عوامل فرهنگی،اجتماعی افزایش سن ازدواج
تبين: مقاله
تحليل جامعهشناختي افزايش سن ازدواج؛با تاكيد بر عوامل فرهنگي» نوشته حجت الاسلام دکترمحمد فولادي(1) که درشماره 20 فصل نامه علمی پژوهشی (معرفت فرهنگی اجتماعی) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله ميتوانند اینجا کلیک کنند.
سن ازدواج
معمولاً در همة جوامع براي ازدواج، يك پاية سني حداقلي وجود دارد كه در قوانين مدون و يا غيرمدون در نظر گرفته ميشود و افراد تا پيش از رسيدن به آن، به برقراري پيوند زناشويي مجاز نيستند. سن ازدواج در هر جامعهاي بر حسب شرايط محيطي، اقتصادي و فرهنگ خاص آن جامعه تبيين ميگردد.
از اين رو، در خصوص تعيين سن خاصي ازدواج، هر چند نميتوان در آموزههاي ديني سنّ مشخصي را براي آن تعيين كرد، اما احاديث منقول از پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) و سيره عملي آن بزرگواران، شاهد گويايي بر اهتمام ايشان در تعجيل و عدم تاخير در امر ازدواج است. افزون بر اين، تجرّد و تأخير در امر ازدواج در بعضي روايات مردود شمرده شده، و تأكيد شده است كه هيچ چيز نبايد موجب تأخير ازدواج شود، حتي فقر. در منابع روايي از جمله حقوق فرزند بر پدر اين است كه پس از بالغ شدن، او را به ازدواج درآورد.
بر اساس شواهد تاريخي، ازدواج بسياري از امامان(ع) در سنين پيش از 20 سالگي بوده است. . اين بزرگواران در مورد فرزندانشان نيز همين شيوه را داشتند و عموماً پيش از 20 سالگي زمينه ازدواج آنان را فراهم مينمودند. از آنجايي كه عمل و سيره معصومان(ع) براي ما الگو و حجت است، در تعيين سن ازدواج ميتوان سيره آن بزرگواران را به عنوان يك هنجار ديني در نظر گرفت. اما در قران، از سن خاص براي بلوغ سخن به ميان نيامده است.
البته سن بلوغ شرط لازم است و كافي نيست؛ بلوغ اجتماعي و عاطفي در كنار ساير شرايط زمينهساز ازدواج خواهد بود. بايد شرايط به گونهاي فراهم شود كه ازدواج، فاصله زيادي با سن بلوغ شرعي و عرفي نداشته باشد. ولي متاسفانه اين موضوعي است كه در جامعه ما رخ داده است و بين بلوغ جنسي و عاطفي از يك سو، و بلوغ اجتماعي و اقتصادي از سوي ديگر فاصله افتاده است. همين امر عامل اصلي افزايش سن ازدواج است.
چارچوب نظري و تحليلي بحث
به نظر ميرسد، پيش از هر چيز، به دليل پيامدهاي ناگوار تأخير سن ازدواج در ايران، بويژه ناهنجاريهاي اخلاقي و پيري و خاكستري شدن جمعيت، و...، اين موضوع را بايد به عنوان يك «مسئله اجتماعي» در نظر گرفت. از نظر جامعه شناسان، «مسئله اجتماعي» زماني پديد مي آيد كه قدرتي كه جامعه براي تنظيم روابط بين افراد دارد، با شكست روبهرو، نهادهاي آن دستخوش تزلزل، هنجارها و قوانين مورد بي احترامي، انتقال ارزشها از نسلي به نسل ديگر به سختي صورت گرفته، چارچوب توقعات متزلزل گردد. از آنجايي كه همواره شرايط اجتماعي نياز به بازسازي و بهسازي دارد، مسئله اجتماعي ناشي از عدمتعادل جزيي است. مشكلات اجتماعي زماني كه با بنبست مواجه شوند، به گونه اي كه كه خروج از آن براي افراد محروم امكانپذير نباشد، مسئله اجتماعي پديد ميآيد.
اما در خصوص تحليل جامعه شناختي افزايش سن ازدواج، توجه به نكاتي چند ضروري است:
1. ازدواج يكي از اشكال پيوند زناشويي است. اين پيوند دائمي ميان زوجين با هدف توالد و تناسل صورت ميگيرد.
2. قواعد، آداب، رسوم و سنن مربوط به ازدواج، و نه صرفاً بلوغ جنسي، تعيين كننده زمان ازدواج است. بنابراين، بلوغ جنسي و عاطفي را شرايط زيستشناختي تعيين ميكند، و بلوغ اقتصادي و اجتماعي و يا عقلي را شرايط اجتماعي. اين امر موجب ناهمزماني بلوغ جنسي، اجتماعي و اقتصادي شده است.
3. فرايند فوق و ناهمزماني بلوغ جنسي، اجتماعي و اقتصادي موجب افزايش سن ازدواج شده است. اين امر در جوامع جهان سوم و از جمله جامعه اسلامي ما، متأثر از فرهنگ غربي و مدرنيته است.
نقش انحصاري مردان در معيشت از ميان رفته، انبوهي از بانوان وارد بازار كار و اشتغال شدهاند. اشتغال زنان، موجب كاهش آسايش و راحتي، افزايش خستگي ناشي از كار در منزل و خارج از آن، كاهش آستانه تحمل رواني ناشي از مشكلات اجتماعي و اقتصادي، عدم وجود زمان كافي براي ارتباط فكري و روحي با همسر و فرزندان و صدها مشكل ديگر است كه به شدت سلامت و بهداشت خانواده، بويژه مادران را تهديد ميكند و در نهايت، اين گونه مشكلات جامعه را با مخاطراتي مواجه كرده است.
4. امروزه و در عصر ارتباطات، با سلطه بلامنازع رسانههاي ارتباط جمعي، زندگي بشر به سمت فردگرايي سوق يافته و افراد را از تعامل با ديگران باز داشته است. اين موضوع ناشي از نوع بهرهبرداري غيرفرهنگي و نادرست از اين رسانه هاست
5. افزايش سن ازدواج و تجرد قطعي، ازدواج جوانان را با چالشهاي جدي مواجه ساخته، امنيت خانواده را به مخاطره مياندازد و آسيبهاي ديگري همچون افزايش ولنگاري جنسي، ارتباطات نامشروع، عدم تمايل به باروري و... را به همراه دارد.
6. از جمله پيامدهاي افزايش سن ازدواج، عدم تمايل زوجين به باروري و فرزندآوري است.
اين امر ناشي از نفوذ فرهنگ مادي و سكولار در جامعه اسلامي ماست. علي رغم اينكه فرزندآوري از عوامل مهم ايجاد آرامش رواني مادر و نشاط افزايي و استحكام خانواده است، هماكنون تمايل به فرزندآوري در زوجهاي جوان، كمتر از گذشته است. در حالي كه، فلسفه اصلي ازدواج و پيمان زناشويي توالد و تناسل بود. از اين رو، با تحولات صورت گرفته در عرصه خانواده، فلسفه اصلي ازدواج به دست فراموشي سپرده شده است.
عوامل فرهنگي افزايش سن ازدواج
از آنجايي كه اين مقاله، به تحليل جامعهشناختي مهمترين عوامل فرهنگي مؤثر بر افزايش سن ازدواج ميپردازد، برخي از مهمترين اين عوامل عبارتند از:
1. تغيير سبك زندگي
در دهههاي اخير، تحوّلات جدّي در الگوهاي رفتاري خانوادها به وجود آمده است؛ تغيير در الگوي مصرف، نوع پوشاك، مسكن، افزايش سطح انتظارات و توقعات خانوادهها، روحيه تنوع طلبي، تجملاتي شدن زندگي اجتماعي و تأثيرپذيري از فرهنگ غربي، بستر مناسبي براي تغيير سبك زندگي اسلامي جامعه ما فراهم آورده است.
با ترويج فرهنگ بيگانه از طريق رسانههاي ماهوارهاي و شبكههاي اجتماعي، و ورود اين ارزشهاي بيگانه با بافت فرهنگ بومي، ملي، ديني و در نتيجه فعال شدن منابع خارجی تغییر در ارزشها و ناسازگاري اين ارزشها با بستر و محيط اسلامي جامعه ديني، زمينه تغيير و تحولات گسترده ارزشهاي حاكم بر نهاد خانواده را فراهم ساخته، خود زمينهساز برخي تغييرات از جمله، نوع انتخاب همسر، فرزندآوري، تغيير سن ازدواج، فاصله سني زن و مرد، و ... در خانواده شده، در نهايت، سبك زندگي ديني را با چالشهاي جدي و تغييراتي مواجه ساخته است.
2. ادامه تحصيل و تحول موقعيت اجتماعي
از ديگر عواملي كه موجب افزايش سن ازدواج شده، نهادينه شدن تحصيلات عالي و اشتغال به عنوان پيش شرط ازدواج در بين جوانان، بويژه بانوان است. امروزه تلقي اغلب پسران و دختران اين است كه ازدواج فرصت ادامه تحصيل را از آنان سلب ميكند. به ويژه تحول موقعيت اجتماعي جوانان و گرايش آنها به تحصيلات عالي موجب شده كه سن ازدواج افزايش پيدا كند. در جوامع سنتى، بيشتر فنون و مهارتها در خانواده و به صورت غيررسمى به نسل جديد آموخته مىشد. افراد وقتي به سن نوجوانى ميرسيدند، غالباً مهارت شغلى خود را فرا گرفته بودند و نيازى به صرف ساليانى براي يادگيرى فنون و مهارتهاى مورد نياز خود نداشتند و عملاً، به تعبير جانسون، همزمان با بلوغ جنسي،عاطفي،بلوغ اجتماعي و اقتصادي رخ ميداد. اما در جوامع جديد، به دليل افزايش توقعات و انتظارات و برخورداري از يك زندگى قابل قبول و متناسب با توقعات جامعه، داشتن مدارج تحصيلي بالا ضروري شده است.
3. اولويت يافتن اشتغال و استقلال اقتصادي در جامعه
از ديگر عوامل تأثيرگذار بر افزايش سن ازدواج، اولويت يافتن و ترجيح اشتغال، در ميان جوانان نسبت به ازدواج است. اين فرهنگ نادرست، ناشي از مسائل و مشكلات اقتصادي و تأثيرپديري از سبك زندگي غيرديني است. در جامعه ما اين فرهنگ نهادينه شده است كه جوانان، بويژه دختران وقتي شاغل ميشوند، توان اقتصادي آنان بالا ميرود و به استقلال اقتصادي ميرسند. از سوي ديگر، پسران به دليل مشكلات اقتصادي، و هزينههاي سرسام آور ازدواج و زندگي پس از آن، ترجيج ميدهند با زنان شاغل كه داراي درآمد مناسب هستند، ازدواج كنند. افزون بر اين، به دليل وجود مسائل و مشكلات اقتصادي در جامعه، يكي از نگرانيهاي دختران در خانه، احساس سربار خانواده بودن است، اين نگراني و معضل با اشتغال و رسيدن آنان به استقلال اقتصادي از بين ميرود. بنابراين، دختراني كه به دليل مشكلات اقتصادي خانواده، و از هزينههاي سنگين تهيه جهيزيه و هزينههاي جانبي ازدواج نگرانند، اگر با به دست آوردن شغل مناسب، به منبع اقتصادي خوبي برسند، دليلي براي ازدواج ندارند و تا مجبور نشوند، ازدواج نميكنند.
از سوي ديگر، دختري كه شاغل و از نظر اقتصادي مستقل است، معمولا خواستگاران بيشتري نسبت به ساير دختران دارد. از اين رو، چنين فردي از تأخير انداختن ازدواج نگران نيست؛ زيرا شانس خود را براي ازدواج، حتي با وجو سن بالا، زياد ميبيند. افزون بر اين، اين امر نيز در جامعه ما به يك فرهنگ تبديل شده است كه داشتن شغل از اين جهت كه هم منبع اقتصادي و هم سرگرمي خوبي است، ميتواند در انسان نشاط و شادي به وجود آورد. گاهي علاقه به شغل در دختران چنان زياد ميشود كه به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نميكنند. چنين افرادي به خواستگاران خود به بهانههاي گوناگون پاسخ رد ميدهند.
4. آداب و رسوم و تشريفات ازدواج
در جامعه ما، وجود تشريفات و آداب و رسوم دست و پاگير ازدواج، عرصه را براي جوانان تنگ كرده است؛ مهريه سنگين، داشتن شغل مناسب، تحصيلات عالي، خانه مستقل، و ماشين، شيربهاى زياد، جهيزيه درخور، مراسم پرهزينه عروسى، و مانند اينها، معمولاً موجب مىشود زوجهاى جوان نتوانند در زمان بلوغ جنسي و يا سن مناسب ازدواج كنند.
اين امر ناشي از تلاقي دو فرهنگ ديني و غربي است. در فرهنگ مذهبی و سنتي، ازدواج سنت پیامبر اكرم(ص) است، گرایش خانوادها بر اين است که فرزندان خود را براي دوري از آثار مخرب تجرد، گناه و انحرافات اخلاقی به ازدواج به هنگام و تشکیل خانواده تشويق و ترغيب كنند.
در مقابل، فرهنگ غربی مبتنی بر آموزههای لیبرالیسم، اومانیسم، فمنیسم، و شعار آزادی و...، ازدواج را نوعي محدوديت ميپندارد. از اين رو، از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی گسترده خود، در پي نهادينه سازي فرهنگ غربي است و از اين طريق، هنجارها و ارزشهاي ديني را به شدت مورد تهاجم قرارميدهند. ترويج روابط آزاد خارج از چارچوب حقوقی و اخلاقی ازدواج، شکستن قبح و قداست ازدواج، با ورود ملاكهای مادی همانند مهریه و جهیزیه سنگین و جایگزین شدن الزامات قانونی به جای پایبندی به معیارهای اخلاقی، وجود تشريفات زائد و دست و پاگير و... زمينه ساز افزايش و تاخير سن ازدواج شده است.
5. آزادي روابط دختر و پسر و ولنگاري فرهنگي
ميتوان گفت: ازجمله مهمترين عوامل و انگيزههاي ازدواج، بلوغ جنسي و بلوغ عاطفي و ارضاي اين نياز انسان و علاقه به جنس مخالف است. با توجه به اين واقعيت، اگر جامعهاي به اعضاي خود اجازه دهد، بدون ازدواج و خارج از چارچوب تشكيل خانواده و پذيرش مسئوليتهاي ازدواج، بتوانند با يكديگر روابط جنسي برقرار كنند، و از اين طريق، نياز جنسي و عاطفي خويش را تأمين كنند، دستيابي به شريك جنسي و پذيرش مسئوليت و تعهد نسبت به جامعه و باروري و تداوم نسل بشر، نميتواند انگيزه ازدواج جوانان باشد.
در نتيجه، بسياري از جوانان ترجيح ميدهند از ازدواج امتناع ورزيده، نياز جنسي خويش را با هزينههاي بسيار كمتر برآورده سازند. از اينرو، بالا رفتن سن ازدواج در كشورهاي غربي، با رشد فزاينده همخانگي يا زندگي مشترك زنان و مردان ازدواج نكرده، همراه است.
در واقع، كشورهاي غربي، متناسب با فرهنگ خود، فاصله و گسست بلوغ جنسي و عاطفي را با بلوغ اجتماعي و اقتصادي از همين طريق حل كردهاند؛ جواني كه به سن بلوغ جنسي و عاطفي رسيده، اين نياز را خارج از چارچوب خانواده تأمين ميكند.
اين امر در فرهنگ غربي، كه بر اصالت سود و لذت مبتني است،و ازدواج را مانعي در راه آزادي و لذت بردن بيحد و حصر از شهوات ميداند، امري طبيعي است. به همين دليل، بنيان خانواده در غرب به شدت متزلزل شده است. اما اين راه حل در فرهنگ و جامعه ديني رفتاري نابهنجاري است كه پيامدهاي بسيار ناگواري در پي دارد. با اين حال، اين فرهنگ تاحدودي در جامعه ما هم نفوذ كرده و امروز شاهد هستيم كه بسياري از جوانان در سن بلوغ جنسي حاضر به ازدواج نيستند؛ زيرا به زعم ايشان كاركرد ازدواج «كاركرد جنسي» است كه آن را هم ميتوان با برخورداري كمابيش آزاد از روابط آزاد دختر و پسر و تمتّعات جنسي در جامعه تأمين كرد و نيازي به ازدواج و پذيرش مسئوليتهاي سنگين آن را براي خود نميبينند.
6. سياستهاي تنظم خانواده
يكي ديگر از علل فرهنگي افزایش سن ازدواج را باید در سياستهاي فرهنگي و اجتماعی جستجو کرد. سیاستهای تنظیم خانواده و کنترل باروری در ايران پس از انقلاب از جمله عواملي است كه بر افزایش سن ازدواج مؤثر بوده است. در ایران، سیاستهای جمعیتی و تنظیم خانواده، طی دو مرحله به اجرا گذاشته شد: ابتدا، پیش از انقلاب و از سالهای 1341 برای اولین بار دولت به مسایل جمعیتی توجه کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت کوتاهی برنامههای تنظیم خانواده به بوته فراموشی سپرده شد. از این پس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خانواده مطرح و اجرايي گرديد. تدوام اين سياست طی سالهای 65 تا 84، سطح «باروري» در ايران با سرعتي استثنايي و كم سابقه كاهش داد.
چگونه اين سياست، منجر به كاهش جمعيت و به تبع افزايش سن ازدواج گرديد؟
رسانههاي خارجي با تبليغات پردامنه، گسترده و با حمايت و پشتيباني نظريههاي علمي از جمله نظريه مالتوس، به شدت سياست كاهش جمعيت، افزايش سن ازدواج، و بطوركلي ارزشهاي حاكم بر خانواده را در چندين دهه اخير تعقيب كرده، در اين زمينه نيز در بسياري از كشورها موفق شدند. اما در ايران، هر چند در شرايط جنگ و اندكي پس از آن، اجراي سياست كنترل جمعيت بجا و مناسب بود، اما در چند دهه اخير تداوم و اجراي اين سیاست و شعار پُرجاذبه «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، بسیاری از افراد را به این نتیجه رهنمون كرد که برای نیل به شعار زندگي بهتر، ازدواج دیرتر صورت گیرد. انگیزه داشتن فرزند، که پيش از اين از انگيزههاي اصلي ازدواج بود، كم كم در جامعه ما كم رنگ شد.
علاوه بر اينكه، سن ازدواج نيز به شدت افزايش يافت؛ زيرا اجراي اين سياست در بلندمدت، منجر به حاكميت ارزشهاي و هنجارهاي ناسازگار با جامعه اسلامي در خانواده گرديد. از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد: میل به استقلال طلبي زنان، آزاديهاي بيحد و حصر آنان، اختلاط روابط دختر و پسر، گرایش جوانان به سبك زندگي غربي و مجردي، ترويج روابط آزاد خارج از چارچوب ازدواج، شکستن قبح ازدواج، ولنگاري فرهنگي و...، كه همگي برگرفته از شعارهاي به ظاهر جذاب فمينسيتهاست. اين فرايند فشارهاي ارزشي بيروني، منجر به كاهش شديد جمعيت و افزايش سن ازدواج در ايران گرديد.
1. استاديار موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)fooladi@iki.ac.ir




























به نام خدا باسلام وادب به
به نام خدا باسلام وادب به محضر شما بررسی ها وشناخت عوامل بالارفتن سن ازدواج در جوانان رادرست فرمودید پیشنهادات شماهم خوب است اما نکته حائز اهمیت این است که اجرای این قضیه است که باید دربرابر این مشکلات بایستد
ارسال کردن دیدگاه جدید