فتنه در آتش و فتنه گر در حصر
یکی از سنتهای ثابت و همیشگی در تاریخ، خودنمایی فتنهها در مقابل حق و انقلابهای دینی و اسلامی است. بهگونهای که امکان ندارد یک حرکت دینی و اسلامی تحقق پیدا کند و مبتلا به یکی از فتنههای نظامی، اقتصادی یا فرهنگی نشود. خودنمایی فتنهها در مسیر انقلابهای دینی و مقابل مردان الهی، انبیا و اولیا یک امر عادی و طبیعی است، به طوری که از سنتهای الهی شمرده شده است.
یکی از مردان الهی که در قیامش بر علیه طاغوت، با هر سه فتنه نظامی، اقتصادی و فرهنگی مواجه شد؛ حضرت موسی علیهالسلام بود. وی پس از مبعوث شدن به پیامبری، مأمور هدایت فرعونی شد که کوس خدایی میزد و«أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى . من پروردگار بزرگتر شما هستم»(1) میگفت.
در این نبرد نظامی، فرعون تمام مکر و حیله خود را بهکار گرفت:« وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى (فرعون قومش را گمراه کرد و راهنمایی ننمود»(2)اما غافل از این بود که حق و مردان الهی همیشه پیروزند: « وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ. خدا بر کار خود مسلط و غالب است ولی بیشتر مردم نمی دانند»(3) حضرت موسی علیهالسلام بر فرعون پیروز شد و خداوند فتنه نظامی فرعون را در امواج رود نیل ناپدید ساخت و فتنه و فتنهگر را محو نمود:« وَ جاوَزْنا بِبَني إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْياً وَ عَدْواً حَتَّى إِذا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ بنی اسراییل را از دریا گذراندیم، پس فرعون و لشکریانش آنان را از روی ستم دنبال کردند تا وقتی که بلای غرق شدن او را گرفت»(4).
چنانکه انقلاب اسلامی ایران بر فتنه نظامی صدام و صدامیان پیروز شد و بحمدلله طومار فتنه نظامی و فتنهگریهای صدام برچیده شد و به درک واصل شدند.
پس از فتنه نظامی، فتنه اقتصادی دامنگیر انقلاب حضرت موسی علیهالسلام شد؛ که خطرش بهمراتب از فتنه نظامی؛ بیشتر و سنگینتر است. فتنه اقتصادی را یکی از کارگزاران ایشان به نام قارون کلید زد و آنچنان سرمایهای اندوخت که کلید صندوقها و گنجینههایش را مردان نیرومند با کاروانی از شترها حمل میکردند: « إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ قارون از قوم موسی بود که بر آنان تعدی کرد. از گنج ها آنقدر به او دادیم که حمل کلیدهایش بر گروهی نیرومند دشوار می آمد.»(5)
انباشت سرمایه در دست یکی از کارگزاران موسی، علاوه بر رویارویی قارون با پیامبر خدا، موجب گرایش به مادی گرایی و دنیاطلبی یاران حضرت موسی علیهالسلام شد: « فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ في زينَتِهِ قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ قارون با آرایش و زینت بر قومش در آمد. آنانکه خواهان زندگی دنیا بودند، گفتند: ای کاش مانند آنچه به قارون داده اند، برای ما هم بود. او دارای بهره بزرگی است»(6) در نهایت لطف و یاری خدا؛ شامل پیامبرش شد و قارون در فتنه اقتصادی، رسوا شد و فتنه و فتنهگر به زمین فرو رفتند. « فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ ما كانَ مِنَ المُنْتَصِرينَ پس او و خانه اش را در زمین فرو بردیم و هیچ گروهی نبود که او را در مقابل خدا یاری دهد و خود نیز نتوانست از خود دفاع کند.»(7)
از پیامدهای فتنه اقتصادی که باز از خودیها و کارگزاران حضرت موسی علیهالسلام آغاز و سبب گرایش عدهای به دنیاطلبی و ثروتاندوزی شده بود، فتنه فرهنگی یا شبیخون فرهنگی است که بسیار عمیقتر، شدیدتر و خطرناکتر از فتنههای نظامی و اقتصادی است. همیشه فتنه فرهنگی؛ مولود فتنه اقتصادی است. فتنه فرهنگی در زمان حضرت موسی علیهالسلام توسط یکی از نزدیکان و انقلابیون آن حضرت به نام سامری رخ داد:« قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ خدا فرمود: ای موسی ما قوم تو را پس از آمدنت آزمودیم و سامری آنها را گمراه کرد.»(8)
سامری با جمع کردن زیورآلات و جواهرات باقیمانده از فرعون که در دست مردم بود، مقداری برای خود اندوخت و با باقیماندهاش، گوساله سامری را ساخت و به واسطه نزدیکیاش با حضرت موسی علیهالسلام، توانسته بود به رموز و اسراری هم دست پیدا کند. با استفاده از همین رموز، گوساله بهصدا درآمد و آن را به اسم خدای موسی به مردم معرفی کرد و مردم در دام فتنه سامری گرفتار شده و گوسالهپرست شدند و به جای خدای موسی، به عبادت گوساله پرداختند:« فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ» (9)
حضرت موسی علیهالسلام؛ آنچنان از این فتنه؛ عصبانی و غضبناک شد که سر وموهای پیش سر برادرش هارون را گرفت و او را مؤاخذه کرد. سپس به سامری گفت: چرا چنین کاری کردی؛« قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ »(10). سامری در پاسخ؛ به فریب از هوای نفس؛ دنیاگرایی؛ قدرتطلبی و شهرتطلبی اشاره میکند. که در اینجا برخورد حضرت موسی علیهالسلام؛ به فتنه فرهنگی و فتنهگر جالب و آموختنی است.
حضرت به سامری میفرمایند: دور شو، که کسی نتواند با تو تماس برقرار کند:« قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى إِلهِكَ الَّذي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (11)(موسی گفت از میان مردم برو، یقینا کیفر تو در زندگی این است (که بخاطر یک بیماری مسری (بهنام فتنه) به همه میگویی:) به من دست نزنید، و برای تو جایگاهی است که تخلف ناپذیر است، حالا به معبودت نگاه کن که آن را در آتش بسوزانیم و بعد خاکسترش را در دریا می پاشیم.»
باید از میان مردم دور شوی و با کسی تماس نگیری تا مرضی که پیدا کردهای از تو به آنها منتقل نشود. و بهره تو در باقیمانده عمرت این است که در حصر باشی و هر کس خواست به تو نزدیک شود، به او خواهی گفت: با من تماس نگیر، تا بدینترتیب مردم تو را از خود دور کنند و تنهای تنها بمانی و شکنجه دوری از مردم را که از اعدام بدتر است بچشی. البته این غیر از عذاب اخروی است که ازآن مفری نیست و تخلف ناپذیر است. پس از حکم فتنهگر، حضرت موسی علیهالسلام به برخود به اسباب فتنه میپردازد و می گوید: حال به معبودت که پیوسته او را عبادت میکردی یعنی گوساله؛ نگاه کن و ببین ما او را میسوزانیم ( که اسباب و ابزار فتنه باید سوزانده شود) و سپس خاکستر آن را به دریا میپاشیم تا برای همیشه محو شود. زیرا که اسباب فتنه حتی خاکستر سوختهاش هم نباید در بین مردم و جامعه باشد.
فتنهگر باید از دسترس مردم دور باشد و عامل فتنهانگیزی باید سوزانده و در دریا ریخته شود تا مردم نه اثری از فتنه ببینند نه فتنهگر. چنانکه امیرالمومنین علیهالسلام بعد از جنگ جمل، شتر عایشه که دستاویز فتنهگران شده بود را؛ کشت و سوزاند و خاکسترش را به باد داد و شترسوار را از محل حادثه دور ساخت تا اثری از فتنه و فتنهگر باقی نماند و این بیماری مسری و خطرناک به دیگران سرایت نکند.
1. نازعات، 24
2. طه، 79
3. یوسف، 21
4. یونس، 90
5. قصص، 76
6. قصص، 79
7. قصص، 81
8. طه، 85
9.طه؛ 88
10.طه؛ 95
11. طه، 97
حسین جلالی
ارسال کردن دیدگاه جدید