ما را اغفال كردند وگرنه توپ جمع كن حاكميت نمي شديم!
روزنامه کیهان در ستون ویژه های امروز خود چنین نوشت:
آن جوان در كنج اوين شما را فريب داد (خبر ويژه)
«بنده و جنابعالي در خارج كشور برخلاف توهم، هيچ نيستيم».
اين مطلب را داريوش سجادي (همكار نشريات زنجيره اي و مقيم خارج) خطاب به تقي رحماني عضو گروهك ملي-مذهبي نوشت كه چند وقتي است به بهانه سازماندهي اپوزيسيون به پاريس گريخته است. سجادي در وبلاگ خود نوشت: اينكه آقاي رحماني مقيم اروپا شده، چيز غريب و عجيبي نيست و سالهاست كه كسري از اپوزيسيون و شبه اپوزيسيون به سنتي مسبوق به سابقه و بنا به هر دليل منطقي يا من درآوردي كشور را ترك و ضمن اقامت در خارج فعاليت سياسي خود را دنبال مي كنند. هر چند شخصا ماهيت اپوزيسيون خارج از كشور را از حيث اصالت و محتوا قابل مناقشه مي دانم اما فعلا وارد اين بحث نشده و روي سخن را تنها معطوف به چيستي مهاجرت نامفهوم جناب آقاي تقي رحماني مي دارم. آقاي رحماني بنده شما را نمي فهمم و اقدام شما را جو زدگي و هيجان زدگي مي دانم.
اين عضو تيم مديريت شبكه ماهواره اي هما اضافه كرد: شما در مرقومه خود درباره چرايي تن دادن به هجرت بنقل از يك جوان هم سلول با خود در اوين فرموده ايد كه ايشان به شما گوشزد كرده «نبايد به زندان مي آمدي. بايد به خارج مي رفتي. زندان براي تو تكرار است. تو براي ما حرف ها و عمل نو داشتي. نسل من از تو چيزهاي نو و جديد ديده است و در خارج مفيدتر هستي». اما صادقانه اجازه فرمائيد برخلاف آن جوان اينجانب نيز به سهم خود و برادرانه و به تلخي نكته اي را خدمت تان گوشزد كنم. بنده و جنابعالي و ايضا ديگر افراد مقيم خارج از كشور كه هر يك به سهم و توان و بضاعت و استعداد خود گوشه اي از سياست را گرفته اند و گرفته ايم برخلاف توهم آن جوان كنج اوين، «هيچ» نيستيم. تنها ضريب هيچ بودن مان است كه ما را از يكديگر متفاوت مي كند و قطعا بيش ترين سهم از آن هيچ ها متعلق به اينجانب است.
سجادي نوشت: ان شاءالله خداوند به جنابعالي طول عمر با عزت و سلامت عطا بفرمايند اما باور بفرمائيد اگر مشيت خداوند بر اين قرار بگيرد كه همين لحظه جنابعالي و بنده جان را به جان آفرين تسليم كنيم! به قطع و يقين مطمئن باشيد هيچ خسراني در نظام خلقت واقع نخواهد شد و چرخ هستي از حركت نايستاده و جهان خود را مواجه با هيچ خلائي نخواهد ديد! قصد طعنه و تحقير نيست اما چاره اي جز تن دادن به واقعيت نيست و جنابعالي و قطعا بنده و ديگر خارج نشينان محلي از اعراب و جدي گرفته شدن را نداريم لااقل گوشزد هوشمندانه و مقرون به صحت همرزمتان جناب آقاي دكتر ملكي را پيش خود بازخواني فرمائيد كه به صراحت فرمودند؛ «اپوزيسيون خارج از كشور قصه است... اگر كسي مي خواهد واقعا مبارزه كند بايد در ايران مبارزه كند و هزينه اش را هم بپردازد».
ما را اغفال كردند وگرنه توپ جمع كن حاكميت نمي شديم (خبر ويژه)
يك شبكه وابسته به ضد انقلاب معتقد است اپوزيسيون جمهوري اسلامي عملا به توپ جمع كن حاكميت تبديل شده است.
شبكه صهيونيستي بالاترين نوشت: چرا اپوزيسيون همواره دنبال توپ جمع كني و جمع كردن توپ بازيكنان جمهوري اسلامي است و تاكنون نتوانسته براي خودش يك تيم كارا و قدرتمند كه بتواند در مقابل حاكميت قد علم كند، بسازد؟
بالاترين اضافه كرد: ما فقط توپ جمع كن حاكميت شده ايم و مرتبا مشغول فرياد زدن و برجسته كردن ايرادات و خطاهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي حاكميت و گرفتن «فول» هستيم. آيا بايد همچنان دنبال مچ گيري از مسئولان نظام باشيم؟ آيا ما توان تقابل با حاكميت را نداريم؟ آيا فكر مي كنيد با برجسته كردن ايرادات و نواقص مي توان به هدف رسيد؟ ما ضمن اينكه خودمان را باور نداريم، اكثر اوقات اغفال مي شويم و به خودمان در اپوزيسيون گل مي زنيم.
سوخت 20 درصدي توليد خود را به ما بدهيد و دوباره از ما بخريد! (خبر ويژه)
يك روزنامه انگليسي به غرب هشدار داد خطاهاي محاسباتي گذشته را در مذاكرات بغداد تكرار نكنند و فرصت فراهم شده را از دست ندهند.
تحليل گاردين در حالي منتشر شده كه برخي قرائن از حركت غرب در بن بست گذشته حكايت مي كند. گاردين با اشاره به فضاي مثبت مذاكرات اسلامبول 2 نوشت: اين مذاكرات اميد براي تفاهم را احيا كرد اما يك ماه بعد، مشخص نيست كه آيا غرب مي خواهد به تعهدات خود در اسلامبول عمل كند يا نه؟ پيش از اين كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا گفته بود ديپلمات هاي غربي تلاش مي كنند انديشه ايران را درك كنند. گزارش سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، ادعاي ايران را كه دنبال توليد سلاح هسته اي نيست تأييد مي كند.
اين روزنامه يادآور شد: در مذاكرات اخير بر عمل متقابل و تدريجي توافق شد اما اكنون به نظر مي رسد شرايط معامله تغيير كرده باشد.
يكي از كارشناسان امور ايران در مؤسسه بروكينز در گفت وگو با روزنامه كريستين ساينس مانيتور خاطرنشان كرده كه «مقامات آمريكايي مي گويند تعديل تحريم ها تا زماني كه ايران امتيازهاي قابل قبولي ارائه نداده باشد، روي ميز قرار ندارد.» اما اين رويكرد برخلاف چارچوب عمل متقابل است. از سوي ديگر گزارش ها نشان مي دهد كه غربي ها نمي خواهند تحريم ها را تعديل يا حذف كنند. اين در حالي است كه براي ايالات متحده، حذف تحريم ها همواره يك مسأله دشوار بوده است. مسئوليت حذف تحريم ها برعهده كنگره و نه دولت است و اين در شرايطي است كه انديشه هاي ضد ايراني در كنگره بسيار قوي است. به همين دليل دستيابي به توافق كنگره براي حذف تحريم ها، روندي دشوار و طولاني است اما به هر ترتيب دولت اين اختيار را دارد كه پيشنهاد لغو تحريم ها را به كنگره بدهد. البته روند لغو تحريم ها در شوراي وزيران اتحاديه اروپا آسانتر است.
گاردين در پايان نوشت: اشتباه هاي محاسباتي، تداوم توهمات بيهوده غرب را آشكار مي سازد. در صورتي كه غرب به دنبال توافق از راه مذاكره با ايران است بايد درست و سنجيده عمل كند. غرب متعهد به عمل متقابل شده و عمل نكردن به اين تعهد، يك فرصت ديگر را از دست مي دهد.
برخي گزارش هاي منتشره كه عمدتاً منشأ آمريكايي، انگليسي و صهيونيستي دارند- رويتر، آسوشيتدپرس، لس آنجلس تايمز، هاآرتص، نيويورك تايمز و واشنگتن پست- حاكي از آن است كه طرف غربي با محوريت آمريكا مايل است مجدداً بحث تعطيلي تأسيسات فردو، توقف غني سازي 20 درصد و خارج كردن تمام اورانيوم 20 درصد غني سازي شده از ايران را پيش بكشد و موضوع تأمين سوخت راكتور تهران را كه مربوط به 2 سال پيش بود و ايران به خاطر كارشكني آمريكا، اين سوخت را توليد كرد، به عنوان معامله!! پيشنهاد كند. بنابر اين گزارش ها آمريكا و انگليس حاضر به لغو تحريم هاي نفتي تصويب شده نيستند و صرفاً مي خواهند در مقابل توقعاتي كه مطرح مي كنند، كاهش تحريم ها در زمينه قطعات هواپيما را پيشنهاد كنند!
اين سناريوسازي ها و تحركات تبليغاتي در حالي است كه نشست اخير گروه 8 با اختلافات شديد همراه بود و طبيعتاً در تشديد اختلافات گروه 1+5 نيز مؤثر خواهد بود. در اجلاس گروه 8 ضمن اينكه پوتين رئيس جمهور روسيه غايب بود و شيطنت هاي آمريكا در قبال انتخابات اين كشور را جبران كرد، ساركوزي متحد وفادار آمريكا نيز به اعتبار شكست از فرانسوا اولاند حضور نداشت و اولاند اعلام كرد طبق وعده خود، 3500 نظامي فرانسه را تا پايان سال جاري ميلادي از افغانستان خارج مي كند.
بحران هاي شديد اقتصادي، چالش ديگر نشست گروه 8 بود و برخي كشورهاي اروپايي اكنون يقين دارند كه آمريكا با دميدن در التهاب برخي بحران هاي مصنوعي به دنبال ايراد لطمه جدي به قدرت مالي اروپا (منطقه پولي يورو) است. برخي كشورهاي اروپايي زيان كنندگان عمده مسئله تحريم خريد نفت ايران محسوب مي شوند.
همزمان، مقامات رژيم صهيونيستي به همراه برخي طيف هاي تندرو در آمريكا به سياق سالهاي گذشته مي كوشند با پرچانگي و افزايش وراجي و تهديد - به زعم خود- كفه خالي آمريكا را در مذاكرات سنگين كرده و اصطلاحاً به معتبرسازي تهديدها بپردازند!
بي پدر و مادرتر از ما كيست؟ چرا بند بازي نكنيم؟! (خبر ويژه)
ارگان گروهك شوراي هماهنگي سبز ضمن چرخش 180 درجه اي، خواستار گذشت و مصالحه با حاكميت شد.
سايت كلمه دو روز قبل از اين، اصلاح طلبان را به باد انتقاد گرفته و ضمن متهم كردن آنها به داشتن آلزايمر و خيانت به خون جان باختگان جنبش، تصريح كرده بود، اصلاح طلبان از طولاني شدن راه خسته شده و در آستانه دروازه تنگ سياست ورزي رسمي، در انتظار فرصتي براي ورود و حضور به هر قيمتي هستند.
اين سايت وابسته به اردشير اميرارجمند كه پروژه تحريم انتخابات مجلس را كليد زده بود، ديروز در چرخشي جالب توجه، ماجراي برمه و سوگند آنگ سوچي (معارض برمه اي) به قانون اساسي اين كشور را بهانه قرار داده و نوشت: آيا جنبش سبز ظرفيت مصالحه و گذشت را در خود پرورانده است. آنگ سوچي 15 سال در حصر خانگي بود. چه كسي مي تواند به پاسداري از قانون اساسي سوگند ياد كند كه تلاشش بر تغيير بنيادين آن بوده است؟ اين حركت آنگ سوچي مصداق فريب و دروغ نيست؟ يا شايد هم تسليم شدن؟ آيا اين مصداق همان است كه «سياست پدر و مادر ندارد؟»
كلمه سپس ضمن بازي با كلمات براي عقب نشيني از موضع به بن بست رسيده ساختارشكني و راديكاليسم كور مي نويسد: به نظر مي رسد واقعيت جاري اعمال اجتماعي جامع تر و فراتر از كنش هاي روزمره اخلاقي در سطح روابط فردي باشد. اين متن كوته نوشت- و مهم تر از آن، نگارنده اش! -توان توضيح جامع ماهيت امر اجتماعي-سياسي را ندارد. اما سپردن گوش جان به ترنم نغمه هاي صلح جويانه و انسان دوستانه بانو آنگ سان سوچي، به خوبي به دريافت آن لايه هاي موازي و مغفول مفاهيم اجتماعي كمك مي كند، آن جا كه در بيان علت سوگند خوردن شان مي گويد: «براي نشان دادن احترام...». بدين ترتيب، نشان مي دهد كه اعمال اجتماعي-سياسي داراي مفاهيم تك لايه نيستند و بنابراين نبايد هم كه منحصرا در آن معناي تك لايه تحليل شوند. مي توان «سوگند» خورد، و صراحتا هم تاكيد كرد كه معناي اين سوگند، نشان دادن «احترام» است، و نيز اين كه «زيرا ما نمي خواهيم به يك مشكل سياسي در برمه بدل شويم.»
نويسنده - با اسم مستعار- اين متن توجه ندارد كه ادعاي وفاداري به قانون اساسي هنگامي مي تواند حمل بر صحت شود كه همين ادعا از سوي مدعي نقض نشده باشد. به عبارت ديگر ادعاي وفاداري به قانون اساسي از سوي موسوي و طيف هايي از اصلاح طلبان پس از فتنه و آشوب سال 88، از اين طيف به سادگي مسموع نيست.
اما صرف نظر از اين واقعيت، تحليل كلمه حاكي از ريزش هاي بيشتر در سازمان داخلي فتنه است، چرا كه در غير اين صورت بحث مصلحت انديشي و دلسوزي براي كشور اگر حقيقت داشت بايد در طول 3 سال گذشته و آخرين ايستگاه آن، انتخابات مجلس كه مورد تحريم قرار گرفت، خود را نشان مي داد.
كلمه در ادامه تحليل قابل تأمل خود مي نويسد: اين سوال در ذهن پيش مي آيد كه آيا فرهنگ سياسي ما آمادگي توليد مفاهيم و اعمال اجتماعي از اين دست را- كه در تصميم بانوي برمه مي بينيم- به حد كافي و با غلظت كافي دارد؟ مسلم است كه شرايط امروز ايران نسبتي با آنچه امروز در برمه اتفاق افتاده ندارد. نظاميان حاكم بر برمه در پي صبوري و پايداري اپوزيسيون و استمرار محدوديت هاي شديد بين المللي، در نهايت به اين نتيجه رسيده اند كه حقيقتا مقدمات باز شدن فضاي سياسي برمه را فراهم كنند و در اين راستا، با عمل خود دارند مرحله به مرحله تضمين هاي لازم را، هم براي اپوزيسيون و هم براي جامعه بين المللي فراهم مي كنند.
طبعا فعالان اپوزيسيون برمه آن قدر ساده لوح نيستند كه پس از يك بار تخلف به آن بزرگي در انتخابات برمه و عدم تحويل قدرت توسط نظاميان و بعد از تحمل 15 سال حصر خانگي رهبر اپوزيسيون، به سادگي در يك بازي خوردن ابتدايي گرفتار شوند. اما در هر حال، بعد از بررسي ها و تضمين هاي مهم و جدي در عرصه سياسي از هر دو منظر داخلي و بين المللي، و پس از اپوزيسيون برمه نهايتا همان مسير اساسي يعني «مصالحه» براي پيشبرد پروژه اصلاح و تغيير را پي گرفته است. و حتي از باب احترام و پديدآوردن شرايط مصالحه، به «پاسداري» از قانون اساسي فعلي برمه هم «سوگند» خورده است. حساسيت شرايط بين المللي در مناقشات با ايران بيش از آن است كه رسيدن به چنين بزنگاه سياسي- تاريخي اي براي ايران بخواهد خيلي دور باشد. نگراني از آن است كه به گاه پيش آمدن آن شرايط در زماني نه چندان دور، فرهنگ سياسي جامعه هنوز به اندازه كافي توانمندي تئوريك و پراگماتيك لازم براي طي اين مرحله را نيافته باشد. «مصالحه» يا «سازش» (قطعا با كاربرد دقيق ملزومات راهبردي) هنوز به اندازه كافي بار مثبت مورد نياز در فرهنگ سياسي ما نيافته است و سايه كش آمده در تاريخ «سازشكار» به عنوان بيراه و ناسزا در گفتار سياسي، هنوز بر گرده مفهوم ارزشمند «مصالحه» سنگيني مي كند.
نويسنده مي افزايد: صريح بگويم. آيا آمادگي پذيرش آن را داريم كه سران جنبش از حصر درآيند و در شرايط قطعا حساب شده و مناسب، «مصالحه» را به عنوان تاكتيك غيرقابل تفكيك از راهبرد به كار گيرند؟ زماني به خاطر يك «تك كلمه»- كاربرد دو فاكتوري عبارت «رئيس جمهور» از طرف مهدوي كروبي- بر سرش آوار شديم؛ زماني ديگر يك «تك رأي» شخصي خاتمي در روستايي به دور از چشم ها را گاه تا حد خيانت ناميديم (نقد اين عمل از بابت هايي ديگر جاي خود)؛ آيا با كسي كه در شرايط مقتضي، «مصالحه» را پيشه خود سازد همراهي خواهيم كرد؟ چه تعداد از ما چنين عملي را دوگانگي، تضاد، عمل غيراخلاقي يا حتي خيانت يا بدتر از آن(!) توصيف خواهيم كرد؟ آيا آن زمان مي خواهيم آن عمل را پشت كردن به هزينه هايي كه كنشگران جنبش داده اند يا پايمال كردن خون جانباختگان و آسيب ديدگان جنبش بناميم؟
كلمه در پايان ضمن بازي با دو كمله فعالانه و منفعل نوشت: چارچوب مفهومي گذشت در معناي فعال آن و نه در معناي منفعلانه اش از عناصر بسيار برجسته جنبش هاي مدني بي خشونت است اما توضيح نمي دهد كه اولا كجاي آشوبگري و اوباشيگري فتنه گران در 8 ماهه مشرف به حادثه رسواي روز عاشورا، به جنبش مدعي بدون خشونت شبيه بود و ثانيا اين درك و شعور چرا با 3 سال تاخير سراغ حضرات آمده است و ثالثا از كجا بايد باور كرد همدستان سازمان هاي تروريستي و سلطنت طلب و تجزيه طلب كه از زمان حمله به مساجد و مردم و بانك ها تا هتك حرمت مقدسات اسلامي و سپس تحريم انتخابات به خاطر نياز دشمن- در مذاكرات هسته اي- خباثت خود! را نشان دادند، عوض شده باشند. و البته راه جبران و توبه براي نادمان حقيقي باز است مشروط بر اينكه دست كم به خيانت هاي خود اعتراف كنند.
تحليل اخير سايت وابسته به گروهك شوراي هماهنگي، آخرين سند از ورشكستگي و استيصال سازمان فتنه سال 88 ارزيابي مي شود.
ارسال کردن دیدگاه جدید