بررسي تطبيقي اصل آزادي و اصل امر به معروف و نهي از منکر
تبيین: مقاله (بررسي تطبيقي اصل آزادي و اصل امر به معروف و نهي از منکر) نوشته علي احمدي امين(1)، که دردو فصلنامه علمی ترویجی (معرفت اخلاقی) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله ميتوانند اینجا کلیک کنند.
چکيده
هدف اين پژوهش، که به روش تحليلي و رويکرد تطبيقي انجام شده، بررسي تطبيقي اصل آزادي با اصل امر به معروف و نهي از منكر ميباشد.
مقدمه
ليبراليسم، بهعنوان يک مکتب سياسي اجتماعي در جهان غرب شکل گرفت.
در نگاه ليبرالها، فرد مطلقاً آزاد است مگر اينکه آزادي و حقوق ديگران را نقض کند. اصل آسيب در نگاه ليبراليسم، به همين معنا اشاره دارد که فرد آزاد است تا جايي که به کسي آسيبي نرساند. بنابراين، دولتها و احکامِ مختص به آيين خاص، نميتوانند مبنايي براي محدود کردن آزادي انسان باشد.
دو رويکرد کلي، که در بين طرفداران ليبراليسم به وجود آمده، يکديگر را به نوعي به نقض آزادي متهم ميکنند. اين دو رويکرد عبارتند از: آزادي منفي و آزادي مثبت.
آزادي منفي و آزادي مثبت
تقسيم آزادي، به آزادي مثبت و آزادي منفي در حقيقت تلاشي است براي دفاع نظري از ليبراليسم در برابر اين چالش که ليبراليسم نميتواند نويدبخش آزادي باشد و به ضدآزادي ختم خواهد شد .
ايدة تقسيم آزادي، به مثبت و منفي حداقل به کانت باز ميگردد. اين ايده توسط آيزايا برلين توسعه يافت و از آن دفاع شد .
در ديدگاه آزادي منفي، موانع و محدوديتهاي بيروني سر راه، موجب سلب آزادي افراد است. در مقابل، آزادي مثبت، ايجاد شرايط انجام يک انتخاب عقلاني را شرط آزادي ميداند.
ليبرالها، با اين چالش روبرو ميشوند که يک فرد، در شرايط يکسان، هم آزاد است و هم غيرآزاد. بنابراين، فرد آزاد در جامعه ليبرال، با تحليل ليبرالهاي طرفدار آزادي مثبت، فردي مجبور و محدود ميباشد.
نکته ديگر اينکه، طرفداران آزادي منفي براي تبيين آزادي، به فرد توجه ميکنند. ايشان، آزادي فرد از موانع خارجي و محدوديتها را هدف اصلي خود ميدانند. درحاليکه طرفداران آزادي مثبت، به اجتماع و يا فرد در اجتماع توجه دارند.
وضع قوانين توسط حاکمان و ملزم کردن افراد به تبعيت از آن، در حوزه آزاديهاي فردي از خطوط قرمز طرفداران آزادي منفي ميباشد. اينجاست که طرفداران آزادي منفي، زبان به اعتراض گشوده، مدعي ميشوند که آزادي مثبت، به نام «آزادي» قصد ارائه مجوز به دولتها براي دخالت و ايجاد محدوديت در زندگي افراد جامعه دارد .
ليبرالهاي طرفدار آزادي مثبت، متهم هستند که براي رسيدن به غايتالقصواي حکومت ليبرال، يعني آزادي، راهي را در پيش رو ميگذارند که به سلب آزادي و ديکتاتوري ختم ميشود. با اين بيان، طرفداران آزادي مثبت هم از اين چالش شکست خورده خارج شدند. آنان نتوانستند که براي رسيدن به آزادي، شيوهاي را ارائه دهند تا آزادي جامعه را تضمين کند.
بررسي مباني آزادي منفي
دولتها و حکومتها در آزادي منفي به صورت حداقلي است و دولتها موظفند که آزادي فردي شهروندان خود را فراهم کنند. در نگاه ايشان، شهروندان بايد بتوانند بدون وجود موانع خارجي، به هر امري تمايل دارند، اقدام کنند.
فيلسوفان در تبيين فرايند تصميم و اراده در انسان، مراحلي را برميشمارند. فيلسوفان معتقدند: تا دانش نباشد، ارادهاي تحقق نميگيرد. همچنين ميل و شوق به انجام کار، از مواردي است که تا نباشد ارادهاي تحقق نمييابد.
بنابراين، دو عامل دانش و گرايش از عوامل دروني هستند که فرد را به انجام کاري رهنمون ميسازند. تا دانش نباشد، انتخاب معنايي ندارد .
اين اشکال به طرفداران آزادي منفي وارد است که موانع و محدوديتها را به عوامل بيروني تخصيص ميزنند و تصريح ميکنند که عوامل دروني را محدودکننده آزادي نميدانند. با اين بيان، رابطه متقابل عوامل دروني و بيروني، در مجبور ساختن افراد به خوبي مشهود ميگردد.
اگر دولتي آگاهي مورد نياز جامعه را براي آن جامعه فراهم نسازد، در واقع به محدود ماندن آن جامعه در انتخاب کمک کرده است.
بررسي مباني آزادي مثبت
طرفداران آزادي مثبت، مانند ساير ليبرالها، خود را ملتزم و معتقد به مباني ليبراليسم ميدانند. اومانيسم، بهعنوان مبنا در تفکر ليبرالي، انسان را محور عالم قرار ميدهد و خواست و تمايل او، تنها منبع تشريع و قانونگذاري است.
در حقيقت، اشکال اساسي اين است که وقتي رشد اجتماع، و اهداف برتر براي اجتماع مبناي حقيقي نداشته باشد و تابع ميل انسانها باشد، چگونه ميتوان از الزام جامعه به شرايط عقلاني سخن گفت؟ آيا اين افراد هستند که تعيين ميکنند چه شرايطي شرايط عقلاني است، يا اينکه براي اين شرايط ملاکي واقعي وجود دارد که برخلاف مباني اومانيستي است. اگر گفته شود افراد خود انتخاب ميکنند که چه شرايطي، شرايط عقلاني است آنگاه سؤال تکرار ميشود که آيا افراد وقتي ميخواهند انتخاب کنند که چه شرايطي شرايط عقلاني است بايد از آزادي مثبت بهرهمند باشند يا خير؟ به عبارت ديگر، آيا بايد در يک شرايط عقلاني، انتخاب کنند که چه شرايطي عقلاني است يا خير. اين امر به تسلسل منتهي ميشود. اين اشکال، در واقع اشکالي فلسفي است که بر آزادي مثبت وارد ميباشد.
نسبيت حاکم بر نگاه ليبراليستي، که بر مبناي امانيسم بنا نهاده شده است، نميتواند گزارههاي مطلق اخلاقي را بپذيرد . در نهايت، چيزي که ليبرالها ميتوانند بپذيرند، قراردادي است که مورد توافق جامعه قرار ميگيرد. لزوم تعليم و تربيت، لزوم تبعيت از رأي اکثريت، جايي که اقليت در هيچ قراردادي شرکت نکردهاند و حتي آنگاه که اخلاقاً متعهد شدهاند و... همگي مواردي هستند که ليبرالها نميتوانند توجيهي براي لزوم تعهد نسبت به آن بيان کنند. در اين صورت، نميتوان از آزادي مثبت سخن گفت و از لزوم شرايط عقلاني بحث کرد.
امر به معروف و نهي از منکر
امر به معروف و نهي از منکر، در شريعت اسلامي مورد تأکيد فراوان قرار گرفته است. معروف و منکر در اينجا، اشاره به فعل خوب و فعل زشت و بد دارند .
در رابطه امر و نهي، ما با کسي روبرو هستيم که از موقعيت نامطلوب خود خرسند است. حداقل اينکه نسبت به شرايط خود بيتفاوت ميباشد؛ از طرفي امرکننده يا نهيکننده، قصد دارد وي را از آن شاريط خارج سازد .
نکته ديگري که در دو واژه «امر» و «نهي» وجود دارد، موضع اقتداري است که بايد فرد دعوتکننده به خوبي، و بازدارنده از بدي، در خود حفظ کند.
امر به معروف و نهي از منکر، دو آموزة ديني هستند که تقريباً در همه اديان الهي و حتي در اديان غيرتوحيدي با تفاوتهايي، مورد تأکيد قرار گرفته است.
مباني فلسفي امر به معروف و نهي از منکر
دو آموزه امر به معروف و نهي از منکر در اسلام، اين پيام را با خود دارد که معروف و منکر اولاً، اموري غيروابسته به ميل و خواست افراد است. ثانياً، شناخت آن براي افراد بشر ميسور است. با توجه به اين دو مبنا در نگاه اسلامي، اشکال نسبيگرايي وارد بر تفکر ليبرال، اعم از طرفداران آزادي منفي و طرفداران آزادي مثبت مرتفع ميگردد. تفکر اسلامي ميتواند از مسير رشد و تعالي بشر و مسير عقلاني حرکت به کمال سخن به ميان آورد.
در نگاه اسلامي، قلههاي تعالي اموري نسبي يا قراردادي و مطابق ميل شخصي افراد نيستند تا نتوان آنها را در معرض محک قرار داد و يا نتوان خروج از مسير صحيح را رصد کرد و از آن نهي کرد. بنابراين، به جهت نظري اين اشکال، که احکام اخلاقي سليقهاي و قراردادي ميگردد و امکان بررسي عقلي بين معروف و منکر از بين ميرود، مرتفع ميشود.
شناخت صحيح جهان، انسان، فرجام کار او در دنيا و آخرت و تأثيرِ افعال اختياري انسان بر اين فرجام او، همگي از اموري هستند که قابل شناخت و قابل ارائه هستند. از سوي ديگر، شرايطي که به انسان اين اجازه را ميدهد که به جايگاه خود در عالم بينديشد و تأثير افعال خود را بر سعادت ابدي خود مد نظر قرار دهد، شرايطي مساعد براي انتخاب عقلاني خواهد بود. در نهايت، ميتوان گفت: طبق اين تفاوت مبنايي، اشکال وارد بر آزادي مثبت، اينگونه رفع شد که حاکمان نميتوانند طبق سليقه شخصي خود، شرايط عاقلانه را تفسير کنند. شرايط عاقلانه، شرايطي ثابت و تغيير ناپذيرند. ازاينرو، يک حاکم نميتواند شرايطي را عاقلانه بداند که در واقع آن شرايط غيرعاقلانه باشد. اين امر، بر جامعه و افراد انساني پوشيده نخواهد بود. جامعه خردمندان، با توجه به داشتن محک خرد توانايي اين را خواهند داشت که به لحاظ نظري، بين اعمال سليقه شخصي فرد و شرايط عاقلانه تمايز قائل شوند. اين برخلاف تلقي طرفداران آزادي مثبت، در انديشه ليبرالي است که همچون ساير ليبرالها، خيرات انساني را در رابطه با امور معنوي، اخلاقي و اعتقادي، اموري دلخواهانه تبيين ميکنند.
امر به معروف و نهي از منکر، بهعنوان يک حق و مصداقي براي آزادي
جهل و تمايلات خارج از کنترل، دو عاملي هستند که شرايط عاقلانه را با تهديد مواجه ميکنند و آزادي مثبت را به خطر مياندازند و اعمال دستورات سليقهاي، به نام آزادي مثبت، ميتواند به ممنوعيتهاي و مداخلههاي بيروني نابجا ختم شود . با اين نگاه، فرد حق دارد عوامل ايجادکننده جهل و غرايز سرکش را بهعنوان عوامل محدودکننده آزادي در نظر گيرد. همانطور که اِعمال سليقه نابجا را محدودکننده آزادي تلقي ميکند. بنابراين، نه تنها کساني که با فشار بيروني، آزادي فرد را محدود ميکنند، محدودکننده آزادي محسوب ميشوند، بلکه کساني که با مداخله، افراد را از علم و خودکنترلي دور ميکنند، نيز محدودکننده آزادي تلقي خواهند شد.
اگر افراد را در انجام امر به معروف و نهي از منکر آزاد ندانيم، طبيعتاً آزاديهاي آنها را محدود کردهايم. به اين بيان، به کساني که با انجام منکر و يا ترک معروف، شرايط عقلاني جامعه را تهديد ميکنند، اين اجازه را دادهايم که آزادي افراد را محدود کنند. در واقع، امر به معروف و نهي از منکر، علاوه بر اينکه اين حق را به افراد ميدهد که از آزاديهاي خود دفاع کنند، اين مسئوليت را براي آنها ايجاد ميکند که خود، ضمانت حقوق و آزاديهاي مشروع خود را به عهده گيرند.
اشکال و پاسخ
ممکن است اين اشکال مطرح ميشود که چگونه ميتوان به افراد جامعه، يا مؤسسات و يا دولت اجازه داد که ديگران را مورد امر و نهي خود قرار دهند و از طرفداري از آزادي فردي دم بزنيم.
از توضيح در بحث از اشکالات آزادي منفي، اين نکته به دست آمد که نميتوان انجام هر فعل از روي رضايت را دال بر وجود آزادي گرفت. چه بسيار کساني که تحت تأثير فشار اجتماعي و رسانهاي و بدون فشار بيروني ظاهري، مشغول به کارهايي ميشوند که براي آنها تکلّف ايجاد ميکند و خود را مجبور به انجام آن کار ميبينند. قدرت اجتماعي، آن قدر توانايي ايجاد فشار و محدوديت را در زندگي افراد دارد که برخي، به خطا آن را تا حد «جبر اجتماعي» بالا بردهاند. بنابراين، وقتي ميتوان از آزادي سخن گفت که حداقل افراد را در اثر فشار اجتماعي در جهل و تحريک غرايز غرق نکرده باشيم.
طبق اين نگاه، بين کساني که جلوي آزادي بيان حقايق را ميگيرند و کساني که بياني دروغين در سطح جامعه نشر ميدهند، تفاوتي نيست. لذا از اين جهت، هر دو مانع آزادي افراد هستند.
همچنين تفاوتي بين کساني که جلوي ارضاي تمايلات عقلاني را ميگيرند و کساني که تمايلات غيرعقلاني ايجاد ميکنند، وجود ندارد.
بنابراين، ميتوان گفت: اگر بخواهيم آزادي فردي را تضمين کنيم، بايد ديگران را مکلف کنيم که با ايجاد مانع دروني و بيروني آزادي فرد را محدود نسازند.
اينک به خوبي ميتوان آموزه امر به معروف و نهي از منکر را حقي براي افراد جامعه انساني و اسلامي دانست که سلب آن يا مستقيماً سلب آزادي افراد است و يا مقدمهاي براي سلب آزادي افراد بهشمار ميرود.
امر به معروف و نهي از منکر ضامن آزادي
يکي از اشکالاتي که به طرفداران آزادي مثبت وارد بود، اين است که ليبرالهاي طرفدار آزادي مثبت، چه تضميني ارائه ميدهند تا حاکمان از اين نگاه به آزادي سوءاستفاده نکنند و جامعه را به ديکتاتوري سوق ندهند. در واقع و طبق مباني ليبرال، طرفداران آزادي مثبت، هيچ تضميني براي نظريه خود ارائه نکردهاند. اين مسئله باعث شده است که اکثر ليبرالها، با نگاهي مشکوک به آزادي مثبت نگاه کنند.
تاريخچه حکومتها، مهر تأييدي است بر نگراني طرفداران آزادي منفي از احتمال سوءاستفاده دولتها از نگاه به آزادي مثبت است. براي منع حاکمان از رفتار خودسرانه در حوزه حکمراني و تحت پوشش آزادي، بايد روشي پيشنهاد داد که قدرت بازدارندگي نسبت به اين سوءاستفادهها از قدرت را ارائه کند .
طبيعتاً وقتي احتمال سوءاستفاده از قدرت، براي محدود کردن آزاديهاي سالم و عاقلانه افراد جامعه بالا ميرود، نقطه ضعف طرفداران آزادي مثبت بيشتر جلوه ميکند. عدم ارائه ضمانتي اجرايي براي جلوگيري از سوءاستفاده حاکمان از قدرت و سوءاستفاده تحت پوشش آزادي، نقطه ضعفي است که در آزادي مثبت مشهود ميباشد.
امر به معروف و نهي از منکر، بهعنوان يک حق براي افراد جامعه، اين ضمانت را ايجاد ميکند که همة سطوح جامعه در معرض انتقاد و اعتراض صريح و صحيح قرار گيرند.
هم افراد، هم مؤسسات و هم دولتهايي که ميخواهند شرايط جامعه را از شرايط آزاد دور کنند، در معرض اعتراض همة افراد جامعه قرار ميگيرند. کساني که به صورت فردي يا سيستمي و يا در سطح دولتها، بخواهند با استفاده از زور و يا با استفاده از تحريف حقايق، يا تحريک غرايز براي جامعه تصميمسازي کنند و آنها را در انتخابشان تحت فشار قرار دهند، با سدي بزرگ برخورد خواهند کرد. اين سد، حقي است که افراد جامعه تحت عنوان «امر به معروف» و «نهي از منکر» دارند و ميتوانند آزادي خود را با آن ضمانت کنند.
1. دانشجوي دكتري فلسفة اخلاق تطبيقي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني
ارسال کردن دیدگاه جدید