بررسي علل عدم حضور محمد حنفيه در كربلا
تلخيص مقاله: محمد حنفيه و نهضت حسيني
(بررسي علل عدم حضور محمد حنفيه در كربلا)
نويسنده : علي غلامي دهقي (فريدني)
مقدمه
حوادث تاريخي مهم و تأثيرگذار به همان اندازه كه خود بزرگ و پر اهميتند، در غربالگري شخصيتها و چهرههاي متنفذ جامعه نيز مؤثرند. وقتي رويدادي همچون عاشورا اتفاق ميافتد، موضعگيري افراد، سلبي يا ايجابي، مورد دقت پژوهشگران و حتي عامة مردم قرار ميگيرد.
بر اين اساس، هميشه اين پرسش براي عاشوراپژوهان وجود داشته و دارد كه چرا برخي نزديكان حسينبن علي (ع) كه از آنها انتظار ميرفت در ياري آنحضرت گوي سبقت را از ديگران بربايند، از اين قافله خير عقب مانده، در زمره عاشوراييان قرار نگرفتند.
محمد حنفيه، برادر امام حسين (ع)، از اين شخصيتهاست كه حضور نيافتنش در كربلا اين سؤال را در ذهن پرسشگران ايجاد كرده است كه چرا وي در كربلا غايب بود و از همراهي برادرش محروم ماند ؟ پاسخ به اين پرسش با بررسي منابع كهن تاريخنگاري مسلمانان، مسئله اصلي اين نوشتار است.
نسب محمد حنفيه
محمد فرزند علي بن ابي طالب (ع) معروف به محمد حنفيه از خاندان بني هاشم بود. او برادر امام حسن (ع) و امام حسين (ع) است. اما مادر حسنين (ع)، فاطمه (ع) و مادر محمد، خوله دختر جعفر بن قيس بن مسلمه حنفيه بود. براي تمييز از آن دو امام همام (كه از ذريه پيامبر اعظم (ع) بودند) محمد را به مادرش نسبت داده، ابنحنفيه خواندهاند. مادرش از تيره بنيحنيفه از تيرههاي يمن بود كه به مدينه آمد.
موضع سياسي محمد حنفيه در زمان علي (ع)
او در جنگهاي جمل و صفين، نبردهاي عصر خلافت علي (ع) با ناكثين و قاسطين حضور داشت و در برخي موارد پرچمدار بود. فردي از محمد پرسيد: چرا پدرت تو را در برابر تير قرار ميدهد، اما حسنين (ع) را نه ؟ پاسخ داد: چون آن دو همچون صورت اويند و من همچون دستش. امام با دست خود صورتش را حفظ ميكند.
دربارة زندگي او پس از شهادت پدرش علي (ع) گزارش چنداني در دست نيست. به طور طبيعي او در كنار برادرش امام حسن (ع) و امام حسين (ع) قرار داشته و موضع مخالفي از او گزارش نشده است.
موضع محمد پس از صلح امام حسن (ع) با معاويه از سوي مورخان متفاوت گزارش شده است. به اعتقاد شيعه، محمد پس از عاشورا بر اين باور بود كه امامت از آن علي بن حسين (ع) است. در روايتي از امام صادق (ع) هم نقل شده است كه محمد حنفيه نمرد تا اينكه به امامت علي بن حسين (ع) اعتراف كرد.
عكس العمل محمد حنفيه در برابر حوادث پس از عاشورا نيز اهميت ويژهاي دارد. او با ابن زبير مخالفت كرد و حاضر به همكاري با وي نشد. وقتي خبر قيام مختار به ابن زبير رسيد، او محمد حنفيه را دستگير كرد و از وي خواست تا با او بيعت كرده و مطيعش باشد.
محمد گفت: اگر مسئله خلافت مطرح باشد، من از تو به اين امر سزاوارترم. محمد و ابن عباس از بيعت با ابن زبير خودداري كرده، از مكه به طائف رفتند. كيسانيه معتقد به امامت محمد حنفيه بودند و اينگونه احتجاج ميكردند كه علي (ع) در جنگ جمل پرچم را به او سپرده است. مختار، نخستين كسي بود كه مردم را به امامت او فرا خواند.
در گزارشي آمده است كه او پس از مرگ ابن عباس، در ايله سكونت گزيد و در همانجا درگذشت. برخي مكان مرگ او را طائف يا مدينه دانستهاند. شيخ عباس قمي هر سه قول را بدون ترجيح نقل كرده است. زمان در گذشت او را سالهاي 81 يا 82 ق در سن 65 سالگي دانستهاند.
آنچه موجب جلب توجه مورخان و شرح حال نويسان به محمد شده، دو حادثه مهم تاريخي است: نخست، غيبت او در كربلا و همراهي نكردن با امام حسين (ع) و ديگري شكلگيري شاخهاي از شيعه به نام كيسانيه كه مدعي مهدويت او بودند. حادثه نخست مسئله اين نوشتار است.
علل عدم حضور محمد در كربلا
در خصوص علل همراه نشدن محمد حنفيه با امام حسين (ع) در كربلا موارد ذيل گفته شده است:
1. بيماري محمد.
2. نمايندگي از سوي امام در مدينه.
3. قرار نگرفتن نام او در لوح محفوظ شهداي كربلا.
4. باز ماندن از فتح.
1. بيماري
برخي علماي شيعه بر اين باورند كه محمد حنفيه زمان خروج امام حسين (ع) بيمار بود. در بخشي كه با عنوان كتاب «حكاية المختار في الأخذ بالثار» به ضميمه لهوف چاپ شده، اينگونه آمده است كه محمد به طوري دستش آسيب ديده بود كه توان به دست گرفتن شمشير را نداشت. علامه حلي، فاضل دربندي و حبيب الله كاشاني نيز مسئله بيماري محمد را نقل كردهاند.
مجلسي مينويسد: از علامه حلي دربارة تخلف محمد حنفيه سؤال شد. او گفت: شأن محمد حنفيه، عبد الله بن جعفر و امثال آنها اجلّ از آن است كه اعتقاداتشان برخلاف حق باشد، اما دربارة تخلف محمد از ياري امام حسين (ع) نقل شده كه او مريض بوده است. برخي مقتل نويسان به نقل از ابن نماي حلي، بيماري چشم را به عنوان عذر ابنحنفيه ذكر كردهاند.
گفتني است در منابع كهن كه گفتگوي امام حسين (ع) با محمد را گزارش كردهاند، هيچ سخني از بيماري محمد به ميان نيامده است.
2. نمايندگي امام در مدينه
در منابع كهن مانند تاريخ طبري و پس از آن در كامل ابن اثير سخني از اجازه امام به محمد براي ماندن در مدينه و چشم آنحضرت بودن، ديده نميشود. تنها در منابع كهن، ابن اعثم اين مطلب را نقل كرده و به تبع او مستوفي هروي در ترجمه فتوح ابن اعثم آورده است. اما در برخي منابع متأخر آمده است كه امام به محمد فرمود: مانعي ندارد كه تو در مدينه بماني و عامل اطلاعاتي من باشي و هيچ امري از امور حكومت را از من پنهان نكني.
برخي محققان معاصر هم نوشتهاند با توجه به اين روايت، پاسخ اين سؤال كه چرا محمد حنفيه امام را همراهي نكرد، روشن است، زيرا محمد به فرمان امام (ع) در مدينه ماند و همراه او حركت نكرد.
به نظر ميرسد نميتوان با استناد به روايت ياد شده، محمد را مأمور از سوي امام دانست. تنها مطلبي كه ميتوان گفت اين است كه، بر فرض صحت اين گزارش، چون محمد به همراهي با امام تمايلي نشان نداد، امام هم او را مجبور نكرد و فرمود كه عامل اطلاعاتي من در مدينه باش. اگر محمد اظهار همراهي مينمود، به طور حتم امام از همراهي او استقبال ميكرد.
3. نبودن نام محمد حنفيه در لوح محفوظ
ابن شهر آشوب مطلبي را به نقل از محمد حنفيه آورده است كه ديگران نيز همين مطلب را به نقل از او آوردهاند. او مينويسد: محمد درباره همراه نشدنش با امام در كربلا گفت: «انّ اصحابه عندنا لمكتوبون بأسمائهم و أسماء آبائهم؛ نامهاي ياران امام حسين (ع) و نام پدرانشان نزد ما نوشته و از پيش تعيين شده بود».
مامقاني نيز مينويسد:
جواب درست آن است كه ياران شهيد امام حسين (ع) افراد معيني بودند و شمار آنها 72 تن كه در تقدير الهي به اين افتخار رسيده بودند؛ سخني كه از خود محمد حنفيه نيز نقل شده است».
اين علّت همان توجيهي است كه ابن عباس هم در پاسخ به سرزنشش از سوي ديگران در همراهي نكردن امام ميگفت كه احدي از ياران امام حسين (ع) كاهش و افزايش نيافتند و ما پيش از شهادتشان آنان را به نام ميشناختيم.
اين علت نيز پذيرفته نميشود، زيرا:
اولاً: در صورت وجود چنين علمي، اين آگاهي اختصاص به امام معصوم (ع) دارد نه كسان ديگر؛ ديگران فقط بر اساس روايات شنيده بودند كه چنين رويدادي براي امام حسين (ع) رخ خواهد داد، اما اينكه ياران او چه تعداد و چه كساني خواهند بود، دست كم براي امثال ابن عباس و ابن حنفيه معلوم نبوده است.
ثانياً: چنين آگاهي براي هيچكس، چه امام و چه غير امام (بر فرض داشتن چنين آگاهي)، تكليف آور نيست. معصومان (ع) اعم از پيامبران و امامان نيز فقط براي اثبات نبوت و امامت و موارد مهمي از اين قبيل، از اين آگاهي بهره ميبردند، نه در زندگي عادي و شخصي، زيرا چنانچه ميخواستند براي هر كاري از اين علم بهره ببرند، از بشر بودن خارج شده و ديگر نميتوانستند الگوي ديگران باشند.
ثالثاً: اين توجيه ميتواند ادّعا و بهانهاي براي همه كساني باشد كه از ياري امام حسين (ع) سر باز زدند.
4. باز ماندن از فتح
از امامان شيعه (ع) جز يك روايت در اين باره گزارش نشده است. در اين روايت، حمزة بن حمران (يا عمران) از امام باقر (ع) يا امام صادق (ع) درباره خروج امام حسين (ع) و تخلف محمد حنفيه از همراهي با آنحضرت ميپرسد.
امام ميفرمايد:
اي حمزه در اينباره سخني با تو ميگويم ولي پس از اين جلسه در اين باره پرسش مكن. امام حسين (ع) وقتي عازم عراق شد، كاغذي خواست و بر آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم. من الحسين بن علي الي بنيهاشم. امّا بعد، فانّه من لحق بي منكم استشهد معي و من تخلف لم يبلغ الفتح، و السلام.
به هر حال، همراهي نكردن محمد با برادرش حسين (ع) و محروم شدن از جهاد، سلب توفيقي از او بود، اما امام با برخورد كريمانه، ماندن در مدينه را، (در صورت پذيرش روايت نمايندگي از سوي امام) براي او مجاز شمرد و همچون وظيفهاي براي وي دانست. از طرف ديگر، امام به جمع نيرو نپرداخت و همه را آزاد گذارد. از برخورد كريمانه امام با محمد فهميده ميشود كه او ميخواست در مدينه بماند، امام هم او را آزاد گذارده، مكلف به همراهي با خود نكرد.
با توجه به نقد فرضيههاي بيماري ابن حنفيه، داشتن نمايندگي از سوي امام، نبودن نامش در ميان لوح محفوظ شهداي كربلا، و بالأخره بازماندن از فتح، در جمعبندي علل تخلف محمد حنفيه از همراهي با امام، گزينههاي ديگري زير محتمل است:
1. مخالفت با هر گونه قيامي عليه امويان.
2. مشروع دانستن حكومت امويان.
3. نپذيرفتن تاكتيك امام در برابر امويان.
4. عافيتطلبي و عدم خطرپذيري و نداشتن تفكر انقلابي.
در ميان فرضيات چهارگانه ياد شده، سه فرضيه نخست، غير قابل پذيرشاند، زيرا محمد در پيشنهادهايش به امام، خودداري از بيعت با يزيد را مطرح نمود؛ نكتهاي كه مورخان شيعه و اهل سنت آن را نقل كردهاند.
از سوي ديگر، او امام را به حركت از شهري به شهري ديگر فرا ميخواند كه باز نشانه غير مشروع دانستن امويان در باور اوست. او در اينباره حركت به يمن را پيشنهاد ميداد. همچنين از اين فراخوان او فهميده ميشود كه او با هرگونه قيامي عليه امويان مخالف نبوده است. بنابراين، ممكن است اينگونه نتيجه گرفته شود كه ابن حنفيه با اصل قيام عليه امويان مخالف نبوده، بلكه با تحليل ظاهري از قيام، با حركت امام به عراق نظر مساعد نداشته است و علت آن را فريبكاري و بيوفايي آنان با پدر و برادرش ميدانست، در حاليكه امام حسين (ع) بهگونهاي ديگر ميانديشيد.
همين نوع نگاه او به قيام امام حسين (ع) موجب بازماندنش از رسيدن به فتح گرديد؛ تعبيري كه در روايت ياد شده به آن تصريح شده است، اما بايد توجه داشت كه از آغاز حركت امام از مدينه به قصد مكه كه هنوز بحثي از رفتن امام به عراق نبود، او امام را همراهي نكرد. پس گزينه سوم نيز قابل دفاع به نظر نميرسد. در مجموع ميتوان نتيجه گرفت كه گزينه چهارم به واقعيت نزديك است؛ يعني ابنحنفيه تفكر انقلابي و روحيه خطرپذيري نداشت، اما حركت امام را مشروع ميدانست و چون امام به او تكليف و الزام نكرد كه او را همراهي كند، در مدينه ماند و قرار شد اطلاعات مدينه را به امام گزارش كند.
نتیجه
محققان براي ريشهيابي علت همراهي نكردن محمد، دلايل متعددي بيان كردهاند؛ مانند: مريضي محمد، نمايندگي از طرف امام، نبودن نام محمد در لوح محفوظ شهدا، مخالفت با هرگونه قيامي عليه امويان، مشروع دانستن حكومت امويان، نپذيرفتن تاكتيك امام در برابر امويان، عافيتطلبي و عدم خطرپذيري ونداشتن تفكر انقلابي.
به باور نگارنده، از ميان تمامي دلايل مزبور، عافيت طلبي و عدم خطرپذيري، و به تعبير ديگر نداشتن تفكر انقلابي، عامل حقيقي شركت نكردن وي در قيام كربلا بوده است.
براي ديدن اصل مقاله به فصلنامه «تاريخ در آينه پژوهش» شماره 24 مراجعه نماييد.
ارسال کردن دیدگاه جدید