انقلاب در عربستان، تغييرات اساسي در جهان عرب و خاورميانه
تهيه و تنظيم: حجر حسني سعدي
نگاه کوتاهي به تاريخ تشکيل عربستان و سير تحولات اين کشور تاکنون نشان از مسائل بسيار پيچيده و مبهم دارد. عربستان به دليل قرار گرفتن مکه و مدينه در آن داعيهدار رهبري جهان اسلام و بخصوص اهل تسنن ميباشد و همواره نقش کليدي در تحولات جهان اسلام داشته است. به همين علت حاکمان اين کشور همواره سعي در حفظ ثبات و امنيت در اين کشور داشتهاند تا بتوانند در مسائل مهم جهان اسلام به طور مستقيم وارد شده و جايگاه سنتي خود را حفظ نمايند.
اما وراي اين ظاهر با ثبات، حاکمان اين کشور با چالشهاي بسيار عميقي در داخل روبهرو هستند که همواره با صرف هزينههاي بسيار گزافي سعي در مخفي نگه داشتن آنها دارند. در طول ساليان متمادي از تشکيل اين کشور حکومت پادشاهي مطلقه در عربستان براي دور ماندن از هجمه تبليغاتي رسانههاي غربي در مسائل گوناگون و حفظ ثبات سياسي، با کمک شبکههاي اطلاعاتي کشورهاي اروپايي و امريکا همواره خود را از نگاه انتقادي رسانهها و نهادهاي بينالمللي حقوق بشري دور نگه داشته است. اهميت موضوع تا بدانجا ميباشد که شبکههاي اطلاعاتي سعودي با نفوذ در محافل دانشگاهي جلوي انجام تحقيقات و بررسيهاي علمي را نيز گرفته و اجازه چاپ حتي يک مقاله علمي عليه منافع داخلي عربستان را نميدهند. مأموران امنيتي عربستان به بهانه کمک به سازمانهاي اطلاعاتي غرب براي شناسايي تروريستهاي القاعده در اين سازمانها نفوذ بسيار زيادي داشته و در جهت حفظ منافع کشور خود حرکت ميکنند.
اهميت اين موضوع زماني روشن ميشود که شکافهاي عميق داخلي اين کشور روشن گردد. وجود اختلافات عميق مذهبي و فرهنگي بين منطقه نجد و حجاز که همواره جزء دغدغههاي اصلي حاکمانش بوده، از جمله مهمترين اين چالشها است. وجود اختلافات قوميتي بين شيعيان و سنيها، اختلافات شديد بين نحلههاي مختلف سني، درگيريهاي بين شاهزادههاي عربستاني بر سر قدرت، زير سؤال رفتن حاکميت مطلقه آل سعود در محافل دانشگاهي و حقوق بشري و...، تنها بخشي از شکافهاي عميق در فضاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي کشور عربستان ميباشد. معضلاتي که با شروع يک حرکت حتي بسيار کوچک مردمي در اين کشور سرباز کرده و ديگر حاکمان اين کشور عربي نخواهند توانست جلوي انقلاب عظيم فکري و سياسي را بگيرند. همين مهم باعث شده است اين کشور در پي حفظ ثبات در ديگر کشورهاي عربي منطقه باشد. درگيري مستقيم در کشور بحرين، يکي از هم پيمانان عربستان که جزء همسايگان آن نيز ميباشد، نشان از ترس و وحشت مقامات سعودي از سرايت انقلاب به عربستان دارد.
اما حساسيت امريکا بر روي اين کشور هم از مسائل مهم منطقه ميباشد. تعامل متقابل امريکا و عربستان و منافعي که هر دو کشور براي يکديگر دارند باعث نزديکي بسيار زياد اين دو ميباشد. از طرفي عربستان با صرف هزينههاي زياد در امريکا از جمله سرمايه گذاري در پروژههاي عظيمي که حتي خود دولت آن توانايي تامين مالي آنها را ندارد، پرداخت هزينه فعاليتهايي که در کشور امريکا مورد تاييد سنا و مجلس آنها نبوده و دولت براي انجام آنها از عربستان کمک ميگيرد و تغيير در قيمت نفت در جهت منافع امريکا به دليل اينکه اين کشور به خاطر حجم بالاي توليد توان تغيير در قيمتها را دارد از جمله مهمترين اين موارد است. مهمتر از همه اين موارد، عربستان دروازه اصلي ورود امريکا به خاورميانه و جهان اسلام ميباشد. بدين معنا که امريکا براي تاثيرگذاري در رويدادهاي خاورميانه و دخالت در مسائل اقتصادي و سياسي اين منطقه همواره نياز به يک متحد قوي منطقهاي دارد. در طول ساليان متمادي اين نقش بر عهده سلاطين پهلوي بود و بعد از آن به کشورهاي عربي منتقل شد که مهمترين آنها خاندان آل سعود ميباشند. اطاعت بي قيد و شرط اين خاندان از امريکا باعث نفوذ همه جانبه و آسان امريکا در منطقه شده است. در طول ساليان گذشته ارتش قوي و بزرگ مصر تامين کننده منافع نظامي غرب و امريکا در منطقه خاورميانه بود و عربستان تامين کننده منافع سياسي و اقتصادي امريکا محسوب ميشد. ولي با توجه به سرنگوني مبارک در مصر و آينده مبهم اين کشور در منطقه اين مهم نيز بر عهده عربستان قرار گرفته است به طوري که در هفته گذشته حتي قرار داد نظامي جهت آموزش خلبانان عربستاني در کشور امريکا در ايالت آيداهو که پايگاهي جهت آموزش نظاميان سنگاپوري بوده، بسته شده است. اهميت مساله زماني روشن ميشود که به اين نکته توجه کنيم که اين آموزش در گذشته تنها توسط مستشاران امريکايي در خود عربستان انجام ميشده است و امريکا تنها کشورهاي معدودي را از لحاظ نظامي در داخل خاک امريکا آموزش ميدهد. از طرفي ايالات متحده براي نفوذ در جهان اسلام به يک متحد قوي و تاثيرگذار نياز دارد. کشور عربستان هم به دليل قرار گرفتن مکه و مدينه در آن و همچنين داعيه رهبري در جهان اسلام گزينه بسيار خوبي براي مقامات امريکايي ميباشد. همواره غربيها سعي در کنترل نفوذ و گسترش دين و آييني در مقابل آيين مسيحيت بوده و هستند. اسلام تنها ديني است که توانايي و ظرفيت مقابله با آيين مسيحيت را دارد. پس منافع استعماري آنها اقتضا دارد جلوي گسترش اسلام واقعي را گرفته و آن را از مسير اصلي خود منحرف کنند، که اين نقش را در جهان اسلام کشور عربستان بر عهده دارد.
در مقابل امريکا نيز منافع بسيار زيادي براي عربستان دارد. البته اين منافع همگي در جهت حفظ سلطنت خاندان آل سعود ميباشد؛ به طوري که غربيها همکاري کامل و بي قيد و شرطي با شاهزادگان عربستاني دارند و اجازه نميدهند منافع آنها در هيچ کجاي دنيا در خطر قرار گيرد. از نمونه اين موارد ميتوان به پرونده شاهزاده بندر بن سلطان در انگلستان در دوران توني بلر اشاره کرد. اين پرونده از معدود مواردي در انگلستان بود که قوه قضائيه اين کشور که ادعاي استقلال کامل سياسي را از دولت دارد، مجبور شد در جهت منافع سياسي انگلستان و با دستور مستقيم توني بلر پرونده را مختومه اعلام کند و يک افتضاح قضايي براي مقامات قضايي بريتانيا به حساب ميآيد. اين شاهزاده در طول بيش از سي سال، ساليانه مبلغ 150 ميليون پوند از شرکت اسلحه سازي BAE SYSTEMS دريافت کرده است که باعث تشکيل پرونده از سوي دادستان عالي بريتانيا براي وي شد و در نهايت با دخالت مستقيم توني بلر و با اين استدلال که منافع منطقهاي ما در خطر قرار ميگيرد اين پرونده مختومه اعلام گرديد. نمونه اين پرونده در کشور امريکا براي شاهزاده بند بن سلطان وجود داشت که حتي اجازه اعلام آن نيز داده نشد.
تمام موارد فوق که به آنها اشاره شد نشان از اهميت ويژه عربستان در منطقه براي امريکا دارد. به همين جهت ميباشد که امريکا با حساسيت زيادي سعي در حفظ خاندان آل سعود داشته و در مقابل هرگونه حرکتي که موجب شود تغييري در فضاي سياسي کشور عربستان ايجاد شود مقاومت ميکند. دروازه اين تغييرات در عربستان، کشور بحرين ميباشد؛ به همين دليل نيز عربستان به طور مستقيم در اين کشور وارد شده است. به نظر ميرسد با شروع حرکتهاي اعتراض آميز در عربستان بايد منتظر تغيير در ساختار سياسي اين کشور و به تبع آن در جهان اسلام بود؛ تغييراتي اساسي که با هشياري مسلمانان ميتواند نويد کوتاه شدن دست غربيان از اين منطقه استراتژيک را داشته باشد.
ارسال کردن دیدگاه جدید