جريان شناسي سينماي پس از انقلاب اسلامي ايران
تبيین:مقاله (جريانشناسي سينماي
پس از انقلاب اسلامي ايران) نوشته نعمتالله کرماللهي(1) ، سيدحسين شرفالدين (2) و رفيعالدين اسماعيلي(3)، که دردو فصلنامه علمی پژوهشی (معرفت فرهنگی اجتماعی) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله ميتوانند اینجا کلیک کنند.
چکيده
هر جريان فکري و هنري براي حيات خود، نيازمند استفاده از ابزارهاي فرهنگي ايدئولوژيک است تا عناصر اصلي خود را در ميان مخاطبان خويش دروني سازد. جايگاه جريانهاي غالب و مغلوب نيز به مقدار زيادي وابسته به عملکرد ابزارهاي فرهنگي و مهمتر از آن، برنامهريزيهاي فرهنگي و اجتماعي است. پس از گذشت سه دهة پرفراز و نشيب از انقلاب اسلامي ايران، ترسيم جريانهاي سينمايي موجود و ارزيابي آنها، با جريان هنري مطلوب انقلاب اسلامي، ميتواند به درك هنر انقلاب كمك كند. اين پژوهش، با روش تحليل نشانهشناسي جرياني بر آن است که ميتوان با بازخواني سينما، بر اساس دو جهان اجتماعي اسلام و سکولار، مبنايي نظري براي تحليل جريانهاي فرهنگي سينما در ايران فراهم آورد. پس از بازخواني سينمايي اين دو جهان، خردهجريانات و فراز و فرودهاي سينماي پس از انقلاب تحليل شده است. در پايان، تلاش شده است با انتخاب فيلمهاي متناسب با هر جريان، تحليلي از آثار شاخص هر جريان در هر دوره فرهنگي ـ سياسي پس از انقلاب اسلامي ارائه شود.
مقدمه
در سدة اخير، كمابيش بين ايران و غرب چالشي فرهنگي وجود داشته است. پس از انقلاب اسلامي، اين مسئله در قالب نوعي غيريتسازي، بهوضوح زمينهساز و ايجادگر نوعي «تنش گفتماني» بوده است؛ به گونهاي كه «جريان سکولار» در برابر «جريان اسلامي»، قرار گرفته است. متأثر از اين تقابل، عرصه هنر، به ويژه سينما نيز شاهد صفآرايي دو جريان فوق بوده است. به رغم توليد آثار سينمايي گوناگون پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اين آثار به لحاظ سطح هماهنگي با اهداف انقلاب بسيار متفاوتند؛ برخي آثار سينمايي در راستاي اهداف انقلاب اسلامي، برخي بيتفاوت و دستهاي نيز در تقابل با اين اهداف قرار گرفتهاند.
با توجه به ماهيت انقلاب اسلامي ايران، که امام خميني آن را انقلاب فرهنگي ناميد، انتظار ميرود سينما، شاخصها و ويژگيهاي فرهنگي جريان انقلاب اسلامي را در همة ابعاد مدنظر داشته باشد. اين پژوهش، بر آن است که ميتوان با بازخواني سينما، بر اساس دو جهان اجتماعي اسلام و سکولار، مبنايي نظري براي تحليل جريانهاي فرهنگي سينما در ايران فراهم آورد.
مباني نظري
1. جهانهاي مختلف و ارتباط آنها
آنچه مسلم است، جهانهاي مادي و غيرمادي وجود دارد. مثل جهان جمادات، جهان گياهان، جهان حيوانات، جهان انساني. هر يک از اين جهانها، ويژگيهاي مخصوص به خود را دارند. البته وجود جهانهاي مختلف، به معناي گسستگي کامل آنها از يکديگر نيست، بلکه در عين تغاير، در رابطه با يکديگر و متداخل هستند. واقعيتي که موجب امتياز جهان انساني از جهان حيوانات و مادون آن ميشود، نوع يا سطح اراده و آگاهي انساني است.
2. سطوح مختلف جهان اجتماعي در سينما
علت مشترکي که وحدت افراد و رفتار آنها را تأمين ميکند، از نوع عوامل مادي و طبيعي عالم کثرت نيست. اين علت، صورتي از آگاهي است که به وساطت انسان، از آسمان وجودي خود نازل گشته و به عرصه حيات مشترک اجتماعي، راه يافته و اراده و رفتار عمومي جامعه را تحت تسخير خود قرار داده است. پس صور علمي سه مرتبه داشتهاند:
1. مرتبه ذات و حقيقت (نفسالامر) اين صور است
2. افراد انساني، با ديالکتيک، گفتوگو، تفکر و تمرين و ... و با حرکت و سلوک جوهري خود، به آن معاني راه ميبرند و بر اساس اتحاد عالم و معلوم، با آنها متحد ميشوند.
3. معاني و صور علمي، با وساطت افراد انساني به عرصه زندگي مشترک آدميان وارد شده، هويت بينالاذهاني پيدا ميکنند و باورها، عادتها، نهادها و کنشهاي اجتماعي را تسخير ميکنند. اين مرتبه، مرتبه «فرهنگ» است.
3. سينما و لايههاي بنيادين و غيربنيادين
بر اساس ديدگاه بسکار، واقعيت چند لايه دارد:
الف. جهان واقعي مکانيسمها، نيروها، گرايشها و غيره، که علم در جستوجوي کشف آنهاست.
ب. سطح علمي جريانها، يا توالي رويدادها، که ممکن است تحت شرايط آزمايش توليد شود.
ج. سطح تجربي رويدادهاي مشاهده شده، که بايد ضرورتاً فقط زيرمجموعه کوچکي از «ب» باشد.
تجربهگرايي محض، فقط ميتواند پديدههاي سطح «ج» را واقعي بشناسد. تجربهگرايي ملايمتر، ممکن است وجود رويدادهاي تجربه نشده ولي در عين حال، تجربهپذير را (در سطح ب) واقعي بداند. بسکار، چنين موضعي را «عملگرايي» مينامد. ولي ويژگي متمايز رئاليسم انتقادي در ادعاي خود، براي نشان دادن واقعيت مستقلِ سطح واقعي سوم از مکانيسمها، نيروها و گرايشهاي آنهاست (سطح الف).
بنابراين، ادعاي رئاليسم انتقادي اين است که واقعيتي مستقل از پژوهش علمي ما موجود است كه واقعيتي چند قشري و لايهلايه است.
از ديدگاه رئاليسم انتقادي، وقتي علم خاصي سازوکارهايي را کشف کرد که آن سطح، واقعيت را بنيان مينهند که موضوع آن علم است، ميتوان پرسيد چه سازوکارهايي در سطوح ژرفتر مسبب آنها هستند. به همين ترتيب، براي سطوح و لايههاي بعدي.
با الهام از ديدگاه بسکار، در باب جهان اجتماعي، ميتوان گفت: سينما يک جهان اجتماعي و به همين دليل، داراي عمق هستيشناختي است. در اين ميان، لايههاي بنيادين، ساختار زيرين و شالودة سينما را شکل ميدهند.
پديدههايي که در عميقترين لايههاي جهان اجتماعي قرار دارند، تأثيرات همهجانبه و فراگير، نسبت به ديگر اجزاء دارند و خود کمتر در معرض تغيير و تحول قرار ميگيرند. تغيير در لايههاي بنيادين يعني جهانبيني، آرمانها و ارزشهاي کلان، منجر به ايجاد جهان اجتماعي جديدي ميشود؛ زيرا تغيير در اين لايه، منجر به تغيير هويت ميشود.
اما پديدههايي که در سطوح غيربنيادين قرار دارند، تأثيرات محدودتري دارند و بيشتر در معرض تغيير قرار ميگيرند. نمادها، کنشها، هنجارها، ارزشها و عقايد و ... در لايههاي مختلفي از جهان اجتماعي قرار ميگيرند. جهان اجتماعي، بدون نمادها نميتواند محقق شود. سينما تلاقي جدي با نمادها و نشانهها دارد. سينما هم نمادساز است و هم موجب تغيير معاني نمادها و نشانهها ميشود. نمادها و نشانهها، اگرچه از امور غيربنيادين است، اما گاهي ميتواند بنا به شرايط تغيير کند و موجب تغيير در لايههاي بنيادين شود. در نتيجه، موجب تغيير جهان اجتماعي نيز ميشود.
4. نگاه تکخطي و متعدد به جهان سينما
برخي دانشمندان تکاملگرا همچون کنت، اسپنسر، دورکيم، هگل، مارکس، تفاوتهاي قابل ملاحظه جهانهاي اجتماعي را دليل بر تنوع جهانهاي اجتماعي نميدانند، بلکه آنها را از نوع تفاوتهايي ميدانند که در طول فرايند رشد يک موجود زنده رخ ميدهد. از نظر آنان، جهان اجتماعي، يکي بيش نيست. کثرت آن، از نوع کثرت عددي در افراد يک نوع است نگاه تک خطي به تاريخ، مبناي تئوريک استعمار را براي کشورهاي استعمارگر و استعمارزده فراهم ميآورد. در جهان سينما، اين امر روشن و قابل مشاهده است. اگر دقت شود از زمان ايجاد سينما، بخصوص در زمان اوجگيري سينما در جهان، تمامي کشورهايي که مبدع و مخترع سينما بودند، به دنبال نفوذ فرهنگ خودي در ساير کشورها و در نتيجه، استعمار فرهنگي کشورهاي در حال توسعه بودند. امروزه بسياري از کشورها، تحت تأثير فيلمهاي سينمايي آنان، فرهنگ بيگانه را قبول کرده، جهان سينماي سکولار آنان را پذيرفتهاند. سينماي بسياري از کشورها الگوي خود را هاليوود قرار دادهاند که چه مسيري را طي ميکند که شايد بتوانند با تقليد از آن، مسير آينده خود را بهتر کنند.
در برابر نگاه تکخطي به تاريخ، نگاه ديگري است که تفاوتهاي جوامع را مربوط به جهانهاي اجتماعي متعدد ميداند. از اين نگاه، با اينکه هر جامعه از تحولات دروني خاص خود برخوردار است، اما جوامع گوناگون، ساختارها، نظامها، و هويتهاي متعدد و متفاوتي دارند. در اين نگاه، حتي يک جامعه واحد، در مسير تحولات تاريخي خود، ممکن است با نوعي از تحول ساختاري مواجه شود که جهان اجتماعي جديدي متولد شود اين ديدگاه، اعتقاد دارد با تغيير در لايههاي بنيادين يک فرهنگ و جامعه، جهان اجتماعي آنان نيز تغيير پيدا ميکند.
شايد مصداق اين بحث، انقلاب اسلامي ايران باشد. انقلاب اسلامي با در هم شکستن ساختارها و تغيير و تحولي که ايجاد کرد، فرهنگ اسلام را حاکم کرد و جهان اجتماعي جديدي به وجود آورد كه در عرصههاي گوناگون ظهور و بروز پيدا کرد. از جمله اين عرصهها، عرصه هنر و سينما است.
5. جهان اسلام و جهان سکولار
الف. جهان اسلام
جهان اسلام، با مجموعهاي از معاني وحياني شکل گرفت و در بستر تاريخ جريان يافت. الله، توحيد، تقوا، وحي، عقل، علم، حقيقت، عدالت، قسط، ايمان، کفر و نفاق، از مفاهيم محوري اين نظام معنايي است.
معاني عميق و بنيادين هر فرهنگ، در حکم سنگرهاي اصلي آن است. يکتاپرستي عميقترين، لايه اعتقادي و کليدي معاني تمدني جهان اسلام است. اسلام با نابود کردن معاني بنيادين جامعه جاهلي، سطوح و لايههاي ديگر آن را در خدمت معاني عميق و حياتي خود قرار داد.
ب. جهان سکولار
سکولاريسم به مثابه «نگاه دنيوي و اين جهاني به هستي»، عميقترين لاية معرفتي مدرنيته، يعني غرب پس از عصر نوزايي است. جامعة سکولار، همة ظرفيت و تواناييهاي آدمي را در خدمت زندگي دنيوي به کار ميگيرد و ابعاد قدسي و معنوي انسان و جهان را به دست فراموشي ميسپارد.
سکولاريسم داراي دو بعد عملي؛ ميل و گرايش عملي به اين جهان، و نظري؛ تفسير اين جهاني از هستي است.
6. سينما در دو جهان اجتماعي؛ انقلاب اسلامي و سکولار
سينما از يک مبناي سکولار ايجاد شده است. طبيعتاً تلاش دارد مباني سکولاريسم را ترويج و تبليغ کند. سکولاريسم موجب ميشود تا دغدغههاي عملي و دلبستگيهاي وجودي روشنفکري، با از دست دادن ابعاد قدسي خود، در عرض تفاسير پراگماتيستي مدرن، صورتي دنيوي و اين جهاني پيدا کند. سينما، يکي از محصولات تکنولوژيک تمدن غرب است. از اين نظر، نميتوان حقيقت آن را از مجموعه کلي تمدن غرب جدا نمود.
با پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير لايههاي بنيادين جامعه ايران، جهان اجتماعي جديدي شکل گرفت. روشن بود که همة عرصههاي اين جهان اجتماعي، دستخوش تغييراتي شود. از جمله عرصههاي مهم انقلاب اسلامي، که رهبر انقلاب اسلامي حضرت امام خميني، در همان ابتداي ورود به ايران و در مهمترين سخنراني خود، از تغييرات بنيادين در آن سخن گفت، سينما بود. با پيروزي انقلاب اسلامي، اگرچه تغيير و تحولاتي در سطح مديريتي فرهنگ و هنر به وجود آمد، اما متأسفانه آن تفکراتي که پايه و اساس سينماي ايران را از آغاز تشکيل داده بود، بخصوص وجه شبه روشنفکري آن با همان تفکرات اومانيستي، به کمک برخي مسئولان تازه به دوران رسيده، همچنان جايگاه خود را تحت عناوين مختلف حفظ نمود و انديشههاي ديگر، بخصوص سينماي انقلابي و اسلامي را که ميرفت تا بر پايه تفکر نظام نوپاي اسلامي شکل بگيرد، با اتهام سينماي ايدئولوژيک و شعاري و مانند آن، به حاشيه راند.
ميتوان جهانهاي سينمايي را، در امتداد جهانهاي اجتماعي دانست. جهان سينما، ميتواند داراي لايههاي بنيادين و رويين و نيز داراي مختصاتي شبيه يک جهان اجتماعي باشد. همچنين، در امتداد جهان سينما، جريانهاي سينمايي است. علت آن، اين است که اتحاد عوامل سينمايي با معناي مورد نظر، منجر به تغيير افکار و رفتار آنها خواهد شد. اين اتحاد، با اراده و آگاهي اتفاق ميافتد. وقتي چندين کارگردان با يکديگر، با آن معنا متحد شوند (حتي با شدت و ضعفهايي که اين اتحاد دارد) پيامد آن وجود آن معنا در آثار آنان ميباشد که ميتواند منجر به ايجاد جرياني شود. اگر اين اتحاد با - معناي انقلاب اسلامي باشد، منجر به جريان انقلاب اسلامي و اگر با جريان سکولار باشد، منجر به جريان سکولار خواهد شد.
خردهجريانهاي سينماي پس از انقلاب
چنانچه اشاره شد، سينماي پس از انقلاب داراي دو کلانجريان است که برگرفته از دو مبنا و جهان فکري متفاوت ميباشد. هر يک از اين جريانات، داراي خردهجرياناتي است. ذيل جريان سينماي روشنفکري، سه خردهجريان وجود دارد: 1. خردهجريان فيمينيستي؛ 2. خردهجريان عامهپسند؛ 3. خردهجريان التقاطي. ذيل جريان سينماي انقلاب اسلامي، سه خردهجريان وجود دارد: 1. خردهجريان دفاع مقدس، 2. خردهجريان ملي- فطري، 3. خردهجريان عامهپسند.
1. خردهجريانهاي سينماي روشنفکري
الف. خردهجريان فمينيستي
اين خردهجريان، اگرچه در اوائل دهه 60 بسيار کمرنگ بود، ولي از شروع دولت سازندگي، رگههاي از خردهجريان سينماي فمينيستي آشکار ميشود که در دوران اصلاحات، به اوج خود ميرسد؛ به گونهاي که مهمترين و آشکارترين فيلمهاي ضد اسلامي، فيلمهاي خردهجريان فمينيستي ميباشد. اوجگيري و تثبيت اين خردهجريان در زمان اصلاحات، منجر به ماندگاري آن در سالها بعد شد و شبهات فراواني را در جامعه ايجاد کرد و تا امروز هم ادامه دارد.
ب. خردهجريان روشنفکري التقاطي
اين خردهجريان، علاوه بر فهم نادرست از دين و عرفان، ديدگاههاي نادرستي را به دين نسبت ميدهد. اين خردهجريان، گاهي عمدي دست به اين کار زده است و گاهي ناخواسته و تحت تأثير فضاي سکولار و غربزدة برخي مديران فرهنگي کشور، اين کار را انجام دادهاند. يکي از عوامل مهم، که در اين خردهجريان اثر گذاشته، وجود عرفانهاي جديد در جهان و کشور است.
ج. خردهجريان روشنفکري عامهپسند
در جريان سينماي روشنفکري، خردهجريان عامهپسند وجود دارد. بخصوص در دورة دولت اصلاحات، سينماي روشنفکري به دليل جذب مخاطب بيشتر و شرايط اجتماعي و فرهنگي آن زمان، به توليد فيلمهاي عامهپسند روي آورد. فيلمهايي که غالباً با عبور از خط قرمزهاي شرعي، اتفاق افتاد به گونهاي که برخي اعتقاد دارند، اين فيلمها شبيه فيلمهاي فيلمفارسي پيش از انقلاب است
2. خردهجريانهاي سينماي انقلاب اسلامي
الف. خردهجريان سينماي دفاع مقدس
سينماي دفاع مقدس، به اذعان بسياري از کارشناسان، يکي از ژانرهاي مخصوص سينماي انقلاب اسلامي است.
البته بايد به اين نکته اشاره کرد که خردهجريان سينماي دفاع مقدس، با سينماي جنگ مرسوم در جهان متفاوت است. در سينماي جنگ در جهان، چند عامل براي قوام يک فيلم به کار گرفته ميشود: 1. نگاه به سينما، براي به تصوير کشيدن صحنههاي هيجانآور و اکشن؛ 2. نشان دادن توان و قدرت نظامي يک مجموعه نظامي، در قالب سينما؛ 3. زورگو و اشغالگر نشان دادن، براي جلب ترحم و دلسوزي مخاطب؛ 4. پرداختن به تقبيح کشتار مردم و از بين بردن انسانها و زندگي آنان. نمونه آثار سينمايي ژانر جنگ را ميتوان به فيلمهايي مثل راههاي افتخار، ساخته استنلي کوبريک يا فيلمهاي نجات سرباز رايان، غلاف تمام فلزي و جوخه ساخته اليور استون اشاره کرد.. ازاينرو، در اغلب اين فيلمها، تصاويري سياه و تاريک از جنگها به نمايش در ميآيد. اما سينماي دفاع مقدس متفاوت است و رنگ و بوي ديگري دارد.
ب. خردهجريان سينماي ملي- فطري
کساني که تلاش دارند بر اساس مسائل و دغدغههاي فطري انسانها، در چارچوب ايران و انقلاب اسلامي، فيلم بسازند. اين يکي از مهمترين اصول جريان سينماي انقلاب اسلامي است.
مضامين فيلمهاي اين خردهجريان، ساده و بدون پيچيدگي است.
ج. خردهجريان انقلابي عامهپسند
يکي از اتفاقاتي که در جريان سينماي انقلاب اسلامي رخ داده است، ساخت آثاري است که داراي موضوعات عامهپسند است. به عبارت ديگر، به دنبال جذب مخاطب بيشتري است و اصالت بيشتري به مخاطب ميدهد، به گونهاي که فيلمنامه و روايت فيلم را تحت تأثير قرار ميدهد. اين جريان، اگرچه از دهه 60 شروع شد، ولي در دهههاي بعدي بيشتر شد. در نماي سينمايي هر دوره از دورههاي سينماي پس از انقلاب اسلامي، فرايند رشد اين خردهجريان بيشتر تبيين ميشود. شايد مهمترين و بهترين مثال براي اين خردهجريان سينماي انقلاب اسلامي در حال حاضر، فيلمهاي اخراجيهاي دهنمکي است. اگرچه فيلمهاي او در خردهجريان دفاع مقدس نيز جاي ميگيرند، ولي نگاه عامهپسندانه دهنمکي، اين وجه کار او را پررنگتر ميکند.
نتيجهگيري
در اين مقاله، تلاش شد بر اساس دو جهان اجتماعي اسلام و سکولار، به دو جريان کلان در سينما برسيم. اين دو جريان، تلاش ميکنند که هسته گفتماني خود را بر اساس دو جهان خود، تعريف کنند. بر اساس يافتههاي اين تحقيق، روشن شد که جريان روشنفکري پس از انقلاب فعال شد و توانست در دورههاي مختلف، با رويکردهاي گوناگون آثار شاخصي بسازد که غالباً برخلاف منافع و اصول انقلاب اسلامي بوده است. يکي ديگر از عوامل عدم موفقيت سينماي انقلاب اسلامي، پذيرش نگاه تک خطي است. سينماي ايران، اگرچه در دهة اول، خود را متمايز از ساير سينماي کشورهاي غربي فيلمسازي ميديد، اما در ادامه، خود را بر اساس مؤلفهها و اصولي که آنان قبول داشتند، تعريف کرد. مهمترين شاهد آن، اين بود که در طول برخي سالها تلاش ميشد، فيلمهايي توليد شود که جوائز جشنوارههاي بينالمللي را کسب کند. البته جريان سينماي انقلاب اسلامي، کمتر به اين آسيب دچار شد.
با توجه به يافتههاي اين تحقيق، سينماي ايران با فراز و فرودهاي روبهرو بوده است. اگرچه در برخي زمانها، موفق بوده است. ولي تا وضع مطلوب فاصله زيادي دارد. به نظر ميرسد، سينماي ايران پس از انقلاب، ميتوانست بسيار بيش از اين، مفاهيم انقلاب اسلامي را به مخاطبان ايراني و جهاني عرضه کند. مشکل اساسي اين است که جريان روشنفکري، در مقابل مفاهيم انقلاب اسلامي فيلم ساخته است و غالباً در جهان نيز فيلمهاي جريان روشنفکري مشهور و معروف شده است و ايران اسلامي را با اينگونه فيلمها شناختهاند. اين جريان، هدف سينماي انقلاب اسلامي براي معرفي و گسترش مفاهيم خود را خنثي کرده است.
اما دربارة وضعيت آيندة سينماي ايران بايد گفت: آنچه مشخص است، جريان انقلاب اسلامي، پس از افت و خيز فراوان، از سال 1388 به بعد داراي رشد خوبي بوده است. با ورود نهادهاي انقلابي و تربيت نيروي انساني انقلابي در حوزه سينما، فيلمهاي سينمايي مناسبي توليد خواهد شد. خردهجريان دفاع مقدس، مورد توجه کارگردانان نسل سوم قرار خواهد گرفت. چنانچه ساخت فيلمهاي ايستاده در غبار، شيار 143، ويلاييها و... اين امر را نشان داده است. به دليل تحولات منطقه، بخصوص در عراق و سوريه و ظهور مقاومت نسل جديد انقلاب و ايجاد مفهوم «مدافعان حرم»، ميتوان پيشبيني کرد که خردهجريان دفاع مقدس، داراي انشعابي با عنوان خردهجريان مقاومت خواهد شد. چنانچه مهمترين کارگردان دفاع مقدس يعني ابراهيم حاتميکيا، در حال ساخت فيلمي با موضوع مدافعان حرم ميباشد و بسياري از نهادهاي انقلابي، با حضور در عراق و سوريه، به دنبال نمايش واقعيتهاي مقاومت اسلامي ميباشند.
در خردهجريان انقلابي عامهپسند، بعد از دهنمکي، کارگرداني به موفقيت چشمگير دست نيافت. به نظر ميرسد، جريان انقلاب اسلامي، بايد تلاش کند تا بتواند با زبان عامه مردم و حتي طنز، پاسخگوي نيازهاي فکري و فرهنگي قشر خاکستري و عامه مردم باشد. اين تلاش، بايد در بعد محتوايي، فيلمنامه و مباحث فني باشد. يکي از نقطه ضعفهاي اين خردهجريان، ناتواني در به درام و قصه درآوردن واقعيتهاي اجتماعي و عدم جذابيت توليدات براي عموم مردم است. اما خردهجريان ملي، به دليل دغدغه کارگردانان انقلابي، آيندهاي خوبي را رقم خواهد زد. چنانچه ساخت فيلمهاي سيانور، ماجراي نيمروز، نشاندهنده اين امر است اما مشکل فوق (ضعف در داستان و جذابيت)، در اين خردهجريان نيز بايد تقويت شود.
جريان سينماي روشنفکري، با اينکه فاصله خود را با آرمانهاي انقلاب اسلامي بيشتر کرده است، ولي در سينما حضوري جدي و فعال دارد. قطعاً در آينده نيز برنامههاي جدي براي حضور خود در پرده سينما دارند. خردهجريان التقاطي، با حضور کارگرداني مثل اصغر فرهادي و گسترش سبک فرهادي در سينماي ايران، ادامه خواهد داشت. فردي که با نگاهي سکولار و عامهپسند، مخاطبان زيادي را جذب خواهد کرد. مهمترين خردهجريان روشنفکري که در آينده، آثار زيادي توليد خواهد کرد، خردهجريان عامهپسند است. چنانچه در سالهاي اخير، روند توليد آن بسيار زياد شده است. حتي رکورد پروفروشترين فيلمهاي سينماي ايران را يکي پس از ديگري ميشکنند. مثل فيلم گشت ارشاد، نهنگ عنبر، سلام بمبئي و...، خردهجريان فمينيستي، به دليل شعاري و کليشه شدن موضوعات خود، مثل دو خردهجريان قبلي موفق نخواهد بود، ولي انديشههاي خود را با خردهجريان التقاطي خواهد زد و ادغام اين دو خردهجريان قابل پيشبيني است.
1. دانشيار گروه جامعهشناسي، دانشگاه باقرالعلوم
2. دانشيار گروه جامعهشناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
3.دکتري فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم




























ارسال کردن دیدگاه جدید