چالش اساسی فرا روی نهضت بیداری اسلامی
نهضت بیداری اسلامی بیشتتر ازیک سال است که به گونه رسمی با رویکرد انقلابی حضور خود را اعلام نموده است. این نهضت امید های فراوانی را برای مسلمانان جهان بر انگیخته و خواب از چشمان قدرت های استکباری ربوده است.
با این حال تحولات که در این میان در برخی از کشور های انقلابی صورت گرفت (نظیر کمپ توطئه غربی ها در تونس در همین چند روز اخیر) نشانه ای از چالش اساسی فراروی نهضت است که در زیر به آن پرداخته شده است.
از آن جایی که نهضت بیداری بیشتر در میان برادران اهل سنت (به غیر از بحرین) به وقع پیوسته است چالش عمده در این خصوص فقدان ظرفیت های فقه سیاسی اهل سنت است.
فقه سیاسی برادران اهل سنت دارای خصوصیاتی است که نتیجه آن چالش های عمیق فراروی نهضت بیداری اسلامی به وجود خواهد آورد ویژگیهای فقه سیاسی اهل سنت و برخی از پیامد های آن چنین است:
1. رویکرد محافظه کارانه نسبت به دولت حاکم دارد. فقه سیاسی اهل سنت در تاریخ همواره توجیه گر قدرت های نامشروع بوده است نه مهار کننده آنان؛ با تسلط معاویه سلطنت موروثی به رسمیت شناخته شد،
با تسلط سلاجقه شرط قریشی بودن خلیفه حذف گردید, با تسلط سلسله های استبدادی امارت قهر وغلبه به رسمیت شناخته شد و با تسلط مغول ها حتی حاکمیت کفار برمسلمانان توجیهاتی فقهی برای آن صورت گرفت.
بر این اساس بود که در فرایند بیداری اسلامی دیدیم در کشورهای چون مصر، لیبی و یمن، علما خیلی از مردم عادی عقب بوده و نهادهای مذهبی در این کشور ها در فرایند انقلابسکوت اختیار نمود.
دانشگاه الازهر با آن جایگاه علمی و دینی که دارد در روند انقلاب مصر هیچ تلاشی به انجام نرسانید و صرفا برخی از اساتید آن به گونه ای فردی در جریان تظاهرات و اعتراض ها مشارکت نمودند.
حضور یوسف قرضاوی در قطر و روابط نزدیک وی با امیر این کشور (کشوری که امروزه در حال تبدیل شدن به یک شیطان کوچک منطقه ای است) به خوبی این ادعا را تایید می نماید.
تسلط بر کانون های فقهی توسط دولت های چون عربستان که هیچ حیثیت دینی ندارد, بر اساس همین رویکرد فقهی صورت می گیرد؛ عربستان با حاکمان غرق در فساد, حضور گسترده نیروهای خارجی در این کشور, همکاری با رژیم غاصب صهیونیست کشوری است که هیچ ارتباطی با آموزه های دینی ندارد.
2. باب اجتهاد در این فقه بسته است. انسداد باب اجتهاد سبب شده که رهبران بزرگ در درون مذاهب مختلف اهل سنت در دوران معاصر بوجود نیاید.
امروز انقلاب در مصر، لیبی، تونس و... کلا نیازمند یک رهبر دینی بزرگ(نظیر حضرت امام در انقلاب اسلامی) است؛ اما فقه سیاسی برادران اهل سنت به دلیل انسداد باب اجتهاد آمادگی پرورش آن را ندارد.
پیامد این خلاء بزرگ فعال شدن جنبش های روشنفکری مذهبی است که اگرچه انگیزه های شدیدا مذهبی دارند اما در فضای فرهنگی عقلانیت مدرن غرب به سر می برند (مثلا بسیاری از اعضای رده بالایی اخوان المسلمین کروات می بندند) و طبیعی است که در مبارزه با غرب، جنبش روشنفکری و لو مذهبی کار های اساسی نمی توانند انجام دهند.
روشنفکران مذهبی با نگاه سود گرایانه به دین که متاثر از عقلانیت مدرن است, با تطمیع های مادی بزودی مقاومت خود را از دست میدهند و آنچه در تونس اتفاق افتاد دقیقا همین نگاه سود گرایانه به تطمیع های فریبنده غرب بود.
جنبش بیداری اسلامی امروز نیازمند تقابل هویتی با غرب است نه صرفا یک تعارض سیاسی که با مبادی عقلانیت ابزاری به آن پرداخت. روشتفکری از محصولات فرهنگی غرب است و طبیعی است که تعارض فرهنگی را با مولفه های درون خود یک فرهنگ نمی توان به انجام رسانید.
3. سازو کار های مالی مستقل (نظیر خمس) ندارد و بر این اساس وابسته به دولت ها است و این وابستگی مهم ترین عامل انحراف فکری کانون های دینی در جهان اهل سنت به شمار میرود.
فقدان این ظرفیت باعث شده که امروزه غرب با قرار گرفتن درکنار سیاستمداران منطقه, در کانون های دینی بطور غیر مستقیم نفوذ نموده و نهضت بیداری اسلامی را متوقف و یا در آن انحراف ایجاد نماید.
این وابستگی علی الخصوص در عربستان زیاد است ونهاد های دینی وهابی کاملا به دست آل سعود که شهره به فسق وفجور نیز هستند، اداره می شود.
استراتژی نفاق میان مسلمانان را که از سوی غرب برای مقابله با نهضت بیداری طرح شده نیز این کانون های وابسته به پیش می برند.
اما چه راهکاری می تواند نهضت بیداری اسلامی را در مقابله با این چالش کمک نماید؟
به نظر می رسد که پاسخ به این سوال نیازمند تحقیق و بررسی مفصل است و لی میتوان عجالتا به این نکته اشاره نمود که نهضت بیداری اسلامی را تشویق نمود که قلمرو مبارزه خود را فراتر از حوزه دولت های حاکم گسترش دهد به گونه ای که کانون های فکری و مجتمعات دینی نیز در فشار افکار عمومی مردم و حتی مورد خشم آنان قرار گیرد.
برداران اهل سنت باید از این انحراف سیاسی آگاه شوند و پیامد های تاریخی آن را بدانند تا زمینه های لازم برای باز نگری در فقه سیاسی بوجود آید.
ارسال کردن دیدگاه جدید