سیاست ورزی مؤمنانه یعنی این...

حجت الاسلام امید نساج: چند روز پیش دیداری بین علامه مصباح و آیت الله میرباقری انجام شد؛ دیداری در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی که می توان آن را «دیدار_انتخاباتی» دانست.


علامه مصباح، معلم اخلاق با سالهای طولانی تجربه در عالم سیاست، در این دیدار نکات ارزشمندی را بیان کرده است؛ مقایسه سخنان این متفکر بزرگ اسلامی با سخنان برخی سیاستمداران دیگر تفاوت نگاه فرد #خدامحور و  دیگران را روشن می سازد. به حق می توان این سخنان را «اساسنامه #سیاست_ورزی_مؤمنانه و عاقلانه» قلمداد کرد.

بخشی از مبانی و اصول سیاست ورزی مؤمنانه را می توان در این سخنان علامه مصباح مشاهده کرد:

محدود کردن معاشرت به افراد بی نقص= انزوا؛ عدم محدودیت در معاشرت= تباهی
در تجربه هشتاد و چند ساله‌مان به این نتیجه رسیده‌ایم اگر آدم توقع داشته باشد که تنها با افراد هم‌فکر و موافق و مورد پسند و بی‌نقص #معاشرت کند، دایره معاشرتش محدود می‌شود به تعداد معصومین علیهم السلام. چون فقط آن ها بی عیب هستند. چنین تفکری، انسان منزوی می شود.
از آن طرف اگر آدمی بخواهد با هر انسانی بدون هیچ گونه محدودیت معاشرت کند، این هم معلوم است که کار آدمی را به کجا می‌کشاند.
سؤالی مطرح می‌شود  که با عبارات قرآن کریم و روایات اهل بیت (صلوات الله علیهم اجمعین) در توصیه به #وحدت و جلوگیری از #تفرقه چه باید کرد؟ انسان که باید در حوزه‌ای، با افرادی خاص و در چارچوبی خاص #معاشرت کند، در یک فضا و محیط دیگری باید در یک چارچوب وسیع‌تری معاشرت کند.این بستگی به تشخیص #انسان دارد که مخاطبش در چه چارچوب و موضوعی قرار می‌گیرد و چگونه باید با او برخورد کرد.

«من» عامل لغزش است؛ اگر آن را مراقبت کنید، سایر مشکلات قابل مدیریت است
بدترین لغزش‌های ما در رعایت ضوابط #معاشرت با دیگران، آنجا است که پای «من» در میان باشد. اگر خدا به آدمی توفیق بدهد که از این خطر محفوظ بماند، مشکلات دیگر قابل مدیریت است، خصوصا که خدا کسی را که دنبال #هوای_نفس نیست، رها نمی‌کند و یاری‌اش می‌کند.
نماینده بدون ضعف نداریم؛ دنبالش نگردید؛ اما نیت من و شما چیست؟
اگر بخواهیم تنها نماینده‌ای را انتخاب کنیم که هیچ ضعفی نداشته باشد، ثمره‌ای نخواهد داشت. بلکه باید سعی کنیم آن شخصی را انتخاب کنیم که نفعش برای اسلام بیشتر باشد.
طبیعتاً هرچه تعداد گزینه‌ها بیشتر باشد کار سخت‌تر است و انتخاب از بین آنها و اظهار نظر نسبت به آنها #مسئولیت سنگین‌تری خواهد داشت. اما آنچه من باید نگرانش باشم این است که در انتخابم نفع خودم و اطرافیانم را در محاسبات نیاورم.
شیطان از ما زرنگ تر و باتجربه تر است؛ حتی با نام اسلام، فریب می دهد
ما هرچه فکر کنیم که کلاهی سر #شیطان بگذاریم، شیطان هم سابقه بیشتری دارد و هم احاطه‌اش بر کارها و قشرهای مختلف بیشتر است. بنده که زورم نمی‌رسد بساط ابلیس را به هم بزنم. هر طرفی بیندازیمش هوا، چهار دست و پا می‌آید زمین.

عام‌ترین واژه‌ای که در جامعه ما به عنوان معیار استفاده می‌شود، واژه اسلام است، اما شیطان با این واژه نیز بازی می‌کند و به اسلام صحیح برچسب #اسلام_کهن می‌زند و به مسیر باطل مدال #اسلام_پویا و نو را می‌بخشد. به همین خاطر این واژه‌ها خیلی کار ساز نیست و هر واژه‌ای بگذاریم دشمن می‌تواند با این الفاظ بازی کند.

یک بحث اساسی و مبنایی هست که، وقتی خلیفه دوم شش نفر را معین کرد و گفت اکثریت هر چه گفتند، علی (علیه السلام) چکار کرد؟ آیا گفت نه من نمی‌آیم در جلسات شرکت کنم؟ یا رفت و تسلیم شد؟ نخیر، رفت و حرفش را زد و استدلالش را کرد و حجت را تمام کرد، آخرش هم گفت این نظر من است.

بعد از شورا هم وقتی آنها خلافت را گرفتند، آیا قهر کرد و از شهر خارج شد؟ نه؛ در شرایطی جدید به دنبال کاری رفت که به نفع اسلام باشد، حالا اگر نفع مطلق قابل تحقق نیست، نفع نسبی و صلاح نسبی فراهم شود. آیا این برای ما حجت نیست؟

باید باور کنیم که خدا از بنده، #بندگی می‌خواهد و ما هم باید سر و کارمان را با خدا بدانیم. بی اذن او کاری پیش نمی‌آید، بنابراین نباید منتی سر کسی بگذارم، زیرا چون #خدا گفته است این چنین کرده‌ام نه برای فلانی و فلانی.

مرد میدان را اخلاص باید؛ اما کمند مخلصین واقعی ...
اگر واقعا ملاک، اخلاص و خدمت به اسلام است، خب اگر این ملاک در دیگری بیشتر بود باید دنبال او بروم. اما این گونه روحیه زیاد نیست، به همین خاطر هم غالباً کارها آنچنان که باید و شاید به حد نصاب مطلوبیت نمی‌رسد.
اگر هم دیدم در #انتخابات رفیقم برنده می‌شود، خب اگر واقعا او توانایی بیشتر و امکان خدمت‌رسانی بیشتری به اسلام دارد خب من هم به او رأی بدهم، مگر دنبال چه می‌گردم؟
به امام(ره) شبیه شویم؛ خدا همان خداست....
هنر امام (ره) این بود که تنها دنبال دستور و خواست خدا بود. خدا هم البته تاییداتی را از راه‌های مختلف به او رسانده بود. او خاطر جمع بود که باید این راه را پیش برود. اگر بنده دیگری هم راه امام (ره) را برود، خدا همان خدا است. ما هستیم که باید سعی کنیم آن‌طور شویم که امام (ره) بود.
هر کس به این حالت امام (ره) شبیه‌تر است از الطاف خدا بیشتر استفاده می‌کند، اما هرکس گفت «من»، «خودم» و مانند اینها، این همان اشتباهی است که آدمی را به چاه ویل می‌کشاند.

همچنین حضرت آیت الله مصباح یزدی در پاسخ به آیت الله میرباقری مبنی بر این که "مخالفین دارند به یک لیست واحد می رسند و سرانشان با هم نشسته اند، اما این طرف بر عکس، سه چهار لیست مختلف دارد. در چنین شرایطی چه کار باید کرد؟" گفت:
بنده به افراد دیگر نیز گفته‌ام، اگر کسی مشورت کرده است که برود، گفته‌ام بروید و حرف بزنید، اما سعی کنید #حرف_حق بزنید و برای خدا حرف بزنید. دنبال این نباشید که برنده شوید و سهم بیشتری ببرید. این راهی است که شیاطین پیش پای همه می‌گذارند و ما هم در این دام می‌افتیم. اگر می‌خواهید خدا کمکتان کنید ببینید واقعا حق چیست و قصدتان نیز برای خدای متعال خالص باشد.

بنشینید با هم حرف بزنید. ما که علم غیب نداریم، ممکن است طرف مقابل حرف حسابی داشته باشد، اما در تصمیم گیری مواظب باشید فقط دنبال این نباشید که چه کنیم سهم خودمان را ببریم.

به دوستان که صحبت کردند گفتم اگر دیدید رقیبتان برای این پست اصلح است، حتی اگر با ما هیچ ارتباط و همکاری‌ای ندارد، اعلام کنید که من به آن رقیب رأی می‌دهم. اگر اینچنین شُدید، هم کارتان معقول است هم خدا راضی است هم کمکتان می‌کند.

این ها چرندیات است
اما اگر بگویم باید این رفیق‌های خودم رأی بیاورند و باید ترتیبی دهم که اینها برنده شوند، خب من هم مثل آن غربی‌ها و غرب‌گراها شده‌ام دیگر، آنها هم همین فکرها را می‌کنند.
اگر فکر کنم من حقم هست و قدمت بیشتری دارم، دنیاگرایان و غربی‌ها نیز چنین حقوقی برای خودشان قائل هستند. اینها چرندیات است.

همچنین آیت الله مصباح در خردادماه در جمع شورای مرکزی جبهه پایداری بر لزوم رأی به اصلح به دور از سهم خواهی تأکید می کند. وی معتقد است باید بنایمان بر این باشد که افراد اصلح را بشناسیم. مسأله‌ی سهم‌خواهی یعنی دنیاطلبی!  یعنی اگر من می‌دانم فردی از یک گروه دیگر اصلح است، چرا او را انتخاب نکنم؟! فردا خودم بخواهم رأی بدهم اگر به او رأی ندهم چه حجتی پیش خدا دارم؟! حتی در بین اصلاح طلبان فردی بود که من دانستم که او اصلح از کاندیدای اصولگراها ست؛ چه حجتی دارم که به او رأی ندهم؟! من باید به اصلح رأی بدهم.

اگر ائتلاف برای این باشد که بنشینند واقعا در بین خودشان اصلح‌ها را انتخاب کنند[ کاملا پذیرفته است]. اگر هم فرض کنید یکی دو مورد اختلاف شد - چون راه دیگری برای تشخیص وجود ندارد- با اکثریت آراء انتخاب شود. اگر بنا بر این است ‌أهلاً و سهلاً!

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی