یهودیان، قاتلان انبیاء؛ ماسونها، در پی ترور شخص/شخصیت فقها؛ فقاهت در عصور ظهور
اجتهاد در لغت: کوشیدن .
اجتهاد به معنای اعم: تلاش برای حل پیشامدهای زندگی، بر اساس ضوابط و حقایق کلی مورد نظر، را اجتهاد می نامیم. بنابراین هر انسانی روزانه به تعداد تصمیماتی که می گیرد، اجتهاد می کند؛ یعنی با در نظر گرفتن حقایقی و ضوابط حاکم بر یک مساله، برای آن، تصمیم می گیرد. اگر ضوابط حاکم بر مساله را به خوبی بشناسد و در ارزیابی صورت مساله هم ریزبینی به خرج دهد، می تواند اجتهاد درستی کرده، جواب مناسبی برای مساله خود پیدا کند.
اجتهاد به معنای عام؛ تلاش برای فهم اصول اعتقادی: انسان به برخی از حقایق و ضوابط مورد نیاز برای زندگی، از راه پیامبر درون (عقل) پی می برد و از پی بردن به برخی از حقایق مورد نیاز برای زندگی، ناتوان است. در این هنگام، پیامبر درون (عقل) به انسان می گوید که باید از پیامبر برون کمک گرفت. در اینجا بحث اجتهاد برای فهم اصول اعتقادی برای گزینش دین درست، پیش می آید. اصول دین، مجموعه ای از گزاره های ذهن پذیر است؛ گزاره هایی که ذهن می توانند عناصر موثر در نتیجه را برشمرده، رابطه میان آنان را درک کرده، و درباره نتیجه داوری کند.این اجتهاد در حوزه شناخت اصول اعتقادی بوده، بر همه لازم است؛ یعنی در حوزه انتخاب خطوط کلی زندگی (دین) تقلید مذموم است.
اجتهاد به معنای خاص؛ تلاش برای فهم احکام شریعت: عقل درون و ذهن انسان عادی، به تنهایی قادر به فهم همه مشکلات و حل آنان نیست و باید به عقل برون (دین) پناه ببرد؛ زیرا، الف. عناصر موثر در یک مساله شریعت و؛ ب. نوع ارتباط این عناصر در رسیدن به نتیجه، به قدری گسترده و پیچیده است که ذهن انسان عادی، توان حل مسائل شریعت را ندارد و باید به دین پناه ببرد. مثلا اینکه چرا باید شرابخوار را هشتاد تازیانه زد، نه هفتاد و نه یا هشتاد و یکی؟ چرا نباید او را سیلی زد، یا ... . مولفه های موثر در کیفر شرابخوار، برخی دنیوی است، برخی اخروی، مولفه های دنیوی هم خود به عناصر فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... بر می گردد، و علاوه بر این، میزان سهم هر کدام از این عناصر هم در تعیین نوع کیفر دنیوی یا اخروی بسیار پیجیده و حساس است؛ به طوری که درک آن برای ذهن یک بشر عادی قطعا محال است. پس راهی جز یاری خواهی از خداوند وجود ندارد.
اجتهاد به معنای اخص: بسیاری از مجتهدینی که مجتهد یا حتی کسانی که مرجع پنداشته می شوند، اساسا مجتهد نیستند. زیرا در بهترین وضعیت، فقط «حقایق» دینی را می دانند؛ در حالی که، شناخت حقایق، فقط نصف راه است و نصف دیگر آن، این است که «وقایع» و پیشامدهای نوظهور، را بشناسند. و گرنه خروجی اجتهاد این خارج خوانده ها، همدستی با خارج رفته های سبز بوده است.
آیا وجود امام معصوم، جامعه را از مجتهدین و کارگزاران فقیه، بی نیاز می کند؟ حتی هنگامی که عقل درون و عقل برون در جامعه باشند، باز ذهن افراد غیر معصوم، به اجتهاد نیازمند است؛ زیرا:
الف. امکان ارائه همه جزئیات مورد نیاز تمام افراد بشر در تمام زمانها، زمینها و زمینه ها، در مجموعه عقل درون و برون، وجود نداشته و نخواهد داشت و باید اجتهاد کرد.
ب. حتی اگر امکان ارائه بود، باز هم مطلوب نبود، زیرا سبب رکود ذهنی و ناشکوفایی توانایی های بشر می شد؛ چیزی که با هدف خلقت که معرفت بشر به خداوند است، سازگاری ندارد.
1. دستور قرآن به اجتهاد و تفقه و تبعیت از فقها در عصر حضور پیامبر خاتم (ص): الله - تبارک و تعالی - در سوره توبه، آیه 122 می فرماید: «نباید همه مؤمنان به جهاد بروند پس چرا از هر فرقه آنها، گروهى نمىروند تا فهم عمیقی از دین به دست آورند تا بیم دهند قوم خویش را هنگامی که به سوی آنان برگشتند تا آنها [از گناهان] رو برگردانند.»[1] بنابراین، دستور فقها و تبعیت از آنان در عصر حضور پیامبر و امام معصوم، مورد تایید قرآن حکیم است.
2. فرمایش اهل بیت (ع) در نیاز کارگزاران به اجتهاد و فقاهت در دوران حضور و ظهور ائمه(ع): نامه 67 امیرالمومنین به قُثَمَ بن العباس، نماینده ایشان در مکه: «حج را برای مردم به پا دار و ایام الله را برای آنان زنده بدار و پیش از ظهر و پس از آن، برای مردم نشستی بگذار و اگر استفتائی داشتند، در پاسخ آنان فتوا بده و جاهل را آموزش بده و ...»[2] مسلما بین پرسش و پاسخ و استفتاء و افتاء تفاوت است و این نامه اشاره دارد که برای کارگزاران اسلام سزوار است که علم فقه بدانند؛ اساسا مگر می شود که کسی دستور اسلام را نشناسد و مطابق اسلام عمل کند؟ امام باقر (ع) به أبان بن تغلب می فرماید: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم، فتوا بده! زیرا من براستی دوست دارم که در میان پیروانم افرادی مانند تو دیده شوند»[3].
مدیریت اسلامی، کار یک اشترچران نیست: امام صادق (ع) می فرماید: «در دین تفقه کنید، زیرا هر کس از شما که در دین تفقه نکند، مانند یک عرب بیابانی است» آری! اگر کسی فقیه نباشد، مانند یک عرب بایده نشین است؛ آیا یک عرب بادیه نشین می تواند کارگزار اسلام باشد؟ استفتاء مردم را جواب دهد، و ...؟[4] به فرموده امام رضا (ع) اشتباهات اینان، بیش از کارهای درست آنان است[5]. امام موسی بن جعفر می فرماید که «فقه، کلید بصیرت است»[6] بنابراین، کارگزاری که تفقه در دین ندارد، چگونه می خواهد درس بصیرت به مردم بدهد؟ به ویژه که فقها و علما را نیز منحرف بشمارد و علمای دانا و در خط اسلام ناب هم او را نسبت به اسلام، جاهل بدانند.
ماسونها در پی ترور شخص/شخصیت فقها: امام رضا (ع) می فرماید: «جایگاه فقها در دوران ما، همانند انبیباء بنی اسرائیل است»[7] یهودیان قاتلان انبیای خود بودند و دنبالچه آنان؛ یعنی فرامسونها، در پی ترور شخص یا شخصیت کسانی هستند که همان جایگاه را در دوران ما دارند؛ یعنی«فقها». زیرا همین انسان های جاهل و خطرناک هستند که با تمام جهالت و بی اطلاعی از قران، تفسیر، منابع عظیم روایی، تاریخی و علوم لازم برای تفقه، مدیریت انبیاء را نقد و تحلیل می کنند و حکم خاتمیت برای دوره دینداری و پایان دوره اسلامگرایی را صادر می کنند.
--------------------------------------------------------
[1]. «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»
[2]. «أَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ...»
[3]. «قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع اجْلِسْ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ يُرَى فِي شِيعَتِي مِثْلُكَ» مستدرک الوسائل، ج 17، ص 315.
[4]. «تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ ...» اصول كافي، 1، ص 31.
[5]. امام رضا (ع): «تفقهوا في دين الله فإنه أروي من لم يتفقه في دينه ما يخطئ أكثر مما يصيب فإن الفقه مفتاح البصيرة» بحارالانوار، ج 57، ص 346.
[6]. «تَفَقَّهُوا فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِيرَةِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِيلَةِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا وَ فَضْلُ الْفَقِيهِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ يَرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا» بحارالانوار، ج 10، ص 247.
[7]. امام رضا (ع): «مَنْزِلَةُ الْفَقِيهِ فِي هَذَا الْوَقْتِ كَمَنْزِلَةِ الْأَنْبِيَاءِ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ». بحارالانوار، ج 57، ص 346.
ارسال کردن دیدگاه جدید