ویژگی های رئیس جمهور معزول
تبیین: مقام معظم رهبری در جلسه مسئولان نظام در بحث اهمیت اتحاد و وحدت ملی، اشاره ای به سال های اول انقلاب اسلامی داشتند و وحدت شکنی رئیس جمهور وقت را مثالی بر ادعای خود ذکر کردند.
ایشان در آن جلسه فرمودند: ما این انسجام و اتّحاد و تأثیرش را در طول این قریب چهل سال آزمودهایم. خب در جنگ هم یک عدّهای بودند که مخالف بودند. در همان اوقاتی که ما گرفتار جنگ تحمیلی بودیم، یک عدّهای در همین خیابانها و سرِ چهارراههای تهران بودند -قاعدتاً خیلی از شماها در یادتان هست- که ایستاده بودند و علیه جنگ اعلامیّه پخش میکردند. مخالفت ممکن است وجود داشته باشد لکن قاطبهی ملّت، عمدهی ملّت، حرفشان یکی بود و ایستادگی کردند روی حرف، این همان چیزی است که مورد نظر ما است که انسجام و اتّحاد ملّی است. کشور را دوقطبی نباید کرد، مردم را به دو دسته نباید تقسیم کرد؛ آن حالتی که در سال ۵۹ متأسّفانه از ناحیهی رئیسجمهور آن روز اتّفاق افتاد که مردم را به دو دستهی موافق و مخالف تقسیم کرده بودند که چیز خطرناکی است
وحدت شکنی تنها ویژگی رئیس جمهور معزول نبود بلکه صفات ناپسند سیاسی و اخلاقی دیگری داشته اند به گونه ای که رهبر انقلاب در مجلس شورای اسلامی در جلسه بررسی کفایت سیاسی بنیصدر در سال 1360، نطقی داشتند و به ویژگی های بنی صدر که صلاحیت ریاست جمهوری را از او میگرفت پرداختند و گفتند: خصلتهای شخصی ایشان نیز هرکدام در سلب صلاحیتهای لازم برای رئیسجمهوری یک دولت اسلامی دارای نقش و تأثیر است.
با بررسی سخنان رهبر انقلاب علی الخصوص سخنرانی ایشان در جلسه عزل بنی صدر وی خصلت های منفی بنی صدر بیان و توضیح میدهد که به صورت خلاصه به آن اشاره میکنیم.
13 صفتی که باعث عزل بنی صدر شد:
1. ندیدن دشمن و انکار تهاجم آن به ملت و کشور
اگر از من می خواستند که تهاجم فرهنگی را نشان بدهم، من که با چشم خودم کأنّه دارم تهاجم فرهنگی را می بینم، می توانستم موارد را نشان بدهم. در چندین سخنرانی نشان هم دادم؛ اما بعضیها شروع کردند به انکار تهاجم فرهنگی! و گفتند: نه آقا، چنین چیزی وجود ندارد!
بنده به یاد بنی صدر افتادم. در اول جنگ تحمیلی عراق، دلسوزهای محلی می آمدند و می گفتند عراقیها به خاک ما حمله کردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز کردند. ما به بنی صدر می گفتیم: رئیس جمهور! شما چه خبر دارید؟ می گویند عراقیها حمله کردند؛ می گفت دروغ می گویند؛ این سپاه برای اینکه خودش امکانات دست و پا کند، این حرفها را می زند! آنها را متهم می کردند. بعد هم به دهلران رفت - که هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند - ایستاد و مصاحبه کرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ می گویند عراقیها آمده اند؛ عراقیها کجایند!؟ از دهلران بیرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسیله ی عراقیها تصرف شد. نمی شود که واقعیات را با چشم روی هم گذاشتن انکار کرد. (1۳۸۵/۰۸/۱۸ بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان)
این مسألهی «تهاجم فرهنگی» که ما بارها روی آن تأکید کردهایم، واقعیت روشنی است؛ با انکار آن، ما نمیتوانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. «تهاجم فرهنگی» را نباید انکار کرد؛ وجود دارد. به قول امیرالمؤمنین (صلواتاللَّهعلیه)، «من نام لم ینم عنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده؛ سعی کن خودت را بیدار کنی. ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در تهدید است؛ کمااینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است.
من یادم میآید که در اوایل جنگ، گزارشهایی میرسید که مثلاً دشمن تا فلانجا آمده است؛ دشمن دارد فلانجا را بمباران میکند؛ مکرر هم از طرف نیروهای حزباللهی در محیطهای گوناگون انقلابی، این مطلب تکرار میشد. آن بندهی خدایی که مسؤول نیروهای مسلح بود، انکار میکرد و میگفت دروغ است؛ اصلاً چه کسی میگوید که عراق دارد به ما حمله میکند؟! در بین مردم شایع شده بود که عینخوش را گرفتهاند؛ او به آنجا رفت و از تلویزیون با او مصاحبه کردند؛ گفت: میگویند عینخوش را گرفتهاند؛ من الان دارم در عینخوش مصاحبه میکنم! او از عینخوش بیرون آمد؛ اما سه، چهار ساعت بعد، دشمن عینخوش را گرفت! بله، دشمن بیرون عینخوش بود - در عینخوش نبود - اما این به معنای آن نبود که دشمن نیست.( ۱۳۷۰/۰۹/۲۰، بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی)
ما نبایستی چیزی را که روشن و واضح است، انکار کنیم. در دانشگاه، در بیرون دانشگاه، حتّی در رسانههای جمعی ما، در کتابهایی که مینویسند، در ترجمههایی که میکنند، در شعرهایی که میسرایند، در برنامههای فرهنگىِ علیالظاهر بیارتباط به ما که در دنیا وجود دارد و خبرش را قاعدتاً شما آقایان - که عناصری فرهنگی هستید - میشنوید، همهجا یک آرایش نظامىِ فرهنگىِ بسیار خطرناک علیه انقلاب درست شده است و وجود دارد.
2. بی احترامی و توهین کردن به نهادهای حساس انقلاب اسلامی
آقای بنیصدر بارها به نهادهای قانونی بیحرمتی روا داشته و به این طریق پایه مشروعیت خود را سست کرده است. نمونه امضاء نکردن لوایح مصوبه مجلس، اهانت به شورای نگهبان و شورای عالی قضائی متهم کردن مجلس شورای اسلامی. اهانت دائمی و مستمر به کابینه و شخص رئیس دولت، مخالفت آشکار و پنهان با سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دیگر نهادهای انقلابی و قانونی.
3. روابط صمیمی با دشمنان انقلاب اسلامی
سندی به خط و امضای رجوی در دست است که حاکی از همکاری آنان با آقای بنیصدر در رابطه با انتخابات مجلس شورای اسلامی و نقض طرح دومرحلهای و بعضی مطالب دیگر است. لحن حرف در این نامه که به خط رجوی است، خطاب به آقای بنیصدر جوری است که حاکی از استمرار روابط ایشان و این آقایان است. خیلی صمیمی و دوستانه پیشنهاد میکنند و نظر میدهند، سؤال میکنند و اعلام همکاری میکنند.
4. ارادت و احترام زبانی به ولی فقیه و مخالفت عملی با آن
همین اواخر به ظاهر خود را به امام متعهد وانمود میکرد. امام را پدر و مراد خود مینامید و نام امام، آری فقط نام را گرامی میداشت، اما در عمل همهی جوانب دیگر ولایت فقیه را مورد تعرض قرار میداد. امام از سپاه با آن لحن تجلیل میکرد و او سپاه را مکرراً، از جمله در ۱۴ اسفند در سخنرانی و غیره، به صراحت میکوبید. امام تصرف لانه جاسوسی را انقلاب دوم مینامید و او بارها آن را رد میکرد. امام قبل از عاشورا به روزنامهها اعتراض کرد و بر آنان به خاطر پرداختن به مسائل تفرقهانگیز و تشنجآمیز نهیب زد و او در سخنرانی عاشورا گفت که جنگ موجب آن نمیشود که روزنامهها محدود شوند. امام هیئت سهنفری را حاکم ساخت و او آن را بیاعتبار دانست. امام شورای عالی قضائی را معتبر و مرجع شمرد، او آن را غیرقانونی اعلام کرد. امام در اسفند ۵۹ روزنامهها را موظف به سکوت و عدم تعرض به همدیگر نمود، او در اولین شمارهی روزنامهاش در فروردین ۱۳۶۰ کارنامهی خود را سرشار از مطالب خلاف حقیقت و تشنجآمیز منتشر کرد.
5. پائین آوردن مقام رهبری با بیان اینکه به امام(ره) اطلاعات نادرست داده می شود
اکنون به شاهکارهای آقای بنیصدر در این مورد توجه کنید. در مصاحبه با مجلهی «لوماتن» خبرنگار میپرسد آیا امام خمینی از این وضع نگران نیست؟ بنیصدر: «چرا. مسلماً. من به او نامه نوشتهام و در اینباره با او صحبت کردهام. امام برحسب اخبار و اطلاعاتی که دریافت میکند و طبق طرز فکر خاص خود عمل میکند. از آنچه میبینم و تجربهای که در عمل به دست میآورم، این نتیجه حاصل میشود که امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد. شاید هم عقیده دارد که اگر از تمام این مسائل سخن گفته شود، مردم ناامید خواهند شد.»
در مصاحبه با «میدل ایست» هم دربارهی محصور بودن اطلاعاتی امام مطالبی هست که البته این مصاحبه، از مصاحبههای مفصل و تکاندهنده است. در این مصاحبه، دو بار دربارهی امام صحبت میکند و هر دو بار میگوید که به امام اطلاعات نادرستی میدهند. در این تعبیر ایشان، امام یک فرد سادهای است که آنجا نشسته است، میروند و به او خبر میدهند و ایشان هم بر طبق آن خبرها هی نظر میدهند. -تاریخ این مصاحبه ۸/۱/۱۳۶۰ است. - در بخش دیگری از همین مصاحبه دربارهی نظام جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر میگوید: «قبلاً»، یعنی در دوران شاه، «لااقل دورنمایی وجود داشت؛ دورنماهای تمدن بزرگ، امروز حتی این هم وجود ندارد.»
6. نقش اپوزیسیون بازی کردن
در طول ۹ ماه گذشته، یعنی اوایل تشکیل دولت جدید و پیش از آن، بزرگترین بلندگوی تبلیغاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نیز درج و منتشر شد. دولت رجایی را مصیبتی بالاتر از جنگ دانستن، دولت اسلامی را یک دولت بیقانون معرفی کردن، اینها عیناً تعبیرات خود ایشان است که در مصاحبههای خارجی ایشان وجود دارد و در نزد من هم الآن موجود است، آزادی را در ایران بهکلی پایمال شده وانمود کردن، شایعهی شکنجه را علیرغم گزارش صلیب سرخ و نیز کمیسیون تحقیق در سطح عالم گستردن و خلاصه رژیم کنونی را از رژیم شاه هم بدتر معرفی کردن، جزو شاهبیتهای اظهارات آقای بنیصدر است.
7. وجود افراد بدنام و بدسابقه در کنارش
کمترین حد کفایت سیاسی آن است که محدودهی مشاوران نزدیکتر و یاران و همکاران رئیسجمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوک و مورد سوءظن پاک باشند. اینجا من لازم ندانستم در مورد اطرافیان آقای بنیصدر توضیحات زیادی بدهم، چرا که دربارهی آقای تقوا همین روزها مطالبی در روزنامه افشا شده بود. دربارهی آقای فضلینژاد و بعضی از آقایان دیگر که آن اسناد را از وزارتخانه بردهاند، لزومی ندارد که وقت را بگیریم.
8. افشای اسرار اقتصادی کشور در حساس ترین زمان
اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت و میزان موجودی ارزی کشور و اظهار فلج اقتصادی از آن جمله است.
ایشان صریحاً اعلان کرد که ما چقدر ذخیرهی ارزی داریم، برای اینکه آقای رجایی را بکوبد و بگوید که دولت از بانک مرکزی وام گرفته و چه کرده و کم شده، در حالیکه تنظیم پول مستقیماً مسئولیتش با دستگاه اقتصادی کشور، یعنی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و دارایی است و اینکه آقای مهندس سحابی دیروز گفت که بنیصدر سه ماه وزیر اقتصاد و دارایی بود، این خلاف است. آقای بنیصدر بعد از آن هم که رئیسجمهور شد، خودش یک کفیلی گذاشت در شورای انقلاب.
9. برهم زدن وحدت ملی
در سیام شهریور ۵۹ حملهی بزرگ متجاوزان عراقی به خاک ما آغاز شد. سیزده روز قبل از آن، آقای بنیصدر در یک سخنرانی (۱۷ شهریور) با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی و با طرح مسائلی که در فارغترین اوقات نیز از یک فرد مسئول، ناروا و غیر مقبول است، منشأ یک سلسله خصومتهای داخلی میان مردم و پیدایش جو اختلاف و کدورت شد.
10. حرکت کردن برخلاف مسیر فرمایشات رهبر انقلاب
کفایت سیاسی رئیسجمهور در درک صحیح پایههای رهبری و حرکت در جهت رهنمودهای آن تجلی میکند. آقای بنیصدر نه تنها در این جهت حرکت نکرد، بلکه عملاً در مقابل رهبری ایستاد و رهنمودهای امام امت مبنی بر خط آرامش و جلوگیری از تشنجآفرینی را آشکارا زیر پا نهاد. اختلاف آشکار میان روش او و رهنمودهای امام در آنچه که گذشت و بیشتر از آن، در رفتار مشهود چند ماههی اخیر او قابل تشخیص است.
11. خودبزرگ بینی و خود را برتر از همه دانستن
خودبزرگبینی او که معتقد است پس از امام، کسی از او مناسبتر برای رهبری نیست و بسی خصلتهای منفی دیگر در او عواملی هستند که از او آدمی فاقد صلاحیتهای لازم برای احراز ریاست جمهور مسلمانان و ریاست یک کشور در جامعهی اسلامی میسازد.
دیگر از مسائل، ماجرای فتاوی نظرخواهی ایشان [بنیصدر] است در مورد محبوبیت در بین مردم، که ایشان یک نظرخواهی کرده بودند که نتیجهاش این بود که آقای بنیصدر (شاید ارقام را اشتباه کنم، درست یادم نیست، ولی نسبتها نزدیک به این مقدار است.) در میان 80 درصد مردم محبوبیت دارد، امام 53 درصد در میان مردم محبوبیت دارد و بقیه هم که جای خود دارند. ایشان این را آوردند در شورای انقلاب و گفتند که نظرخواهی ما این را نشان میدهد که محبوبیت من از امام امروز در جامعه بیشتر است! و همین را ایشان در یک مصاحبهی خارجی گفته بود و بعد در شورای انقلاب مطرح شد. آقای بهشتی سؤال کرد که شما این را گفتی؟ گفت: «نه، این یک دروغ است.» یادش نبود که خودش در شورای انقلاب این را به ما هم گفته است و از اصل قضیه اظهار بیاطلاعی میکرد.
نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود، طبعاً جمهوری ما از پذیرش هر قدرت دیگری ابا و امتناع داشت و قانون اساسی ما نیز بر همین پایه، پایهی شکستن قدرت و تقسیم آن میان نهادهای قانونی، شکل گرفته است. آقای بنیصدر، درست بهعکس، همواره جویا و تلاشگرِ قدرت مطلقه بود
ایشان بر خلاف صریح قانون اساسی که قوا را از یکدیگر منفک و مستقل میشمارد و برخلاف اصول مردمگرایی، معتقد بود که مجلس باید هماهنگ با رئیسجمهور باشد.
12. تحریک مردم و از بین بردن نظم عمومی جامعه
بارها ایشان مردم را، کارگران را، نظامیان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است؛ گویا به جبران غیبت از ایران در دوران مقاومت عمومی در برابر رژیم پهلوی! تا آنجا که خبرنگار خارجی که با وی مصاحبه میکند، او را رئیس مخالفان دولت مینامد؛ ایشان هم قبول دارد. این اخلالگری که تا آخرین نظر و سخن آقای بنیصدر در مقام ریاست جمهوری نیز منعکس است، لزوماً به معنای جذب گروههای اخلالگر نیز هست.
13. تخریب مخالفان خود و شکنجه گر نشان دادن آنها
آقای بنیصدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض میکرد از هیچ اقدامی ابا نکرد و حتی از اینکه رویههای تخریبش اساس جمهوری اسلامی و استقلال کشور را خدشهدار کند پروایی نورزید.
بیش از یک سال است آقای بنیصدر به استفاده از همه وسایل ارتباط جمعی و بسیاری شیوههای تبلیغاتی کوشیده تا بر ذهن مردم تحمیل کند و بارها در سخنرانی و مصاحبه و مطالب گفته و نوشته و کوشیده تا به خورد ذهن بسیاری از بیخبران دهد و البته هرگز موفق هم نشده بازهم تکرار کنند و غیرمنصفانه دیگران را شکنجهگر واو را فریاد کننده و دیگران را متعرض واو را مدافع جلوه دهند.
ارسال کردن دیدگاه جدید