سطح دسترسی آمریکا به منافع خود در خاورمیانه رو به کاهش است
کارشناسان در نشست تخصصی اندیشکده رند با اشاره به تحولات منطقه تاکید کردند که سطح دسترسی آمریکا به منافع خود در خاورمیانه رو به کاهش است.
به گزارش تبيين به نقل از فارس، اندیشکده «رند» در این مجموعه که به قلم «دیوید آرون»، «فردریک وری»، و «برت اندرو والاس» تنظیم شده است، به ثبت سخنرانیها و گفتوگوهایی میپردازد که در طول کنفرانسی با عنوان «امنیت خلیج فارس در جریان تحولات عمیق منطقه: حقوق متقابل و مشارکتهای پایدار»، شکل گرفته و مطرح شد. «خیزش اعراب»، «شورای همکاری خلیج فارس»، همبستگی «اتحادیه عرب»، مساله ایران، و ارتشهای منطقه خلیج فارس، موضوعات مطرح شده در این کنفرانس را تشکیل میدادند. این نشست با شرکت صد نفر از مقامات ارشد دولتی، دانشگاهی، افسران ارتش، و اصحاب رسانه صورت پذیرفت.
* سطح دسترسی آمریکا به منافع خود در منطقه خاورمیانه رو به کاهش است
ایران در خلیج [فارس] - چالشها و واکنش اعراب
واکنش ایران در قبال بهار عربی چه بوده است؟ تهران از این تحولات چه آموخته؟ و دست به چه اقداماتی زده است؟ واکنش جهان عرب در برابر این اقدامات چه بوده است؟ با وقوع این تحولات، آیا ایران جایگاه سیاسی خود را از دست داده، یا موفق به کسب موقعیت بهتری شده است؟ آیا سقوط مبارک، چگونگی توازن سیاسی میان ایران و اعراب را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ آیا پس از بهار عربی، همسایگان عرب ایران، تغییری در رفتار این کشور مشاهده کردهاند؟ آیا میزان نگرانی کشورهای عرب از بلندپروازیهای سلطهجویانه و برنامه هستهای ایران، دستخوش تغییراتی شده است؟
سیاستهای اخیر آمریکا در خاورمیانه، برای کنار آمدن با ناآرامیهای بهار عربی، نگرانی سران عرب را در مورد قابل اعتماد بودن تعهدات امنیتی آمریکا در منطقه، تشدید کرده است. زمان که آمریکا به سرعت پشت مبارک را خالی کرد، ریاض شدیدا برآشفت، و عربستان سعودی از همان زمان، آشکارا اعلام کرد که برای حفظ منافع خود بهتر است به دنبال اتخاذ سیاستهای خارجی مستقل باشد.
همزمان با اینکه به خوبی میتوان دریافت که سطح دسترسی آمریکا به منافع خود در منطقه رو به کاهش است، مقامات ارشد آمریکایی بر این عقیدهاند که برنامه هستهای ایران به نظارتی مستمر و به تبع، حضور آمریکا در منطقه نیاز دارد.
چنین چالشی، برخی از مواضع آمریکا را شفافتر میسازد. سیاست بازدارندگی اظهار شده فعلی از سوی واشنگتن، در پی آن است که در صورت وقوع حملهای اتمی به یکی از کشورهای دوست آمریکا، به پاسخی سنتی متوسل شود. و چنین پاسخی، به نمایش چهره مقتدرتری از آمریکا در منطقه، نیاز خواهد داشت. در غیر این صورت، شرکای آمریکا در خاورمیانه، با انگیزههایی قوی، یا به سمت همسو شدن و بهبود روابط خود با ایران متمایل شده، یا به فکر دستیابی به تسلیحات هستهای لازم جهت کسب توان بازدارندگی خواهند افتاد، و یا هر دوی این سیاستها را اتخاذ خواهند کرد.
* ایران خود را قدرت برتر منطقه میداند
سران تهران، ادعا میکنند که انقلاب سال 1979 ایران، الهام بخش قیام اعراب بوده است. سپاه پاسداران انقلاب [اسلامی] ایران، اعلام کرده است که بهار عربی، آغازی است بر پایان سلطه آمریکا در خاورمیانه. تمام این بیانات نشان میدهد که ایران خود را، قدرت برتر منطقه میداند. از سوی دیگر، این اظهارات میتواند به خوبی بیانگر سیاستهای تهران نیز باشد. ایران میکوشد تا از سقوط مبارک، برای تغییر چینش سیاسی منطقه بهرهبرداری کند؛ که از نشانههای آن میتوان به واقعه اخیر عبور ناوهای جنگی ایران از مسیر کانال سوئز اشاره کرد. به علاوه، ایران به بحرین، به دید شاهدی بر آسیبپذیری رژیم امنیتی عربستان-آمریکا مینگرد؛ زیرا این کشور هم برای عربستان، و هم برای آمریکا از ارکان و مجاری اساسی اعمال نفوذ در منطقه به شمار میآید.
آیا اساسا میتوان ایران را دارای جذابیتهای خاصی برای دیگر کشورهای منطقه در نظر گرفت یا خیر. در حال حاضر، قدرت این کشور بسیار اندک و تنها به حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا محدود میشود. اما با این حال، بهبود روابط با تهران، گام موثر و حساب شدهای از سوی قاهره به شمار خواهد آمد. حکومت برجستهترین همپیمان ایران، سوریه، در حال حاضر در معرض خطر بزرگی قرار دارد. ایران میلیاردها دلار در اقتصاد و ارتش سوریه سرمایهگذاری کرده است، که چنین اقدامی این کشور را به یکی از نقشآفرینان قدرتمند خاورنزدیک بدل کرده است. شکست روند صلح اسرائیل و فلسطین، احتمالا به نفع ایران میانجامد، اما در خصوص نفوذ تهران بر حماس، غالبا اغراق میشود. ایران حماس را به طور کامل تحت کنترل ندارد، و علیرغم اینکه این گروه به کمکهای مالی ایران وابسته است، فاقد شباهت و وابستگیهای نزدیک ایدئولوژیک یا سیاسی با این کشور است. اگر شیعیان بحرین احساس کنند از حق رایی واقعی برخوردار نیستند، ممکن است رو به سمت ایران آورده، و بدین شکل سطح نفوذ تهران در خلیج فارس، افزایش یابد، اما تا کنون شاهد چنین اتفاقی نبودهایم.
* نیروی ارتش در کشورهای حوزه خلیج فارس، فاقد هماهنگی کامل با رژیمهای منطقه است
- تغییرات سیاسی و ارتشهای خلیج [فارس]
نقش نیروهای امنیتی خلیج [فارس] در مقابله با تهدیدات خارجی (مانند ایران) و داخلی (مانند تحریکات ایران برای سرنگونی رژیمها، آشوبهای مدنی، تروریسم، و حضور القاعده در شبهجزیره عرب) چیست؟ اعمال چه تغییراتی برای مقابله کلی با این مسائل لازم است؟ از چه مواردی میتوان به عنوان منافع مشترک آمریکا و ارتشهای خلیج [فارس] نام برد؟ فرصتهای موجود برای سرمایهگذاری بر روی این منافع مشترک چیست؟
نکتهای که در تحصیلات آکادمیک آموزش داده میشود، این است که نباید در حین تحلیل انقلابها، از نقش پر اهمیت ارتش غافل شویم. محال است که جنبشی بدل به انقلاب شود، مگر اینکه حکومت توانایی خود در به کارگیری خشونت را از دست داده باشد.
اوضاع داخلی کشورهای حوزه خلیج [فارس]، بیانگر وجود رخنهای کوچک میان ارتش و تشکیلات حکومتی است، و پر واضح است که ساختارهای نظامی در حوادثی که در خیابانها روی میدهد، ایفاگر نقشی حیاتی هستند. برای کشورهای حوزه خلیج [فارس]، بزرگترین تهدیدی که در برابر نیروهای امنیتی حکومت قرار میگیرد، جیبهای پر پول جمعیت خارجی حاضر در داخل مرزهای تعدادی از این کشورها، بالاخص امارات متحده عربی، و عربستان سعودی است. گارد ملی عربستان سعودی، عمیقا به خانواده سلطنتی وفادار است و مسئولیت حفظ ثبات و استقرار رژیم را بر عهده دارد. در حال حاضر، و با توجه به آشوبهای فرقهگرایانه موجود در منطقه، از ارتشهای عرب تقریبا بیشتر به عنوان نیروهای ضدشورش داخلی استفاده میشود. نیروهای شبهنظامی پلیسی که برای کنترل جمعیت به خدمت گرفته میشوند، عهدهدار نقشهای امنیتی خاصی میشوند که خارج از محدوده وظایف تعریف شده آنها قرار میگیرد.
* نفع اقتصادی فروش تسلیحات، از دیگر دلایل نگرانی آمریکا نسبت به قطع رابطه با ارتشهای خاورمیانه است
بنا بر اظهارات سخنران، از دیگر ابعاد مهم موضوع ارتشهای این منطقه، روابط بینالمللی این نیروها است -به ویژه با محوریت مساله فروش جنگافزارهای آمریکایی. حتی اگر وجود شکافهایی در روابط میان کشورهای حوزه خلیج [فارس] با آمریکا احساس شود، این کشور کماکان ضامن اصلی حفظ امنیت منطقه به شمار خواهد آمد. حتی اگر در نظر واشنگتن اینگونه جلوه کند که اوضاع خلیج [فارس]، به کل در حال دگرگونی است، باز هم کشورهای این منطقه هنوز ناتوان از گسیل نیرو بوده، و در انجام تدارکات لازم برای تقویت نیروهای دفاع بومی نیز راهی بس طولانی در پیش دارند. ابعاد اقتصادی این روابط را نیز میتوان در ذکر این حقیقت لمس کرد که امکان گسترش شورای همکاری خلیج [فارس]، تا اندازهای وابسته به این مساله است که آیا عضویت کشورهای جدید، میتواند امنیت اقتصادی شورا را افزایش دهد. در انتها نیز سخنران به این نکته اشاره کرد که تحولات اخیر در روابط کشورهای منطقه با آمریکا، بیش از آنکه خبر از افول یا طلوع بلندمدت نفوذ آمریکا بدهد، تداعیگر یک حرکت چرخهوار است. رویدادهای فعلی منطقه، به تنهایی نمیتواند قابل تاویل به تغییرات جهتمند و معناداری در رویکرد حکومتها و ارتشهای حوزه خلیج [فارس] باشد.
ادامه دارد...
ارسال کردن دیدگاه جدید