تطببق موشکافانه تند حرف زدن و حرف تند زدن در اسلام و کفر-2
نگاهی به موارد نادر ادبیات بزرگان اسلام: ۱. امام خمینی در منشور روحانیت، برخی از روحانیون را احمق و بی شعور خطاب می کند: «خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان "احمق" در حوزههاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايىاند و دشمن رسول اللَّه. آيا در مقابل اين افعيها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟ ... ديروز "مقدس نماهاى بيشعور" مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، ... اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب يا از "مقدس نماهاى متحجر و بيشعور!" ... همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست.» نرم افزار صحیفه امام خمینی، ویرایش3، منشور روحانیت، جلد ۲۱ از ص ۲۷۳ تا ص۲۹۳. منشور روحانیت، یک متن شفاهی نیست، بلکه، یک منشور جاوید مکتوب است و نمی توان عبارات آن را ناشی از هیجان و اشتباه لسانی شمرد.
۲. امام خامنه ای خطاب به گروهک سازش در فلسطین در ۱۰ دی ۷۸: «ينقدر اينها بىشرمند! همان وقتى كه اين شخص [عرفات] اوّلين مذاكرات را با اسرائيليها كرد، من گفتم او، هم خائن است و هم احمق!
۳. بیان علامه مصباح در آشغال خواندن جریان انحرافی، به نقل از رجانیوز: «[جریان انحرافی مانند تیر سه شعبه است] تیر وقتی یك شعبه باشد می توان آن را بیرون كشید، اما وقتی سه شعبه شد، وقتی بخواهیم آن را بیرون بكشیم، تمام نقاطی كه تیر در آن نفوذ كرده از بین خواهد رفت. ... اما با این حیله ها در برابر اراده الهی نمی توانند كاری را به ثمر برسانند و از این رو این آشغال ها هیچ كاری نمی توانند بكنند.»
برخی از دوستان، به کاربست واژه «آشغال» برای این جریان نجس را، نشانه ضعف شخصیت علامه مصباح دانسته اند. چیزی که نشان از عمق درک ایشان در کاربرد عبارات و کلمات در اقتدا به قرآن و اهل بیت دارد.
گونه های دهگانه متناسب با سخن تند، تندی سخن، بیان منطقی و یا سخن هیجانی: با مطالعه دقیق موارد سخنان ارزشگذارانه خداوند و معصومین، متوجه می شویم که دست کم، ده گونه مختلف قابل بررسی است و نمی توان به یکباره و با استناد به دسته ای از آیات، احادیث[۱]، یا ارشادات عقلی، همه را بد یا خوب خواند. بلکه سخن تند گفتن و تند سخن گفتن[۲] گاهی درست و گاهی نادرست است.
۱. گاهی مخاطب فرد خاصی است؛ مانند « فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یلْهَثْ» اعراف، ۱۷۶. گاه یک مجموعه خاص؛ مانند «قالَ اخْسَؤُا فيها» مومنون، ۱۰۸؛ و گاه یک مجموعه مبهم؛ مانند « مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» جمعه، ۵؛ و گاه یک جریان.
۲. در هر کدام از موارد بالا، گاه فرد/گروه آشکارا هدف سخن است و گاه در پرده.
۳. گاه هدف از بیان یک سخن، شخصی؛ مانند انتقام جویی و خنک شدن دل است و گاه هدف از آن کمک به حق است.
۴. گاه بیان یک سخن به خاطر شرایط زمانی، مکانی و روانی مخاطب و جامعه، کارامد است و گاه ناکارامد.
۵. گاه فضای سخن، فضایی تبیینی است، در این حال، بیان هیجانی، مفید نیست و گاه فضای سخن، هیجانی است و در این حال، بیان تبیینی ناکارامد است. گاه مخاطب سخن، انسانی خوب، ولی فریب خورده است، گاه گمراه است و گاه، کافر عنود و منحرف لجباز؛ بنابراین، گونه گفتگو با هر کدام از مخاطبان بالا فرق دارد.[۳]
۶. گاه در فضای هیجانی، بی توجهی و تحقیر ضمنی، کافی است و گاه نیاز به کلام زهرآگین بی پرده است؛ تا فرد را به اندیشیدن وادارد.[۴]
۷. گاه کلام زهرآگین با لحن زهرآگین هم همراه می شود و گاه این کلام، در زر ورق پیچیده می شود. «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» نساء، ۱۴۸.
۸. گاه کلام زهیر آگین نسبت و ارتباط حقیقی با فرد/گروه/جریان دارد و گاه سخن گفته شده، تهمت و افتراء است.
۹. گاه فرد/گروه/جریان مخاطب، می تواند با حفظ موقعیت خود، مقابله به مثل کند و هزینه زیادی بر جریان حق تحمیل کند[۵] و گاه به هر دلیلی، مخاطب نمی تواند مقابله به مثل کند؛ مانند سخن امام حسین به حرّ؛ «ثَکَلَتکَ اُمُّک. بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۷۸.
۱۰. گاه بیان یک سخن، برای تحقیر و شکستن فرد/گروه/جریان است؛ گاه فرد یا جریان، در یک جغرافیای زمانی و مکانی دیگری است و هدف از تحقیر کردن آنان، تحقیر جایگاه آنان است تا باعث عبرت مردم شود؛ که مبادا خود را در جایگاهی قرار دهند که مورد تحقیر و نفرت واقع شوند؛ مانند سخن حضرت سیده زینب، دختر علی بن ابی طالب به یزید گفت: «يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ ... أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ» بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۳ و ۱۳۴.
موارد نادر را، نباید بهانه ایجاد فضای اهانت و هتک حرمت کرد: یا این حال باید دانست که این نوع کاربردها، در ادبیات قرآنی، روایی و علمای اسلام، یک حالت نادر است و نباید بهانه ای برای تخریب و تهمت و رواج فضای حرمت شکنی شود؛ چیزی که امام خامنه ای در ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ در جمع خبرگان رهبری از آن گله کرده اند:
[۲] . «لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ» نساء، ۱۴۸. هر چند به نظر می رسد که آیه بر حرف تند زدن دلالت دارد، ولی نگاه دقیق، معنای تند حرف زدن را بیشتر می رساند؛ زیرا «بالسوء» وابسته «الجهر» است نه «القول»؛ یعنی اظهار تند.
[۳]. «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ وَ لَكِنَّكُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ أَعْمَالَهُمْ وَ ذَكَرْتُمْ حَالَهُمْ كَانَ أَصْوَبَ فِي الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فِي الْعُذْرِ وَ قُلْتُمْ مَكَانَ سَبِّكُمْ إِيَّاهُمْ اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِيَ عَنِ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ» خطبه ۲۰۶. اگر «اکره» را به معنای کراهت بگیریم، معلوم می شود که اوصاف نسبت داده شده، واقعی بوده است ولی به دلایلی از جمله غضب شخصی، یا مقابله به مثل سپاه معاویه، یا برافروخته تر شدن کینه فریب خوردگان یا ... بهتر آن بوده است که این عمل ترک شود. و یا اینکه «اکره» به معنای حرمت باشد که در این صورت و بنا به قرینه ادامه سخنان امام علی، ممکن است که حاوی تهمت بوده باشد و امام دستور به وصف حال و اعمال آنان داده اند.آیت الله مکارم می گویند: حقیقت «سبّ» بدگویى کردن و دشنام دادن توأم با هتک طرف است; مانند خطاب کردن طرف به احمق، بى شعور، پست، رذل و امثال آن؛ و لعن هم کردن یکى از مصداقهاى «سبّ» است. «فَخَرَجَ غُلَامٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنْ أَشَدِّهِمْ بَأْساً وَ أَكْفَرِهِمْ كُفْراً فَنَادَى أَصْحَابَ النَّبِيِّ يَا أَصْحَابَ السَّاحِرِ الْكَذَّابِ أَيُّكُمْ مُحَمَّدٌ فَلْيَبْرُزْ إِلَيَّ فَخَرَجَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ هُوَ يَقُولُ ثَكَلَتْكَ أُمُّكَ أَنْتَ السَّاحِرُ الْكَذَّاب ...» بحارالانوار، ج 21، ص 78. احتمال کمی وجود دارد که نسبت دادن ساحر به این فحاش، یک نسبت مجازی باشد، نه اینکه حقیقتا ساحر باشد.
[۴]. «... حَالَ الْقَوْمُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الِانْصِرَافِ فَقَالَ الْحُسَيْنُ (ع) لِلْحُرِّ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَا تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ الْحُرُّ أَمَّا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي مِنْ ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا نَقْدِرُ عَلَيْهِ» بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۷۸. امام حسین علیه السلام به حر گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حر گفت: اگر در میان عرب، کسی به جز شما این عبارت (مادرت به عزایت بنشیند) را در شرایطی که شما قرار دارید، به من گفته بود، از آوردن نام مادرش به عزادار شدن، خودداری نمی کردم، و در آن صورت، هر چه بادا باد! برخی می گویندکه ثکلتک امک، بار توهینی ندارد، اگر چنین است پس چرا حرّ ریاحی، از بیان چنین عبارتی به امام حسین خودداری کرد!
[۵]. وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» انعام، ۱۰۸. فقط مانده است که برخی با استناد به این آیه شریفه، مرگ بر آمریکا را هم نفی کنند؛ چون آنها هم می گویند مرگ بر ایران!؟!
ارسال کردن دیدگاه جدید