پیچیده ترین اصل مدیریت، در روش مواجه امام خامنه ای با جریان انحرافی
ظریفترین و پیچیده ترین اصل مدیریت؛ تغافل! چندی پیش روایتی در سایت امام خامنه ای آمده بود مخاطبین را به تامل وامی داشت: «وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ صَلَاحَ الدُّنْيَا بِحَذَافِرِهَا فِي كَلِمَتَيْنِ إِصْلَاحِ شَأْنِ الْمَعَايِشِ مِلْءَ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ...» از وصیت امیرالمومنین به فرزندش، مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۳۷. بدان فرزندم که اصلاح همه جانبه [امور] دنیا، در دو کلمه است؛ اصلاح اوضاع زندگی، پیمانه پری است که دوسوم آن زیرکی و یک سوم آن تغافل است. حتی امام علی علیه السلام در جای دیگری می فرمایند که نصف شخصیت انسان، تغافل است[۱]؛ حتی تغافل درباره خواص[۲] و بزرگان!
به نظر می رسد که این اصل استراتژیک، در مدیریت اصلاحی، به گونه حیرت آوری در مدیریت امام خمینی و امام خامنه ای نمایان شده است. این اصل بسیار پیچیده و دست نیافتنی، به شکل ویژه ای در مورد برخی از خواص و مسئولین بلند پایه جمهوری اسلامی ایران، به کار گرفته شده است.
تغافل امام خمینی درباره بنی صدر، موسوی و برخی دیگر؛ مصاحبه جناب هاشمی در ۲۰ بهمن ۸۵، با برنامه فوق العاده، شبکه ۳ سیما: «مساله بنيصدر از مواردي بود كه بين ما و حضرت امام اختلاف نظر پيش آمد، ... البته حضرت امام مانند ما با بنيصدر كار نكرده بودند، ما پيشنهادمان آقاي دكتر بهشتي بود تا نامزد رياست جمهوري شود، امام موافقت نكردند فرمودند روحاني نيايد و بر سر همين هم اختلاف داشتيم. ... البته استدلال ايشان اين بود كه بهتر است غير روحاني باشد، اما بعضيها فكر ميكنند چون عليه آقاي بهشتي تبليغات شده بود و برخي گروهكار ايشان را يك فرد انحصار طلبي معرفي كرده بودند، اين تاثير گذاشته بود. ... در آن ديدار، من قدري صريح با ايشان حرف زدم، گفتم به هر حال 17 و 18 سال است كه مبارزه كردهايم، شايد شرايط را بهتر از شما بدانيم به خاطر اين كه شما در منطقه نبوديد و آن چه كه ما در بيرون ميبينيم، با آنچه كه به شما گزارش ميدهند فرق ميكند، حضرت امام نگاهي به من كردند و گفتند، ميداني با چه كسي حرف ميزني؟!»[۳]
نامه تند هاشمی در ۲۵بهمن ۵۹ به تغافل امام! «... آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی، ما درگیر باشیم و متهم؛ و جنابعالی در مقابل اینها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بیخط بودن و آسایش طلبی را میپسندید؟ ... مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت میکند؟!» پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز؛ ۸ تیر ۸۹.
تغافل امام خامنه ای در دوره توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و در برابر گروهک انحرافی: در دوره سازندگی و تداوم آن یعنی دوره خاتمی، امام خامنه ای همواره سعی داشته اند که بر اساس اصل تغافل، با حمایت اجرایی از دولت و نفی اختلاف، عظیمترین و پیچیده ترین هنر مدیریتی را به کار برده، کشور را از درافتادن در ورطه تفرقه و دوگانگی نجات دهند. اکنون نیز که گروهک مشایی در پی ایجاد خطرناکترین جریان هستند و رئیس جمهور را مفتون خود کرده اند، عده ای از بزرگان با انتقاد در فضایی خاص، سعی در ایجاد بیداری و آماده باش نخبگان و ایجاد موانعی بر سر راه شکل گیری فتنه بسیار خطرناک بابیت جدید هستند. امام خامنه ای نیز، مطابق فرمایش امام علی (ع) هم دارای فطانت (دو سوم مدیریت) هستند و هم، واجد یک سوم دیگر شخصیت الهی؛ یعنی تغافل هم هستند. ایشان تا جایی که امکان دارد، در نفی اسباب تفرقه و دوگانگی دولت با امام و امت می کوشند و اشتباهات دولت و حتی جریان انحرافی چسبیده به دولت را تغافل می کنند. این تغافل به قدری است که شاید اگر کسی مثل آقای هاشمی به جای علامه مصباح بود، نامه ای مشابه نامه ۲۵بهمن ۵۹ جناب هاشمی به امام خمینی، برای امام خامنه ای می نوشت: «... آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی، ما درگیر باشیم و متهم؛ و جنابعالی در مقابل اینها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بیخط بودن و آسایش طلبی را میپسندید؟ ... مردم چه فکر خواهند کرد؟ و بعداً تاریخ چگونه قضاوت میکند؟!».
تفاوت بنی صدر با احمدی نژاد؛ خوشبختانه این دو، شباهتی با هم نداشته اند که به تفاوت شان بپردازیم؛ اما در دو کلام باید گفت که بنی صدر قاتل گفتمان امام بود و احمدی نژاد احیاگر آن؛ و دیگر اینکه، بنی صدر فریبکار بود و احمدی نژاد فریب خورد.
۱. «نصف العاقل احتمال و نصفه تغافل». غررالحكم، ص ۲۴۵.
۲. «قوله (ع) "و التغابي عما تعني به" أي التغافل عما تفعله خواصك أو مطلقا من الأمور المنكرة» بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۶۳۷.
۳. خبرگزاری فارس، ۲۱بهمن ۸۵.
ارسال کردن دیدگاه جدید