وقتی که وحدت ابزاری برای تخریب رقیبان می شود
در عالم سیاست، برخی الفاظ و واژه ها، به تناسب اوضاع و شرایط، کاربرد خاصی پیدا کرده و مورد توجه سیاست مداران قرار می گیرند. در مقطع کنونی، شاید بیشترین واژه ای که در عرصه سیاست رواج داشته و در معرض مباحثات سیاسی و منازعات رسانه ای قرار گرفته، کلمه وحدت است. رواج این کلمه، ناظر به انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی و متأثر از فتنه 88 و عملکرد اصول گرایان در آن است.
طی سه سال گذشته، نحوه مواجهه طیف های مختلف اصول گرایی با فتنه 88، همواره محور بحث ها و مجادلات آنان بوده و طیف بندی های جدیدی را رقم زده و امروز تأثیر خود را در اولین آزمون سیاسی پس از فتنه، یعنی انتخابات مجلس نمایان کرده است.
اگر چه در این انتخابات، مانند هر انتخابات دیگر، طیف ها و جریانات مختلفی در عرصه انتخابات حضور دارند، اما دو جریان عمده، که اتفاقا هر دو در اردوگاه اصول گرایانند، فضای سیاسی را تحت تأثیر رقابت خود قرار داده اند.
یک جریان،که به نام جبهه متحد اصول گرایان شناخته می شود، بیشتر بر وحدت بین اصول گرایان و تسامح نسبت به کوتاهی های برخی از آنان در فتنه 88 تأکید دارد و جریان دیگر که به جبهه پایداری موسوم است، با تأکید بر اهمیت و حساسیت جایگاه نمایندگی مجلس، بر لزوم پافشاری بر اصول و مرز بندی شفاف با فتنه گران و منحرفین اصرار می ورزد.
نویسنده که به پایگاه فکری جبهه پایداری نزدیک تر است، بر این اعتقاد است که بزرگان این دو جبهه که از نام آوران انقلاب هستند و در میدان های مختلف، به خوبی امتحان پس داده اند، به لحاظ وظیفه شرعی و انقلابی خود در این عرصه وارد شده اند.
اگر حضرت آیت الله مهدوی کنی در جبهه متحد بر وحدت اصول گرایان تأکید می کنند، به خاطر نگرانی ایشان از تفرق نیروهای انقلاب است و حضرت آیت الله مصباح هم که بر پایداری در ولایت مداری و مرز بندی با فتنه گران و منحرفان تأکید دارند،به خاطر دغدغه ایشان نسبت به حفظ اصول و ارزش های انقلاب و جلوگیری از آسیب های احتمالی در آینده است.
اما به نظر می رسد برخی از جریاناتی که در جبهه متحد حضور دارند و عملکرد خود را در قالب «وحدت» جلوه می دهند، بیش از اینکه دغدغه دینی و ارزشی نسبت به این واژه داشته باشند، با نگاه ابزاری و تبلیغاتی به آن می نگرند،که در این نوشتار، در قالب چند بند و با تکیه بر شواهد و قرائن روشن که بر گرفته از مواضع و عملکرد این جریانات است،به تبیین این ادعا می پردازم:
تأکید بر وحدتی که غیر ممکن است:
طبیعتا وحدتی که این جریانات ادعا می کنند، در صورتی محقق می شود که تمام طیف های اصول گرایی بر یک لیست واحد، توافق کنند و پس از این توافق، هیچ گروه یا شخصی از آنان، به صورت مستقل و با عناوین دیگر وارد عرصه انتخابات نشود.
به عنوان مثال در تهران که ظرفیت لیست محدود به 30 نفر است،هنگامی می توان گفت که وحدت مورد نظر تأمین شده است کهگروه ها و افراد زیادی که هر یک در عالم سیاست صاحب نظر هستند، بر یک لیست توافق کنند و هیچ یک از آنان خارج از این چارچوب وارد عرصه نشوند.
اما هر ناظر منصفی اذعان می کند که چنین حالتی غیر ممکن است و بهترین دلیل بر غیر ممکن بودن آن، این است که از طرف مدعیان وحدت هم رعایت نشده است.در شرایط فعلی،صرف نظر از پیوستن یا نپیوستن جبهه پایداری به ساز و کاری که مد نظر آقایان است، آیا جبهه متحد که سردمداران آن، به خصوص آقایان زاکانی، فدایی و باهنر، که از ضرورت وحدت و حفظ نیروهای انقلاب دم می زنند، توانسته اند وحدت مورد نظرخود را محقق سازند؟
آقایانی مانند علی مطهری، عباسپور، کاتوزیان،حجت الاسلام نواب، غفوری فرد و ... ممکن است با ملاک های اعضای ره پویان و ایثارگران جزء نیروهای انقلاب نباشند، اما جزء خط قرمزهای آقای لاریجانی بودند و قطعا ایشان و آقای باهنر، آنها را جزء نیروهای انقلاب می دانند. اعضای جبهه ایستادگی نیز خود را جزء اضلاع اصول گرایی و در زمره نیروهای انقلاب می دانند.
تمام این اشخاص که لااقل به اعتقاد برخی از ارکان جبهه متحد، جزء نیروهای انقلاب هستند، از لیست این جبهه کنار گذاشته شدند و پس از حذف شدن نیز همه آنان به صورت مستقل و با عناوین جدید، در انتخابات حضور یافتند.
آیا آقایانی که در مقابله با جبهه پایداری دم از وحدت می زنند و وحدت شکنی را به عنوان یکی از گناهان نابخشودنی این جبهه قلمداد می کنند، معتقدند اگر جبهه پایداری به ساز و کار آنان می پیوست،اشخاصحذف شده که برخی از ارکان جبهه متحد، آنها را جزء نیروهای انقلاب می دانند، از لیست حذف نمی شدند؟ و آیا اگر حذف می شدند، به صورت مستقل در انتخابات حضور پیدا نمی کردند؟
پس بنا بر این،به خوبی روشن بود که سامانه وحدتی که آقایان ادعا می کنند،قادر نخواهد بود وحدت را حفظ کند، همان طور که در صحنه عمل نتوانسته آن را تأمین کند.
این مجموعه را در نهایت می توان ائتلاف چند گروه سیاسی دانست که بر اساس توافق برخی از اصول گرایان و عمدتا با رایزنی های اعضای ره پویان و جمعیت ایثارگران، به لیست 30 نفره ای رسیده است و بسیاری از اصول گرایان به صورت طبیعی، از آن کنار گذاشته شده اند.
این واقعیتی است که در صحنه عمل رخ داده، که مورد اشاره آقایان مطهری، غفوری فرد، عباسپور هم قرار گرفته است. پیوستن جبهه پایداری به ساختار جبهه متحد نیز به ایجاد چنین وحدت غیر ممکنی، کمکی نمی کرد.
عدم ثبات در بیان فلسفه وحدت:
آقایان زاکانی و فدایی مدتها پیش از شروع رقابت های انتخاباتی، وحدت را به عنوان یک تاکتیک برای مقابله با جریان انحرافی و جریان فتنه مطرح می کردند. این آقایان با برجسته کردن خطر جریان انحراف و فتنه و ساختن یک دشمن مشترک و البته قوی برای اصول گرایان، سعی در همراه کردن آنان با خود داشتند.
به خوبی معلوم بود این بزرگنمایی، بیش از آنکهمبتنی بر واقعیت باشد، یک هیاهوی سیاسی و تبلیغاتی است، چرا که جریان فتنه به واسطه سخنان حکیمانه و بصیرت بخش مقام معظم رهبری و حضور حماسی مردم در 9 دی، سازمان و بدنه اجتماعی خود را از دست داده است.
جریان انحرافی نیز به واسطه روشنگری های آیت الله مصباح و شاگردان ایشان، که طیف عمده ای از آنان، امروز در جبهه پایداری جمع شده اند،به شدت در حالت انفعال قرار گرفته بود. اعضای پایداری قبل از آغاز ثبت نام کاندیداها به صراحت اعلام کردند که منتظر ثبت نام کاندیداها و روشن شدن تصمیم اصلاح طلبان می مانند و بر این اساس، حرکت خود را تنظیم می کنند.
بعد از ثبت نام کاندیداها و عدم حضور جدی اصلاح طلبان و تأکید مقام معظم رهبری بر رقابتی بودن انتخابات، جبهه پایداری تصمیم گرفت به صورت فعال وارد عرصه انتخابات شود.
انتظار این بود کسانی که تا دیروز خطر جریان فتنه و انحراف را فلسفه اصلی وحدت می دانستند، با استقبال از عدم حضور جدی جریان فتنه و انحراف، از رقابت خانوادگی اصول گرایان که در واقع سبقت در خدمت رسانی و ارزش گرایی است، استقبال کنند، اما به یکباره لحن کلام آنان عوض شده و فلسفه دیگری را برای وحدت و در واقع ائتلاف مورد نظر خود، دست و پا کردند.
عزیزانی که تا دیروز از وحدت به عنوان یک راه کار برای مقابله با فتنه و انحراف یاد می کردند، اعلام کردند که وحدت را نه یک تاکتیک، بلکه یک راهبرد و اصل مسلم اسلامی می دانند که به هیچ وجه نباید از آن تخطی کرد.
جالب این است که این حضرات حتی در مرحله دوم، که تقریبا تمامی کاندیداها از اصول گرایان هستند، به دنبال ائتلاف با جبهه پایداری و تهیه لیست واحد بودند، که لازمه آن حذف عده زیادی از کسانی بود که به تعبیر آنان، جزء نیروهای انقلاب هستند وباید آنان را حفظ کرد و جوانان انقلابی را در این تناقض و پارادوکس، رها کردند که بالاخره باید نیروهای انقلاب را حفظ کرد یا آنان را با زد و بندهای سیاسی، از صحنه حذف کرد؟
تبعیض در مواجهه با وحدت شکنان ادعایی:
اعضای جبهه متحد تقریبا هر روز در رسانه های پر تعداد خود، جبهه پایداری را متهم به وحدت شکنی می کردند، در صورتی که وحدت شکنی مورد ادعای آقایان، منحصر به این جبهه نیست، بلکه از ناحیه اشخاص مختلف و در مقاطع مختلف صورت گرفته است، که اتفاقا مواردی از آن، توسط مدعیان امروزی وحدت بوده است.
در انتخابات ریاست جمهوری نهم، تشکل موسوم به شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، توسط اصول گرایان و با غلبه راست سنتی، از جمله مؤتلفه و جامعه اسلامی مهندسین و با محوریت آقای ناطق نوری، نقشی شبیه جبهه متحد کنونی را عهده دار بود.
این شوار پس از کش و قوس های فراوان، آقای لاریجانی را به عنوان کاندیدای اصول گرایان انتخاب کرد،اما آقایان قالیباف، احمدی نژاد و رضایی به این رأی تن ندادند و به صورت مستقل وارد عرصه انتخابات شدند و آقای زاکانی که امروز دائما دم از وحدت می زند، رئیس ستاد انتخاباتی قالیباف شد.
در انتخابات مجلس هشتم، آقایان قالیباف و لاریجانی رسما از روند 5+6 که توسط اصول گرایان طراحی شده بود، خارج شدند و لیست جدا گانه دادند. در این دوره نیز، برخی از جمله جبهه ایستادگی که قبل از جبهه پایداری تأسیس شد، از همان ابتدا به صراحت اعلام کرد که اگر شروط آن پذیرفته نشود، به صورت مستقل وارد انتخابات می شود.
آقایان نواب، غفوری فرد، علی مطهری، کاتوزیان، عباسپور و ... که در ابتدا از ساز و کار جبهه متحد حمایت می کردند و به جبهه پایداری به خاطر وحدت شکنی حمله می کردند، پس از حذف از لیست جبهه متحد، به صورت مستقل وارد شدند و انتقاداتی را نسبت به این جبهه مطرح کردند.
آقای لاریجانی که شدیدا طرفدار وحدت نیروهای انقلاب بود و از مضرات تفرقه سخن می گفت،پس از حذف نزدیکانش از لیست، به یکباره ضرورت وحدت را از یاد برد و برای توجیه به اصطلاح وحدت شکنی آنان، لزوم حضور سلیقه های مختلف در عرصه انتخابات را بر زبان جاری کرد.
در این بین سؤال اساسی این است که آیا فقط در صورتی که جبهه پایداری وحدت مورد نظر آقایان را رعایت نکند، باید مورد حمله قرار گیرد و دیگران به هر دلیل، از انتقاد و تهمت مصونند؟
سؤال اساسی تر این است که فی المثل اگر در ساز و کار طراحی شده جبهه متحد، غلبه با جبهه پیروان و جامعه اسلامی مهندسین و حزب مؤتلفه بود و کاندیداهای مورد حمایت ره پویان و ایثارگران، از جمله آقایان توکلی، نادران، فدایی و زاکانی از لیست کنار گذاشته شده بودند، این عزیزان باز هم از وحدت دم می زدند؟ یا آنها هم طرفدار تکثر و تنوع سلائق و ضرورت رقابت می شدند. البته با نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری نهم و مجلس هشتم، به راحتی می توان پاسخ این سؤال را پیدا کرد.
برخورد گزینشی با سخنان و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در رابطه با وحدت:
مردم، جریانات سیاسی و نهادها و دستگاه های حکومتی را می توان سه ضلع سیاست دانست. اختلاف سلیقه و تنوع دیدگاه ها در هر یک از این اضلاع امری طبیعی و قطعی است. این اختلاف و تنوع، رقابت را پدید می آورد که امری معقول است و به رسمیت شناخته شده است.
اما آنچه که نکوهیده است تنازع و تعارض است و اگر این تنازع بین مسئولین و دستگاه ها باشد به هیچ وجه پذیرفته نیست، چرا که آثار آن به سرعت بر زندگی مردم نمایان می شود و جنبه بیرونی و حتی بین المللی پیدا می کند.
بر این اساس، مقام معظم رهبری بارها در دیدار با نمایندگان مجلس و اعضای هیأت دولت و در سخنرانی های عمومی، به صراحت مسئولین را از اختلاف و تنازع بر حذر داشته و آنان را به مدارا و تعامل مثبت با یکدیگر دعوت کردند.
به گمانم اگر کسی منصفانه رابطه مجلس و دولت را بنگرد، به هیچ وجه فضای تعامل و همکاری را بین این دو قوه حاکم نمی بیند. در اثر مجادلات بی مورد و اصرار بر حواشی کم حاصل، فضای سوء ظن و بی اعتمادیبر تعاملات این دو قوه سایه افکنده است.
جالب است کسانی میدان دار این مجادلات و نزاع ها هستند، که در سخنان گاه و بی گاه خود، جملات و بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با وحدت و پرهیز از نزاع را مطرح کرده و برای اثبات حقانیت عملکرد انتخاباتی خود، به آن استدلال می کنند، اما نسبت به سخنان صریح ایشان بی تفاوتند.
حمله های تند آقایان توکلی، زاکانی و نادرانبه دولت چیزی نیست که بر کسی مخفی باشد. رسانه های وابسته به این جریان دائما با بر جسته سازی حواشی و کشاندن آن به فضای عمومی، موجب تیره تر شدن روابط دو قوه و در نتیجه التهاب در جامعه می شوند.
مایه تعجب است که این آقایان که برخی، آنها را تئوریسین های تسامح نامیده اند و از اغماض و تنازل از برخی مواضع، حتی در برابر ساکتین فتنه سخن می گویند، چگونه سخنان صریح رهبر انقلاب در رابطه با تعامل مثبت قوا را نادیده می گیرند و اینگونه به دولت می تازند. ممکن است که این دوستان با خواندن این سطور،ما را در رسانه های خود، به طرفداری از جریان انحرافی متهم کنند، کما اینکه در روزها و ماه های گذشته به وفور چنین کردند.
همان طور که بارها گفته شده است، آیت الله مصباح و اطرافیان ایشان و اعضای جبهه پایداری از پیشگامان برخورد با هر نوع انحراف و کج روی در مقاطع مختلف بوده اند و این وصله ها به آنها نمی چسبد. سخن بر سر طرفداری از جریان انحرافی نیست، بلکه سخن بر سر اطاعت از امر صریح رهبر انقلاب مبنی بر تعامل مثبت قوا با یکدیگر و لزوم اصلی و فرعی کردن مسائل کشور است که به هیچ وجه قابل توجیه و تأویل نیست. مگر اینکه این عزیزان، تعامل را به تنازع تفسیر کرده و جای اصل و فرع را عوض کنند که ظاهرا چنین کرده اند.
توجه به نکات گفته شده، این گزینه را به ذهن متبادر می سازد که شعار وحدت از سوی این عزیزان،نه به عنوان یک اصل ارزشی، بلکه به عنوان ابزاری برای توجیه عملکرد خود و طرد رقیبان مطرح می شود و در صحنه عمل نیز، اگر چه از ناحیه بزرگان و علمایی که ذکر آنان به میان آمد، با صداقت و از سر دلسوزی دنبال می شود، اما در میان برخی از جریانات سیاسی، به صورت مجمعی برای سیاست بازی ها و زد و بندها ظهور می کند.
نتیجه چنین وحدتی جمع شدن اضدادی است که در برنامه ها و موضع گیری ها، ناهماهنگ و در برخی موارد متضاد هستند، که نمونه بارز آن را در رفتار طیف حامیان آقای لاریجانی، در جلسه لغو استیضاح وزیر می توان مشاهده کرد.
در این جلسه، نزدیکانآقای لاریجانی با تندترین عبارات، آقایان زاکانی، توکلی و حداد عادل را مورد حمله قرار دادند، تا جایی که آقای کاظم جلالی که نماینده آقای لاریجانی در جبهه متحد است و انتظار می رود با ارکان این جبهه تعامل مثبت داشته باشد، با حمله به آقایان توکلی و زاکانی گفت: برخي دوستان يك عقبه فكري خاص را در مجلس دنبال ميكنند و تيم ديگري در دولت آنان را پشتيباني ميكند، اين طيف در مقطعي سوال از رييسجمهور را با پافشاري خاصي دنبال ميكند و پس از آن به يك باره تغيير جهت ميدهد كه در موضوع استيضاح وزير كار، چنين عملکردی قابل مشاهده است.
....وقتي استيضاحي از سوي جمعي از نمايندگان امضا ميشود در حقيقت آبروی دسته جمعی مجلس به میان می آید. ... توكلي در جايي مو را از ماست ميكشد، ولي ايشان در موضوع استيضاح طرح حكميت را مطرح كرده و تاكيد ميكند با موضوع حكميت موضوع خاتمه يابد، به نظر ميرسد دوستان عملكرد دوگانهاي دارند.
فاعتبروا یا اولی الابصار
ارسال کردن دیدگاه جدید