداری با اصول گرایان همسو است و چه تفاوتی بین آنها وجود دارد؟
بله.جبهه پایداری با اصول گرایان ديگر در مواضعي که ابراز کرده اند، همسو است اما از حیث التزام به این ارزشها و اصول انتقاداتی به برخی از افرادی که در طیف اصولگرایان ایفای نقش می کنند دارد. مثلا اگر بعضی از اصول گرایان دچار نوعی تجمل گرایی هستند یا اینکه برخی دچار نوعی التقاط شدند یا دچار مسامحه کاری هستند، یا در عین اصول گرایی سعی می کنند امتیازاتی به جریان اصلاح طلبی بدهند که اینها با اندیشه اصول گرایی سازگار نیست اما جبهه پايداري با اکثریت اصول گرایان مشکلی ندارد جز آنکه درجه حساسیت آنها نسبت به مشکلات این اقلیت را پایین می داند.
از سوی دیگر تاکیدات جبهه پایداری بر بعضی از اصول او ارزشها بیشتر است که این هم یک وجه تمایز جبهه پایداری است. مثلا عدالت گرایی ، ساده زیستی مسئولان، مبارزه با تجمل گرایی و اشرافی گری، ولایت مداری، التقاط گریزی، اینها از اصولی است که اصرار بر آنها از نظر جبهه پایداری در این زمان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
اساسا جبهه پایداری در مقابل جریان اصول گرایی نیست، جبهه پایداری بخشی از جریان اصول گرایی است که در واقع بر ایده ها و آرمانها تاکید بیشتری دارد و معتقد است همه سمت و سوها و حداکثر ظرفیت ها به سمت آرمانها باشد.
به عبارت ديگر جبهه پایداری جبهه مقابل جبهه اصول گرایی نیست .جبهه پایداری جبهه ای در برابر اندیشه التقاطی و الحادی و جریان انحرافی است و در واقع همسنگر است با جبهه اصول گرایی ، منتهی جبهه پایداری معتقد است که از افرادی باید بیشتر استفاده کرد که می توانند علیه دشمن مشترک بهتر اقدام کنند.
چرا جبهه پایداری در جلسات اصول گرایان شرکت نمی کند؟
معلوم نیست که بنای جبهه پایداری از ابتدا این بوده باشد که در چلسات آنها شرکت نکند و شاید متولیان این جلسات هم تقصیرهایی دارند. اما مهم تر این است که مشروعیت برخی از جلسات جریان اصول گرایی در این مقطع زیر سوال است و در واقع به نوعی نظام ملوک الطوایفی تبدیل شده و این بدعتی که در برخی جلسات جریان اصول گرایی است، قابل بخشش نیست. مثلا اینکه بعضی از افراد صرفا به دلیل اینکه رای هایی را در سبد خودشان دارند ،بتوانند در حوزه ارزشها تاثیر گذار باشند و بتوانند در لیست انتخاباتی کاندیدا معرفی کنند توجیه قابل قبولی نیست و به نظر می رسد این بدعت در اصول گرایی است. شاید به خاطر همین عدم مشروعیت است که از جهت اعتراضی شرکت نمی کند .
دلیل دیگری که به نظر می رسد این که جبهه پایداری معتقد است همه تخم مرغ ها را نباید در یک سبد ریخت و آرایش طرف مقابل هم معلوم نیست چگونه خواهد بود. لذا ما احتمالات و فروضات مختلف را باید در نظر داشته باشیم و همه حساب و کتابها را نباید الان انجام دهیم باید صبر کنیم تا آرایش انتخاباتی طرف های رقیب اصولگرایی شکل بگیرد و آنوقت موضع خود را قطعی کنیم.
این که ما همه طیف وفاداران به ارزشهای انقلاب را در یک سبدی به نام جریان هفت + هشت ببینیم و هزینه کنیم ریسک است که اگر این جریان سوخت همه جریان اصول گرایی را دچار خسارت می کند.
از سوی دیگر نباید جریان اصول گرایی به گونه ای عمل کند که بشود مساوی با حاکمیت و هر طیف دیگری بشود مقابل با حاکمیت بلکه باید یک ظرفیت و پتانسیلی برای رقابت در درون جریان اصول گرایی داشته باشیم که این به نفع انقلاب است. تشکیل جبهه پایداری این پتانسیل را ایجاد می کند.
آیا جریان جبهه پایداری و اصول آن مایه تشتت نیروها نمی شود؟
جریان جبهه پایداری باعث ساماندهی متنوع می شود و آرایش را متنوع می کند و این آرایش متنوع باعث می شود که نیروهای کیفی تری از جریان اصول گرایی وارد مجلس بشوند. تنوع دیدگاهها و سلیقه ها در داخل خانواده جریان اصول گرایی باید وجود داشته باشد.
سوال این است که چرا جبهه پایداری از جذب برخی افراد انقلابی پرهیز می کند؟
جذب از نظر جبهه پایداری جذب حداکثری است همانطور که مقام معظم رهبری بر این امر تاکید فرموده اند، اما نشانه گذاری ها به اين معنا که ما بخواهیم افرادي را به عنوان شاخص برای جریان اصول گرایی علم کنیم، باید با ظرافت و حساسیت خیلی زیاد دنبال شود. چون نباید کسانی که مسئله دار هستند به عنوان شاخص های جریان اصول گرایی قلمداد شوند. نباید در نشانه گذاری ها افرادی که مورد اعتراض هستند به عنوان شاخص جریان اصول گرایی قرار گيرند.
آیا برخی شرایطی که جبهه پایداری برای برخی از اصول گرایان مطرح می کند به وحدت نیروها صدمه می زند؟
واقعا خوب است تامل کنیم چه شرایطی را جبهه پایداری تعیین می کند؟ اگر شرایطي را که تعیین می کند ارزشی نیست بگویند ارزشی نیست و اگر ارزشی است بپذیرند.
جریان جبهه پایداری می گوید قبیله گرایی نباید حاکم بر جریان اصول گرایی باشد ، آيا این امر غیر ارزشی است؟ این که می گوید ساکتین فتنه نباید طلبکار و سهم خواهی کنند این امر غیر ارزشی است؟ این که می گوید شخصیت های نباید شاخص معیار های باشند بلکه معیار ها باید شاخص شناسایی و ارزیابی شخصیت ها باشند اینها شرایط غیر قابل قبولی است؟ ما که نباید بعد از سه دهه از انقلاب هم هنوز گرفتار بحث قبیله گرایی باشیم و بحث ملوک الطوایفی را مطرح کنیم یا فرض بفرمایید که یکی از شرایط جبهه پایداری این است که باید التزام عملی ملاک گزینش و چینش افراد باشد آیا اینکه جبهه پايداري تاکید می کند بر التزام عملی تا ساکتین فتنه نيايند در صدر قرار گیرند و بشوند شاخص جریان اصول گرایی، آیا این شرط غیر قابل قبول است؟ وحدت باید حول همین ارزشهای مثبت باشد نه حول شخصیت ها.
آیا آیت الله مصباح از جبهه پایداری حمایت می کنند ؟ چرا؟
ایشان خودشان صریحا گفته اند حمایت می کنند در رسانه ها آمده در سایت ها هم مطرح شده و علت حمایتشان را هم خودشان فرمودند که جریان جبهه پایداری از نیروهای صالح تر و اصول گرا تری برخوردار است و به همین خاطر از آن حمایت می کنند.
سوال شده برخی معتقدند جبهه پایداری از بدنه دولت است. آیا شما این نسبت را صحیح مي دانيد؟
گذشته از بررسی این ادعا سوال این است که آيا از بدنه دولت بودن، خط قرمز جريان اصولگرايي است؟ دولتی که اینهمه خدمت کرده اینهمه نقاط مثبت فراوانی داشته و توانسته بسیاری از مشکلات کشور را حل کند ، این دولت نباید برای اصول گرایان خط قرمز باشد ، بلکه باید بر نقاط مثبت این دولت تاکید شود . البته باید بین جریان انحرافی و بدنه خدمتگذار دولت فرق گذاشت .
نباید فکر کنیم که راه گریز و اجتناب از جریان انحرافی این است که خوبی های دولت را هم زیر پا لگد مال کنیم به این بهانه که می خواهیم از جریان انحرافی فاصله بگیریم. خیر بلکه باید حاشیه هایی که در دولت وجود دارد ، با بصیرت و درایت نفی کنیم . اصل بدنه دولت را هم جریان سالمی می بینیم و معتقدیم باید بین نکات مثبت و منفی دولت تفکیک کنیم که جریان انحرافی از نقاط منفی اش است که باید برخورد بشود و با درایت این جریان را پشت سر بگذاریم.
چنين مطرح شده که برخی می گویند اعضای جبهه پایداری از افراطیون اصول گرایی هستند و فاقد عقلانیت هستند و این عملکرد در این شرایط برای کشور خطرناک است؟
این گونه اتهامات و فضاسازی ها و اینگونه صحبت ها همیشه بوده است. بعضی ها خودشان را معیار برای ارزشها می دانند و هر کس بخواهد از آنها جلو بیفتد او را به تند روی متهم می کنند و خودشان را معتدل مطرح کرده و تبلیغ می کنند. آیا برخی از اصول گرایان دچار تردید نیستند؟ در حوزه ارزشها با مسامحه کاری برخورد نمی کنند؟ چطور است که جبهه پایداری به افراطی گری متهم می شود، اما برخی از افراد در جریان اصول گرایی در سخت ترین مواقع جریان فتنه سکوت کردند و در عين حال اینها معتدل هستند؟ یا کسانی که می خواهند نظام قبیله گرایی را در فعالیت های اتنخاباتی و رقابتی باب کنند و این بدعت ها را بگذارند آیا این اعتدال است؟ و جبهه پایداری باید به دلیل مخالفت با این رویه های نادرست به تند روی متهم شود؟
ما در طول تاریخ از اینگونه بی انصافی ها داشته ایم . بالاخره برخی به این اعتقاد رسیدند که ما هرچه سعی کنیم از التقاط نظری و عملی فاصله بگیریم و به ناب شدن جریان اصول گرایی فکر کنیم در دراز مدت به نفعمان است هر چند در کوتاه مدت ریزش هایی داشته باشیم این به نفع انقلاب است که از خطر التقاط مصون بمانیم لذا تاکید جبهه پایداری بر این است که باید در این مقطع به فکر جذب افرادی بود که به خط انقلاب، قانون اساسی و ارزشهای انقلابی نزدیک ترند و باید به آنها بیشتر بها داد که ثمرات اینگونه افراد برای انقلاب بیشتر خواهد بود تا اینکه دلخوش کنیم به برخی از افرادی که آنگونه که باید و شاید به ارزشها آراسته باشند نیستند این التقاط همواره برای انقلاب مضر خواهد بود.
آیا جبهه پایداری در صورت نپیوستن به جریان اصول گرا مشروعیتش را از دست نخواهد داد؟
مراد از مشروعیت داشتن یک جریان سیاسی چیست؟ اگر منظور داشتن اقبال عمومی است، پاسخ این است که یکی از سر فصل های جریان جبهه پایداری این است که به حقانیت کار فکر می کند نه به حمایت طرفداران. تجربه نشان داده که سخن حق همیشه زیر پرده نخواهد ماند ماه پشت ابر نمی ماند بالاخره خورشید حقیقت پیروز خواهد شد در دفاع از ارزشها تز جبهه پایداری این است که نباید از هیاهو ها و غوغا ها ترسید و نباید از اینکه یاور و طرفدارانی وجود ندارد در مشروعیت تردید کرد امیر المومنین علیه السلام می فرماید در مسیر هدایت از قلت اهل و کمبود طرفداران حق نباید ترسید و هراسید این تز جبهه پایداری است که امید به فتح و نصرت الهی دارد و به اصول تاکید می کند اصول گرایان نیز باید توجه داشته باشند که هر قدر از ارزشها فاصله بگیرند مشروعیت خود را از دست خواهند داد. مردم به ارزشها ایمان دارند و دنبال کسانی هستند که در پایبندی به ارزشها صداقت دارند.
آیا توده مردم به جبهه پایداری اقبال خواهند داشت؟
در توده مردم بعد از جریان سوم تیر توقع کار مضاعفی ایجاد شده که نباید این توقع را نادیده گرفت به نظر می رسد مردم و توده مردم به اصول گرایی سنتی قانع نخوهند بود و به تفکر در اصول گرایی متمایل ترند که با تاکید بر عدالت ورزی و کار بیشتر و مضاعف فعالیت کنند لذا باید به این خواسته توجه کرد تا دچار سرخوردگی نیروهای انقلاب در این مقطع نشویم.
سوال شده از آنجا که بعضی از اعضای جبهه پایداری قبلا از بدنه دولت آقای احمدی نژاد بوده اند، از جریان انحرافی که در دولت وجود داشته در این جریان نیز است؟
بالاخره این شبهه ممکن است از آن طرف هم باشد که برخی از اصلاح طلبان و یا اصحاب فتنه بر روی برخی اصول گرایان تاثیر داشته باشند چنانکه بعضا آنها را جذب کرده اند و توانسته اند آنها را به سمت خود متمایل کنند و سمت و سوی فعالیت های آنها را به گونه ای هدایت کنند که شانس و اقبالی برای جریان اصلاح طلب باشد. بنا بر این همه باید تلاش کنند که چنین نفوذی شکل نگیرد و اگر هم است با آن برخورد شود.
آیا جبهه پایداری هنوز هم خود را حامی دولت آقای احمدی نژاد می داند؟
بالاخره گفتمان هشتاد و چهاری آقای احمدی نژاد یک گفتمان قابل قبولی بوده و جبهه پایداری باید خودش را حامی گفتمان دولت در سال 84 بداند و برای همین هم شکل گرفته اما اینکه هنوز خودش را حامی دولت بداند قطعا میزان حمایت آنها به اندازه باقی ماندن دولت در خط انقلاب است هر چقدر آقای احمدی نژاد از ارزشها فاصله بگیرد به همان اندازه از طرف جبهه پایداری مورد انکار قرار خواهد گرفت.
آیا امکان سوء استفاده جریان انحرافی از جبهه پایداری برای رسیدن به مناصب قدرت وجود دارد؟
نه تنها امکان سوء استفاده جریان انحرافی از جبهه پایداری وجود ندارد بلکه به نظر می رسد تنها آنتی تز جریان انحرافی جبهه پایداری است.چرا؟ مشروعیت هر دولتی، به مشروعیت گفتمانی که در آن دولت مطرح است وابسته است و مشروعیت دولت نهم و دهم هم به مشروعیت شعارهایی که اعلام کرده وابسته است . اگر انحرافی در حاشیه بدنه دولت جدید روی داده نباید به معنای نفی کل گفتمانی باشد که این دولت در ابتدای امر پرچمدار آن بوده است. مردم هم به این گفتمان رای داده اند و نباید اجازه داد که جریان انحرافی این گفتمان را تابلوی تاکتیک های خود قرار دهد و به وسیله آنها به مردم فریبی بپرازد. جبهه پایداری با درک درستی که از اهداف جریان انحرافی داشته به دنبال جلوگیری از این سوء استفاده است و به نظر می رسد قوی ترین آنتی تز این جریان در اتاق فکری بنام جبهه پایداری نهفته است.
آیا می توان به بهانه سلامت گفتمان وحدت را شکست؟
وحدت اصل راهبردی همه نیروهای طرفدار گفتمان انقلاب اسلامی است. به همین خاطر نباید اختلافات سلیقه ای و تفاوت دیدگاهها در تاکتیک و انتقادات درون خانوادگی را به معنای اختلافات بنیان برانداز تفسیر نمود. البته یک قاعده کلی وجود دارد که وحدت باید به سمت گفتمان سالم جهت دهی شود تا مقدس باشد و الا وحدت به سمت التقاط و عدول از ارزشها و وحدت به سمت تضعیف ارزشهای انقلاب وحدت مقدسی نیست.اگر یک گفتمان التقاطی را با وحدت همراه کنیم مشروعیت نمی یابد در تاریخ اسلام در مقاطعی وحدت در افرادی شکل گرفته که در مقابل آنها اقلیتی قرار داشته اند که حاضر به وحدت نبودند حالا باید بگوییم اگر وحدت نمی کردند کار بدی انجام می دادند؟خیر به خاطر اینکه هر وحدتی مقدس نیست بلکه وحدتی مقدس است که در مسیر حرکت اهداف انقلاب اسلامی و ارزشهای اسلامی باشد.
در پایان انشاء الله خداوند توفیق دهد در مسیر اهداف انقلاب باشیم و مشمول این آیه شریفه باشیم که فرمود: « ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون »کسانی ایمان آوردند و ارزش ها را پذیرفتند و استقامت کردند و التزام عملی داشتند به ارزش ها و در مسیر ارزش ها کوتاهی نکردند ودچار سردر گمی و کاهلی نشوند خدای متعال به آنها وعده داده که هیچ ترس وحزنی نداشته باشند وحیات طیبه انسانی در این دنیا وآن دنیا وعده الهی است که به اینها خواهد رسید.




























ارسال کردن دیدگاه جدید